هادس شکست خورده است و سیا نمی تواند از زخم های آن نبرد جان سالم به در ببرد. سائوری دور از شهر از او مراقبت می کند. در همین حال آرتمیس به زمین می آید و...
استودیوی جین-اِی تصمیم میگیره به مناسب هفتادمین سالگرد تأسیسش یه مستند بسازه و تاچیبانای فیلمساز رو مسئول اینکار میکنه. تاچیبانا به کوهستان دورافتادهای سفر میکنه تا چیوکو فوجیوارا، الههی دورانِ کودکیش و ستاره درخشان بازیگری در استودیوی جین-اِی، از سال ۱۹۳۰ تا سال ۱۹۶۰ ، رو ملاقات کنه. اون تصمیم داره از زندگی چیوکو مستندی بسازه چرا که او در اوج هنرنمایی و شهرت، پا از پردهی سینما بیرون کشیده بود. همانطور که چیوکو لحظات زندگیش رو به یاد میاره، تاچیبانا و فیلمبردارش خودشون در زمانهای مختلف و در میان خاطرات چیوکو میبینن. رگه های خاطرات چیوکو با اتفاقات زمان حال درهم آمیخته…
نبرد تُکوگاوا سال ها قبل به پایان رسیده. ولی هنوز عده ای وجود دارن که از نتیجه ی جنگ راضی نیستن. شیگوره تاکیمی کشته شدن دوست ها و خانواده ش رو در طول جنگ با چشمای خودش شاهد بود و حالا در حال جمع کردن یک گروه برای شورش علیه حکومته. تنها کسی که می تونه جلوی شیگوره رو بدون خونریزی بگیره کنشین هیمورا هستش اما...
در این فیلم انیمیشن، شیرو (میتسوکی یایویی) نمی تواند خلبان نیروی دریایی برای پادشاهی اسطوره ای هونامیز شود، اما در نیروی فضایی سلطنتی پذیرفته می شود. برای جلوگیری از قطع شدن بودجه آنها، آژانس باید شیرو را به اولین انسان در فضا تبدیل کند...
دختری ماجراجو به نام "الما" با پسری همچون خود "گوکو" اشنا می شود ، آن ها خود را در یک ماجراجویی بزرگ میبینند ، جایی که گفته می شود هر کس هفت توپ اژدها را جمع آوری کند به قدرت باورنکردنی دست پیدا میکند اما...
سال 2009 میلادی ، نژاد انسان وسط یک جنگ سه جانبه با نژاد بیگانان انسان نما شناخته شده ، به نام زنترادی (مرد) وملتراندی (زن) است . پس از اجرای یک حلقه فضایی که بخشی از جزیره آتالیا جنوبی را به حاشیه منظومه شمسی فرستاد ، قلعه فضایی مکرآس در مسیربازگشت به زمین است ...
آمور ری و خدمه پایگاه سفید، که اکنون به نام گردان خودمختار سیزدهم شناخته میشوند، برای حمایت از نیروهای فدراسیون زمین در نبرد سرنوشتساز علیه نیروهای دوکنشین زیون، به فضا بازمیگردند ...
آینده است و رباتهای سنگین (“لابور”) برای کارهای مختلف: ساختمان، آتشنشانی، نظامی و … ساخته شدهاند. اما رباتها فقط ماشین هستند و رانندههایشان هم فقط انسان - که بعضی وقتها جرم میكنند. چون یک لابور سنگین میتواند سلاح خطرناكی باشد، پلیس آینده با لابورهای پاتروژ پیشرفته، “پاتلابور”، علیه جرم میجنگد.
پس از پیروزی قاطع بر تایتان ها، خدمه آرگاما از ائوگ (به همراه گروهی از بچه های تازه وارد)، فرصت چندانی برای جمع شدن ندارند چون خطر جدیدی در دوردست ها مشخص می شود: نئو زئون هامان!
هشت سال پس از جنگ یک ساله، اتحادیه زمین یک نیروی نخبه به نام تایتانها را برای شکار باقیماندههای زئون ایجاد میکند. وقتی تایتانها هیچ بهتر از زئون نباشند، گروه مخالف اتحاد زمین (AEUG) برای بازگرداندن صلح در فضا تشکیل میشود. این گاندامها توسط پنج جوان خلبان رانده میشوند که امیدها و رویاهای آزادی ساکنان مستعمرات را با خود همراه دارند وقتی که به زمین فرود میآیند تا عملیات شهاب را شروع کنند.
سال 0079 در صده جهانی است. بشریت به فضا رفته، و در دسته های کلونی به نام "جناح ها" زندگی می کنند. یکی از این جناح ها خودش را قلمرو زئون می نامد و به فدراسیون زمین، دولتی که در حال حاضر زمین را اداره می کند اعلان جنگ می کند. با استفاده از ربات های شبه انسانی قدرتمندی به نام موبایل سوتس، زئون سریعا در موضع یرتر قرار می گیرد. 9 ماه از شروع جنگ، فدراسیون زمین لباس قدرتمند خودش به نام گاندام را ساخته است. زمانی که زئون به کلونی که گاندام را نگه داشته حمله می کند، شهروند 15 ساله ای به نام آمورو ری ناگهان خودش را وسط جنگی می بیند که او را به سراسر زمین و فضا می برد، و او را برابر خلبان نخبه دشمن چار آزنابل قرار می دهد.
پسربچه مدرسه ای جوانی به نام آکیرا فودو و پدرش برای تعطیلات به هیمالیا سفر میکنند و پدرش در آنجا کشته می شود. آکیرا سپس توسط مردشیطانی در تلاش برای بدبختی و عذاب انسان ها تسخیر می شود.
سوباسا اوزارادو سالش بوده، به وسیله یه توپ فوتبال از مرگ نجات پیدا میکنه و از اون موقع فوتبال عشق همیشگی اون میشه. توی 12 سالگی سوباسا و مادرش به شهر نانکاتسو مهاجرت میکنن. اونجا سوباسا یک تیم فوتبال محلی رو میبینه و عضو تیم اون ها میشه و رقیبهای تازه پیدا میکنه ...
در دوران خشونتآمیزی که با عنوان باکوماتسو شناخته میشد، یک قاتل ایشین که فقط با نام هیتوکیری باتوسای[۱] شناخته میشد، مهارت و خشونتش به مانند افسانهای در عصر بازگرداندی شده بود که او نیز نقش بسزایی در پیروزی انقلابیون داشت. با نزدیک شدن به اتمام زمان جنگ، بدون اینکه هیچ رد پایی از خود به جای بگذارد ناپدید شد، و یازده سال بعد فقط به عنوان یک شمشیرزن سرگردان با نام «هیمورا کنشین» به پا خاست. او به مکانهای مختلفی مهاجرت میکند تا به منظور جبران و کفارهای برای کشتار و گناهانی که در گذشته مرتکب شده باشد و بتواند از مردم عادی محافظت کند...