ریو و کائوری به یک پیانیست زن کمک میکنند تا پدر گمشدهاش را پیدا کند. اما در این راه با چالشهای خطرناکی روبرو میشوند که به یک تراشه فوق سری و یک جاسوس مرموز مربوط میشود. آنها باید از نینا در برابر دشمنانش حفاظت کنند و در عین حال از علاقهمندی ریو به او صرف نظر کنند.
مندو، آتارو و کو را به ملک خود دعوت کرد تا از درخت گیلاس پیر و بزرگی به نام "تاروزاکورا" بازدید کنند. این درخت قرار بود در یک فیلم مستقل که توسط مندو تامین مالی شده، مگانه کارگردانی آن را بر عهده دارد و لوم در آن بازی می کند، نمایش داده شود. در طول فیلمبرداری، آتارو طبق فیلمنامه درخت تاروزاکورا را قطع کرد، اما درخت افتاده شروع به کف کردن و از هم پاشیدن کرد...
داستان انیمیشن ادامهای بر شماره قبلی آن یعنی «پلیس سیار ۱ – Patlabor 1: The Movie» میباشد. در این قسمت با تایید حملهای تروریستی به نیروی هوایی، گروه ویژه شماره ۲ در میان یک درگیری رو به رشد سیاسی گرفتار میشود و تصمیم میگیرد…
نفرینی که به لوم در دوران نوزادی وارد می شود، در عصر حاضر خود را نشان می دهد و باعث می شود که او به بعد دیگری کشیده شود. شوهر لوم، آتارو موروبوشی به یک اسب آبی تبدیل می شود و با کمک دوستانش سعی می کند لوم را پیدا کند...
انیمیشن مربوط به شهر توکیو و سال ۱۹۹۹ میشود. یک خودکشی مرموز در شهر رخ داده است و رباتها نیز از کنترل خارج شدهاند. در این بین دو مامور پلیس، عضو گروه ویژه شماره ۲، وظیفه دارند تا با استفاده از سرنخهای بدست آمده جلوی ویرانیها را بگیرند…
کوجی کوندو یک مکانیک جوان است که Madox-01 را پیدا می کند. قبل از اینکه خواندن دفترچه راهنما را تمام کند داخل دستگاه گیر می کند. او اکنون باید از دولت فرار کند و دوستش را قبل از ناپدید شدن برای همیشه پیدا کند...
آکیرا (به ژاپنی: アキラ Akira) یک فیلم علمی تخیلی ژاپنی در سبک انیمه به نویسندگی و کارگردانی کاتسوهیرو اوتومو. این فیلم بر پایهٔ مانگایی به همین نام آکیرا، که آن را هم کاتسوهیرو اوتومو نوشته، ساخته شدهاست. قابل ذکر است که این مانگا در یانگ مگزین منتشر میشد. در ابتدای انیمیشن شاهد انفجار بمبی در شهر توکیو سال ۱۹۸۸ هستیم. این انفجار باعث نابودی کامل شهر و شروع جنگ جهانی سوم میشود. ۳۱ سال بعد شهر جدیدی به نام نئو ـ توکیو تاسیس میگردد. این شهر مشکلات اجتماعی عدیدهای مثل شورشهای دانشجوئی، بی ثباتی سیاسی واز همه بدتر گانگسترهای موتور سوار دارد. یکی از اعضای این باندهای گانگستری موتورسواری به نام تِتسو است. او یکروز پس از تصادف با یک نوجوان عجیب و غریب توسط نیروهای پلیس دستگیر میشود. در مرکز پلیس دانشمندان پی به نیروی تله پاتیک در تِتسو می شوند و تصمیم می گیرند از او به عنوان موش آزمایشگاهی برای یافتن منبع نیروی فوق العاده مخربی به نام آکیرا که باعث تخریب شهر توکیو اصلی نیز شده است استفاده کنند، اما…
رالی وینسنت و مینی می هاپکینز، دو زن ماجراجو، به طور غیرقانونی یک مغازه اسلحهفروشی راه انداختهاند. آنها توسط بیل کالینز، مأمور ATF، باجگیری میشوند و مجبور به کار برای ATF میشوند. آنها در یک ماموریت پیچیده و خطرناک درگیر میشوند که از آنچه تصور میکردند، بسیار بزرگتر است.
آینده است و رباتهای سنگین (“لابور”) برای کارهای مختلف: ساختمان، آتشنشانی، نظامی و … ساخته شدهاند. اما رباتها فقط ماشین هستند و رانندههایشان هم فقط انسان - که بعضی وقتها جرم میكنند. چون یک لابور سنگین میتواند سلاح خطرناكی باشد، پلیس آینده با لابورهای پاتروژ پیشرفته، “پاتلابور”، علیه جرم میجنگد.
در آيندهاي اتمي زده ، نژاد انسان چندين برابر پسرفت ميکند. مردمان عادي به برده تبديل ميشوند، در حالي که غولهاي ژنتيکي بر دنيا فرمانروايي ميکنند . باروت اسلحهها به تاريخ پيوسته و هنرهاي رزمي تنها سلاحيست که انسان ميتواند داشته باشد. دو مدرسه در جنگي بر سر قلمرو روبهروي يکديگر قرار ميگيرند : "هوکوتو" و "نانتو". کنشيرو جانشين حقيقي مدرسه "هوکوتو" و "شين" جانشين "نانتو". "شين" دوست "کن"، "يوريا" را ميدزدد و "کن" دنبال او ميگردد. "کنشيرو" در ميان خرابههاي جنگ اتمي براي نجات "يوريا" سفر ميکند. در حين جلو رفتن داستان، با شش استاد اعظم مدرسهي "نانتو سيکن" و سه برادر ناتني "کنشيرو" که هنر "هوکوتو شينکن" را آموزش ديدهاند آشنا ميشود. سرانجام، حريف نهايي "کنشيرو" کسي نيست جز برادر بزرگ او، "رائوه"، جنگجويي که قصد فتح دنيا را دارد و "کنشيرو" را به عنوان جانشين شايسته قبول ندارد.