ماجرا دو سال بعد از آرک (دنیای جدید، Shin-Sekai) اتفاق می افتد، جایی که اولین جنگ "کلاه حصیری ها" با خطرناک ترین دشمن فعلیشان (نئو مارین ها)؛ در نیمه ی دوم گرندلاین، رخ می دهد.
دختر جادوگر جوانی به دلایلی مجبور می شود مستقل زندگی کند. در این راه او خود را در زندگی سخت اجتماعی می بیند، که برای زندگی در این شرایط او از قدرت خود استفاده می کند و شروع به کار می کند، کاری که ماجراهای زیادی را برای او پیش می آورد. کار او پیک هوایی است...
سال 2009 میلادی ، نژاد انسان وسط یک جنگ سه جانبه با نژاد بیگانان انسان نما شناخته شده ، به نام زنترادی (مرد) وملتراندی (زن) است . پس از اجرای یک حلقه فضایی که بخشی از جزیره آتالیا جنوبی را به حاشیه منظومه شمسی فرستاد ، قلعه فضایی مکرآس در مسیربازگشت به زمین است ...
"وان پیس" داستان یک دزد دریایی به نام "مانکی دی. لوفی" است که به دنبال بزرگترین گنج دنیا، "وان پیس"، است. این گنج توسط "گلد راجر"، پادشاه دزدان دریایی، پنهان شده است. لوفی و خدمهاش در طول سفر خود با چالشها و خطرات زیادی روبرو میشوند، اما آنها مصمم هستند تا به هدف خود برسند.
درباره ی پسری به نام ناتسومه تاکاشی است که از بچگی با یه مشکل بزرگی سر و کله میزده و اونم اینه که میتونه موجوداتی به نام یوکای ها و آیاکاشی ها رو ببینه. یوکای ها موجوداتی هستن که به چشم هرکسی دیده نمیشن و همین عامل باعث میشه تا هر زمان که ناتسومه از یوکای ها و اذیتهاشون با اطرافیانش صحبت میکنه و یا به کارهاشون عکس العمل نشون میده اونو متهم به دروغگویی میکردن و یه بچه غیر عادی میدونستن. ناتسومه پدر مادرشو در بچگی از دست داده و از همان زمان بین اقوام مختلفش زندگی میکرده و از اونجاییکه ناتسومه رو بچه ی مشکلدار و عجیب غریبی میدیدن که حرفها و کارهاش باعث ترسشون میشد هیچ خانواده ای مدت طولانی اونو نگهداری نمیکردو...
Kirei در شهری ساکن است که اخیراً شاهد وقایع عجیبی و غریبی است. همه این اتفاقات به نحوی به یک مارپیچ مرتبط میشوند. بهزودی، این رویدادهای مارپیچی گسترش یافته و حتی به بدن انسانها نیز سرایت میکنند. این اتفاقات، زندگی روزمره Kirei را به آشفتگی و وحشتی عمیق فرو میبرد.
در آيندهاي اتمي زده ، نژاد انسان چندين برابر پسرفت ميکند. مردمان عادي به برده تبديل ميشوند، در حالي که غولهاي ژنتيکي بر دنيا فرمانروايي ميکنند . باروت اسلحهها به تاريخ پيوسته و هنرهاي رزمي تنها سلاحيست که انسان ميتواند داشته باشد. دو مدرسه در جنگي بر سر قلمرو روبهروي يکديگر قرار ميگيرند : "هوکوتو" و "نانتو". کنشيرو جانشين حقيقي مدرسه "هوکوتو" و "شين" جانشين "نانتو". "شين" دوست "کن"، "يوريا" را ميدزدد و "کن" دنبال او ميگردد. "کنشيرو" در ميان خرابههاي جنگ اتمي براي نجات "يوريا" سفر ميکند. در حين جلو رفتن داستان، با شش استاد اعظم مدرسهي "نانتو سيکن" و سه برادر ناتني "کنشيرو" که هنر "هوکوتو شينکن" را آموزش ديدهاند آشنا ميشود. سرانجام، حريف نهايي "کنشيرو" کسي نيست جز برادر بزرگ او، "رائوه"، جنگجويي که قصد فتح دنيا را دارد و "کنشيرو" را به عنوان جانشين شايسته قبول ندارد.