داستان «اوتومه وا بوکو نی کویشیتِرو» دربارهی میزوهو میانوکوزی، دانشآموز پسر دبیرستانی، است. پس از مرگ پدربزرگش، وصیتنامه بررسی میشود و مشخص میگردد که او بسیار تمایل داشته نوهاش به آکادمی دخترانهی سِیو منتقل شود؛ همان مدرسهای که مادرش در آن تحصیل کرده و اجدادشان بنیانگذار آن بودهاند. میزوهو برای عمل به وصیت، لباس دخترانه میپوشد و وارد مدرسه میشود. مدیر مدرسه، معاون آموزشی (تنها در ویژوال ناول)، معلم کلاسش هیساکو کاجیورا و ماریا میکادو از ابتدا راز او را میدانند؛ سیون جوجو و ایچیکو تاکاشیما هم بعدها متوجه میشوند. میزوهو در میان دانشآموزان دیگر بسیار محبوب است و همه از زیبایی، مهربانی و توانایی ورزشیاش صحبت میکنند. این محبوبیت شدید حتی باعث میشود بدون تمایل خودش نامزد انتخابات الدر شود. در نتیجه، رئیس کنونی شورای دانشآموزی، تاکاکو ایتسوکوشیما، در مقابل او قرار میگیرد و رقابت میکند.
کازوما ساتو پس از یک تصادف رانندگی، به دنیای فانتزی منتقل می شود. او با الهه ای به نام آکوا همراه می شود که می خواهد بسیاری از مشکلات این دنیا را حل کند. کازوما فقط می خواهد در آرامش زندگی کند، اما آکوا او را به ماجراجویی می کشاند.
نادشیکو، دانش آموز دبیرستانی که از شیزوئوکا به یاماناشی نقل مکان کرده بود، تصمیم می گیرد کوه فوجی معروف با اسکناس 1000 ین را ببیند. حتی با وجود اینکه او موفق می شود تا موتوسو دوچرخه سواری کند، به دلیل بدتر شدن آب و هوا مجبور می شود به عقب برگردد. او که نمی تواند چشمش به هدفش باشد، در قسمتی از راه به سمت مقصدش غش می کند. وقتی از خواب بیدار می شود، شب است، در مکانی که قبلاً نرفته بود، بدون اینکه بداند چگونه به خانه برود. نادشیکو هنگامی که با رین، دختری که خودش در حال کمپینگ است، روبرو می شود، نجات می یابد. این داستان دختران در فضای باز با اولین برخورد نادشیکو و رین آغاز می شود.
پس از تصادفی عجیب و غریب، “ماچیزوکی تویای” ۱۵ ساله مرگ را به چشم می بیند و خود را رودرو با خدا می یابد. خدا با گفتن اینکه مرگ تویا اشتباهی احمقانه بوده است به تویا می گوید که می تواند او را به دنیایی خیالی و فانتزی بفرستد و برای جبران اشتباه پیش آمده به او اجازه می دهد که گوشی همراه/اسمارت فون خود را به آن دنیا ببرد. و اینگونه ماجراجوییِ تویا در دنیایی فانتزی شروع می شود.
تو یه زندان تو ژاپن جوتارو کوجوی ۱۷ ساله زندگی می کنه: یه آدم وحشی، مبارز و خلافکار که یه نیروی غیر قابل کنترل تسخیرش کرده! سرتاسر دنیا نیروهای شیطانی در حال بیدار شدنن: “استند”ها، موجودات وحشتناک نامرئی که به حاملاشون قدرتهای بی نظیری می دن.جوجو برای نجات مادرش باید نیروی تاریک وجودش رو مهار کنه و به مصر سفر کنه تا خون آشام صد ساله ای که دنبال خون اعضا خونواده اشه رو شکست بده. ولی این راه رو به این آسونی نمی شه رفت؛ چون دشمنان زیادی قصد دارن در مقابلش ایستادگی کنن .
داستان انيمه در مورد دختري دبيرستاني به نام هونوكا است. هونوكا سال دومي هست و دبيرستان خودش رو خيلي دوست داره. ولي يه مشكلي هست. دبيرستانشون به دليل اينكه دانش آموزان جديد كمي به اونجا ميان قراره بسته بشه!! خب كه چي؟ خب حالا هونوكا كه خيلي به اين مدرسه علاقه داره سعي ميكنه به همراه دوستان خودش راهي پيدا كنن تا دانش آموزان بيشتري به اين مدرسه علاقه مند بشن و بيان اونجا تا مدرسه هم بسته نشه. ميخواد چيكار كنه؟ ميخواد يه گروه School idol تشكيل بده و مطمئنه اينطوري ميتونه مدرسه رو جذاب تر كنه ....