استیجی که تو شیبویاست . وقتی ریوهی اودا دانشآموز دبیرستانی بود، برادر بزرگ مهربانش رو تحسین میکرد. ریوهی که شاهد مرگ برادرش بود الان یه دانشآموز دبیرستان شاد و شنگوله که نمیذاره کابوسهایی که در کمینش هستن به هم بریزنش. یک روز یک هنگام کیکبوکسینگ یک موجود مرموز به نام تریس گازش میگیره و یک رویای عجیب میبینه. اون با تمایل یرکوب کرده خودش مواجه میشه، «قطرهها» که دارن تو خیابون تو هوا پرواز میکنن. چه چیزی رو در فرای اون دیده؟
کینجی، که فاقد هرنوع اخلاق کاری است، یک ولگرد در زندگی مدرن خودش است. یک روز، او به دنیایی دیگر منتقل میشود - اما نه به یک فانتزی بزرگ از یک قهرمان که با آغوش باز ازش استقبال میشود. او بلافاصله به اجبار وارد یک کار وحشتناک میشود! کینجی که اکنون در یک دنیای خیالی به بردگی یک شرکت استخراج معدن شرور درآمده است، واقعاً معنی سخت کوشی را میآموزد!
میسومی ماکوتو، دانشآموز دبیرستانی توسط خداوند تسوکیومی به یک دنیای فانتزی فرا خونده میشه تا به یه قهرمان تبدیل شه. ولی بقیه افراد قدرتمند در اون دنیا از بودنش خوشحال نبودن و به محض اینکه تسوکیومی اعلام کرد ماکوتو خودش باید راهشو تو این دنیا پیدا کنه، اون رو به حاشیه دنیای خودشون روندن. حالا همه چیز به خود ماکوتو بستگی داره تا مسیرش رو تو این دنیا پیدا کنه!
توی یه شهر بزرگ مدرن مغازه کوچیکی هست به اسم "استدیوی عکس زمان". با این که مشتریای خیلی کمی داره، درواقع توسط شنگ ژائوشی و لو گانگ اداره میشه که 2 مرد با قدرتهای ویژه هستن. اونا برای حل کردن مشکل مشتریها وارد عکسها میشن. با این حال گاهی اوقات اوضاع از کنترل خارج میشه.
در سال ۲۰۰۶، ردپاهایی از دسترسی غیرمجاز به اسناد سری ریاست جمهوری در رایانههای کاخ سفید کشف شد. «لئون اس. کندی»، مأمور فدرال در میان گروهی است که به کاخ سفید دعوت شدهاند تا در زمینهی این رویداد تحقیق کنند، اما وقتی ناگهان برق قطع میشود، لئون و اعضای گروه یگان ویژه چارهای ندارند جز اینکه زامبیهای مرموز را سرنگون سازند. در همین حین، «کلر ردفیلد» از «تراسیو» با تصویر مرموزی برخورد میکند که پسر جوانی ترسیم کرده و در حال حمایت از پناهجویان است. کلر که نمیتواند این تصویر را فراموش کند خود برای انجام تحقیقات دست به کار میشود. صبح روز بعد، کلر از کاخ سفید دیدن میکند تا درخواست بازسازی ساختمان خیریه را ارائه کند. در آنجا، او فرصت ملاقات دوباره با لئون را به دست میآورد و طرح مرموز را به او نشان میدهد. لئون به نظر متوجه ارتباط میان آن و هجوم زامبیها به کاخ سفید شده، اما به کلر میگوید هیچ ارتباطی وجود ندارد.»
این سری از لحاظ زمانی پنجمین سری اثر Getter Robo به شمار میآید که چندین سال پس از اثر Getter Robo Go اتفاق میافتد. زمین در حال حاضر محلی آخر الزمانیست. الآن هایاکو، دانشمندی پیر است که «شاهکارِ» پروفسور سوآتومه را کامل کرده، Getter Robo Arc.
ای قهرمان! هنگامی که کازویا سوما به صورت غیر منتظره ای به یک دنیای دیگه منتقل میشه، میدونست که همه مردم انتظار یک قهرمان دارن. اما ایده قهرمانانه سوما خیلی عملی تر از بقیه افکار است - او می خواهد اقتصاد سرزمینی جدیدی که در آن قرار دارد را از نو بسازد! این قهرمان رئالیست که با شاهزاده نامزد شده و به صورت ناگهانی بر تخت پادشاهی نشسته است، موظف است افراد با استعداد را گرد هم آورد تا با کمک هم کاری کنند پادشاهی باری دیگر بر روی پاهای خود بایستد. نه از راه جنگ یا ماجراجویی، بلکه از راه اصلاحات اداری و اقتصادی!
کیمیزوکا کیمیهیکو یه آهنربای دردسره. از گیر افتادن تو صحنه جرم گرفته تا اتفاقی دیدنِ معامله موادمخدر، هر جا که میره دردسر هم باهاش میاد. پس جای تعجبی هم نیست که پرواز به نظر معمولیش به یکباره وارد شرایط اظطراری بشه و نیاز ضروری به یه کارآگاه تو کابین پیدا میشه. متاسفانه، تلاشش برای جلوگیری از دردسر توسط یه دختر مو نقرهای که با اسم مستعار سیتا شناخته میشه ازبین رفت. دختر خودش رو کارآگاه معرفی کرد و بی تعارف کیمیزوکا رو به عنوان همکارش وارد پرونده کرد. اون اتفاق نقطه آغازی بر ماجراجویی بزرگی در سراسر جهان بود، چیزی که کیمیزوکا تو خوابش هم تصورش رو نمیکرد. هر دوی اونا با اطلاع از خطر مرگشون وقتشون رو صرف نابودی سازمانهای جنایتکار، جلوگیری از وقوع فاجعه و نجات مردم کردن. اما سه سال بعد با مرگ سیستا سفر اونا هم به پایان خودش رسید. اینبار کیمیزوکا تصمیم گرفت که یه زندگی عادی دبیرستانی داشته باشه. او یک سال در خفا زندگی کرد. اما دست سرنوشت او را با دختری که به شکل عجیبی شبیه سیستا بود آشنا کرد، اتفاقی که زندگی آرام او را دوباره به چالش میکشید.
دوک به دلیل نفرینی که در کودکی بر او وارد شده است، هر چیزی که لمس کند می میرد. او به خدمتکاری علاقه مند است، اما نمی تواند او را لمس کند زیرا می ترسد او را بکشد. آیا دوک و همراهانش می توانند نفرین را بشکنند و او را از این سرنوشت نجات دهند؟
هاشیبا کیوکا یک برنامهنویس بازی ۲۸ سالهست. با ورشکسته شدن شرکتش و در نتیجه از دست دادن شغلش، اون به شهر زادگاهیش برمیگرده. با دیدن موفقیت بازیسازهای همدورهی خودش، در حالی که پریشان حال روی تختش دراز کشیده، متوجه میشه که از انتخابهای مهم زندگیش پشیمونه. وقتی که کیوکا بیدار میشه، میفهمه که ۱۰ سال به گذشته به زمانی که هنوز وارد دانشگاه نشده سفر کرده. آیا اون بالاخره میتونه همه چیز رو درست کنه؟ این داستان دربارهی یک شخص ناموفقـه که بهش یک شانس دوباره داده شده تا رویاهاش رو دنبال کنه.