Noboru Kimura

یک بمب جدید به نام "بمب کاورایت" ساخته شده است که می تواند یک کشتی جنگی را با یک شلیک غرق کند. یک تک تیرانداز خارجی به شاهزاده ریچارد حمله می کند، اما او را نمی کشد. این حمله، آغاز فصل شکار خانواده سلطنتی را نشان می دهد...

در لندن در پایان قرن نوزدهم و پس از وقایع Princess Principal (2017). امپراتوری در پی این حادثه اقدامات ضد جاسوسی را افزایش داده و گروه کنترل مشترک المنافع را که مسئول عملیات پنهانی علیه امپراتوری است ، ناآرام و مظنون به جاسوسی خود در خانواده سلطنتی به عنوان عامل مضاعف می داند.

مافیا تو آمریکا حسابی رواج داره و ترور تو خیابونا یه چیز معمولیه. یه شرکت مرموز به اسم اینفرنو (Inferno) پشت بیشتر این کاراست و از یه سلاح انسانی تقریباً شکست‌ناپذیر به اسم فانتوم (Phantom) استفاده می‌کنه. یه روز، یه توریست ژاپنی اتفاقی می‌بینه که فانتوم داره یکی رو می‌کشه. توریست که حسابی ترسیده، می‌ره تو یه ساختمون خلوت قایم می‌شه. ولی فانتوم که معلوم می‌شه یه دختر جوون به اسم آین (Ein) هست، با رئیس اینفرنو که بهش می‌گن سایث مستر (Scythe Master)، توریست رو گیر می‌ندازن و مغزشویی‌ش می‌کنن. حالا این توریست که قبلاً آروم بود، بهش اسم زوای (Zwei) می‌دن و یه عروسک خیمه‌شب‌بازی تو دستای اینفرنو شده بدون هیچ خاطره‌ای. زوای تو دنیایی پر از دروغ، فریب و خشونت گیر افتاده و باید برای زنده موندن بجنگه، شاید یه روز بتونه خاطراتش رو برگردونه و از این دنیای پرخطر که همیشه یه قدم با مرگ فاصله داره، فرار کنه.

ده سال پیش، دروازه ای که دنیای واقعی را به دنیای هیولاها متصل می کرد، باز شد. برخی از افراد عادی قدرت شکار هیولاها را دریافت کردند. سونگ جین-وو، یک شکارچی ضعیف، یک سیاه چال پنهان با سخت ترین درجه سختی را پیدا می کند. او در آنجا یک قدرت عجیب دریافت می کند که به او امکان می دهد سطح خود را بالا ببرد.

در سال هفتم دوره کوا، در بخش سابق هوکایدو که تحت اشغال امپراطوری نئوبریتانیا قرار دارد، دو برادر مزدور به نام‌های بی‌نام‌ها زندگی می‌کنند. برادر بزرگتر، اش، از توانایی‌های ورزشی عالی و مهارت‌های پیشرفته در کنترل نایتمر فریم برخوردار است، در حالی که برادر کوچکتر، رُزه، خونسرد و متفکر است و وظیفه جمع‌آوری اطلاعات و طراحی استراتژی را بر عهده دارد. به مدت چهار سال، صد مین امپراتور که نقشه رهایی شوالیه‌های سیاه را خنثی کرد، کالیس آل بریتانیا، با کمک نوکرش نورلند و شوالیه‌های آینبرگ، تلاش می‌کند تا با ایجاد یک دیوار غیرقابل نفوذ از انرژی به نام دیوار سیتومپه، بار دیگر دنیا را به آشوب بکشاند. رُزه و اش به همراه گروه مقاومت هفت ستاره درخشان، پس از دریافت درخواستی، برای بازپس‌گیری پرنسس ساکویا با امپراطوری روبرو می‌شوند.

اوتونا هیرایگی، دختری عادی، عاشق دختران جادویی است. او پس از فریب خوردن و پیوستن به یک سازمان شرور، متوجه می شود که این علاقه، یک جنبه تاریک نیز دارد.

یک اوتاکوی عشقِ ربات ژاپنی پس از یک حادثه ماشین سواری از دنیا می رود ولی روح او در دنیای دیگری حلول پیدا می کند. آنجا او با نام “ارنستی اچواریا” شناخته می شود و تمام علائق و خواسته های دنیای قبلی خود را نیز بهمراه دارد. حالا ارنستی به دنبال یادگیری و هدایت رباتی بزرگ به نام “شوالیه سیلووته” می باشد؛ رباتی که سلاحی قوی به حساب می آید و در این دنیا وجود دارد.