Shion Wakayama

یوماگی، دانش‌آموز دبیرستانی، با گائوما، یک آوارهٔ مرموز که مدعی است می‌تواند کایجوها را کنترل کند، روبه‌رو می‌شود. دیری نمی‌گذرد که یک کایجو حمله می‌کند و گائوما ربات غول‌پیکر داینازنون را برای مقابله با آن فرا می‌خواند. ..

سه دوست دوران کودکی، آکی، ریو و یوتا که در یک جزیره بزرگ شده‌اند، در ۲۰ سالگی تصمیم می‌گیرند در تاکادانوبابا، توکیو، زندگی مشترکی را آغاز کنند. اگرچه محیط‌های کاری و تحصیلی آن‌ها با یکدیگر متفاوت است ، اما این سه نفر همیشه با هم در ارتباطند.

پسری به نام یوتا حافظه خود را از دست داده است، اما مدام در دفترچه‌اش نقاشی‌هایی از گریدمن می‌کشد و بعد آن‌ها را پاک می‌کند. او تصمیم می‌گیرد به ریکا ابراز عشق کند، اما دنیای آرام آن‌ها با یک غرش فرو می‌ریزد...

داستان دو خواهر به نام های آکانه و آئویی رو دنبال میکنه که 13 سال پیش والدینشون رو از دست میدن. آکانه علاقه به موسیقی داره و توی یه فستیوال اجرا میکنه در همین حین...

نوزومی اونداِ ۱۴ ساله فقط می‌خواهد فوتبال زیبا بازی کند، اما حریفان او پسرانی با برتری فیزیکی هستند. با این حال، ملاقات با پسری از گذشته‌اش، او را مصمم می‌کند که دیگر صبر نکند و برای رسیدن به هدفش اقدام کند.

این داستان مومو، یک دختر دبیرستانی از خانواده‌ای با روحیه‌پردازان و همکلاسی‌اش اوکارون، یک فریبکار است. بعد از اینکه مومو اوکارون را از قلدری نجات داد، دو نفر شروع به صحبت کردند. با این حال، از آنجایی که مومو «به ارواح اعتقاد دارد اما بیگانگان را انکار می‌کند» و اوکارون «به بیگانگان اعتقاد دارد اما ارواح را انکار می‌کند، بحثی بین آن‌ها پیش می‌آید». برای اینکه منکران متقابل یکدیگر را باور کنند، مومو به یک بیمارستان متروکه می رود که یک نقطه بشقاب پرنده است و اوکارون به یک تونل می رود که یک مکان خالی از سکنه است. در هر مکان، آن‌ها با ماوراء الطبیعه‌های فراطبیعی مواجه می‌شوند که فراتر از درک است. در میان مشکلات، مومو قدرت پنهان خود را بیدار می کند و اوکارون قدرت یک نفرین را برای به چالش کشیدن ماوراء الطبیعه به دست می آورد! عشق سرنوشت ساز آنها نیز آغاز می شود!؟

یک مامور مخفی با روحیه و همکار گوشه گیرش در یک کافه بی ادعا و جذاب کار می کنند در حالی که با خوشحالی به مشتریان خود از هر طریقی که می توانند کمک می کنند.

اوکا ایشیموری پس از دوران راهنمایی، با قلدری‌ها و نام‌های مستعارش، برای شروعی تازه در دبیرستان هاچیمیتسو هیجان‌زده است. کای میورا، پسری خونسرد و بی بند و بار، در کلاس کنارش می نشیند. اوکا به یاد می آورد که در دوران راهنمایی با کای آشنا شد و با یک کلمه او را متقاعد کرد که در هاچیمیتسو شرکت کند. اگرچه کای محبوب است، اما از اوکا در تلاش های او برای هماهنگی با همکلاسی های جدیدش حمایت می کند.

Uryu Kamihate دانش آموز دبیرستانی است که امیدوار است در دانشکده پزشکی دانشگاه کیوتو ثبت نام کند. پس از اینکه توسط کاهن اعظم در معبد اماگامی پذیرفته می شود، به او گفته می شود که باید با یکی از سه خواهر دوشیزه - یائه، یونا یا آساهی - ازدواج کند تا در معبد اماگامی زندگی کند و یک روز به ارث برسد. Kamihate باید یکی از دوشیزگان را در این داستان عاشقانه، دوستی و سرگرمی از روی پاهای خود بردارد.

مهاجمان رباتیک تمام زندگی را از بین بردند، اما رنژ با استفاده از قدرت های خود برای زنده ماندن می جنگد. او بدون هیچ خاطره ای در شهر پرسه می زند تا اینکه با پنج زن جوان دیگر آشنا می شود که هر کدام توانایی های منحصر به فردی دارند. آنها با هم، بهترین استفاده را از زندگی خود می‌برند و بین نبردهایی با هیولاهای مکانیکی، غذاهای خوشمزه می‌پزند. همانطور که رازهای قدرت و گذشته خود را کشف می کنند، در دوستی خود قدرت می یابند.

داستان در شهر اونومیچی استان هیروشیما می گذرد، جایی که ناشیکو جیپنشا دانش آموز دبیرستانی از خانه اش بیرون رانده شد. او بدون جایی برای بازی با دوستانش متوجه می شود که سالن فال ماهجونگی که پدرش قبلاً آن را اداره می کرد اکنون خالی است. او سالن فال ماهجونگ را تعمیر می کند و آن را به مکانی تبدیل می کند که او و دوستانش می توانند در آن تفریح ​​کنند، آشپزی کنند، چای بخورند و گاهی اوقات فال ماهجونگ بازی کنند.

با دخترانی که طرف باخت عاشقانه هستند آشنا شوید! اول آنا یانامی است، دختر همسایه ای که نمی تواند به غذاهای خوشمزه نه بگوید. سپس لیمون یاکیشیو، یک ورزشکار زیبا و با روحیه وجود دارد. آخرین اما نه کم اهمیت ترین چیکا کوماری، قهرمان بامزه و در عین حال خجالتی با جذابیت ملایم است. آنها با هم، به امید اینکه در نهایت عشق را پیدا کنند، با شکست های ناخوشایند روبرو می شوند!

کومورا (Komura) در سال تحصیلی جدید، هم‌کلاسی جدیدی به نام می‌ (Mie)، دختری عینکی، پیدا می‌کند. او خیلی زود به می‌ (Mie) علاقه‌مند می‌شود، اما از اینکه در کنار دختری که دوست دارد قرار بگیرد، دچار استرس می‌شود.

این روزای آروم یه راز بزرگ دارن. یه سازمان مخفی به اسم دی.ای (DA - Direct Attack) جلوی جرم‌ها رو می‌گیره. گروهی از دخترای مامور به اسم لیکوریس (Lycoris) دارن که این زندگی آروم رو بهشون مدیونیم. چیتساتو نیشیکیگی (Chisato Nishikigi)، بهترین مامور لیکوریسه. کنارش تاکینا اینوئه (Takina Inoue)، بااستعداد و یه کم مرموزه. این دوتا تو کافه‌ای به اسم لیکورکو (Café LycoReco) که یکی از شعبه‌های این سازمانه کار می‌کنن. اینجا از قهوه و شیرینی بگیر تا نگهداری از بچه، خرید و آموزش زبان ژاپنی به خارجی‌ها سفارش می‌گیرن. کارایی که به مامورای لیکوریس نمی‌خوره! چیتساتو پرشوره و خوش‌بین، ولی تاکینا خونسرد و کارآمده. زندگی شلوغ و روزمره این دوتا که اصلاً جور درنمیان شروع می‌شه!

داستان یک افسر پلیس تازه کار که به تازگی به نیروی کاوای می (واکایاما، شیون) ملحق شده، از خانواده ای فقیر آمده و تنها چیزی که به آن اهمیت می دهد یک درآمد ثابت است.

آکبی کومیچی با خانواده اش در روستا زندگی می کند. او موفق به ورود به مدرسه راهنمایی دخترانه معتبر آکادمی ربای شده است و اکنون فقط دو چیز می خواهد - پوشیدن لباس فرم مدرسه و پیدا کردن صدها دوست!

روزی یوموگی اساناکا،دانش اموز سال اول دبیرستان فوجیو کیدای، با مردی به نام گااوما روبرو میشود که ادعا میکند"کاربر کایجو"است. ظاهر شدن ناگهانی یک کایجو مصادف بود با ورود یک رباط عظیم الجسه،به نام داینزنون. یومه مینامی،کویومی یاماناکا،و چیسه اسوکاگاوا،در زمان و مکان اشتباه به سمت مبارزه کایجو کشیده شدند.

سومیره سو تو کل مدتی که دبیرستانیه هیچ استعدادی توی فوتبال نداره که بخوایم ازش حرف بزنیم اما این دخترک جوون یه پیشنهاد عجیب از کسی میگیره... از رقیب اصلیش، میدوری سوشیزاکی! میدوری از سو میخواد که باهاش توی یه تیم بره و بهش قول میده که نذاره سو هیچوقت تنها بازی کنه. این یه پیشنهاد جدیه اما مسئله اینجاست که سو پیشنهادشو قبول میکنه یا نه. بنابراین پرده ی نمایش روی داستانی باز میشه که شخصیت افراد منحصر به فرد زیادی از بازیکنان فوتبال رو جمع آوری می کنه.