داستان این سریال در مورد زندگی پرمخاطره و همچنین جرم و جنایت های 5 زن حیلهگر است که در یک سالن زیبایی کاشت ناخن واقع در ایالت فلوریدا کار میکنند...
در دوران خشونتآمیزی که با عنوان باکوماتسو شناخته میشد، یک قاتل ایشین که فقط با نام هیتوکیری باتوسای[۱] شناخته میشد، مهارت و خشونتش به مانند افسانهای در عصر بازگرداندی شده بود که او نیز نقش بسزایی در پیروزی انقلابیون داشت. با نزدیک شدن به اتمام زمان جنگ، بدون اینکه هیچ رد پایی از خود به جای بگذارد ناپدید شد، و یازده سال بعد فقط به عنوان یک شمشیرزن سرگردان با نام «هیمورا کنشین» به پا خاست. او به مکانهای مختلفی مهاجرت میکند تا به منظور جبران و کفارهای برای کشتار و گناهانی که در گذشته مرتکب شده باشد و بتواند از مردم عادی محافظت کند...
ریشه اصلی داستان این سریال درباره ی نزاع و جنگ بین خدایان قدیم و خدایان جدید است. خدایانی که قدرتشان نشئت گرفته از اعتقادات مردم میباشد. هر خدایی که تعداد معبودهای بیشتری داشته باشد، قدرتش بیشتر خواهد بود. ماجرای سریال در عصر مدرن روایت میشود. زمانی که پرستش خدایان در حاشیه قرار دارد و عشق به تکنولوژی و مادیات جای آنها را گرفته اند. "شادو/سایه" یک محکوم سابق است که به تازگی از زندان آزاد شده. او با مردی مرموز به نام "ونزدی/چهارشنبه" آشنا میشود، کسی که چیزهای زیادی دربارهی زندگی و گذشته "شادو" میداند. در حقیقت "ونزدی" یک خدای قدیمی قدرتمند می باشد که درصدد است برای انجام ماموریت خود ارتشی بسازد و شکوه گذشتهی خود را دوباره زنده کند...
داستان انیمه ادامه سری قبلی ناروتو میباشد و درباره پسر ناروتو و ماجراهایی که برای اون اتفاق میوفته.
این درام زندگی کیم سورو,بنیان گذار افسانه ایه گیوم گوان گویا,حکمرانی محلی اتحاد گویا که به تجارت دریایی و آهنگری در جریاندوران سه پادشاهی مسلط گردید را بیان میکند.همچنین خلق و خوی خشن کیم سورو,گیرایی و هوش فراوانش که تنها سلاحش در کشمکش های ممتد سیاسیه, رقابت با برادر ناتنیش در به تخت نشستن و رقیب همیشگیش ایجیناشی,دوست سابقش سوک تالهائه و جاه طلبان خطرناک شین کوای گان را به تصویر میکشد…
ماها ماسانه و دخترش ریهوکو در حال فرار از سازمان بهداشت کودک هستن که قصد دارن ریهوکو رو از مادرش جدا کنن.اما بلاخره گیر میوفتن و ریهوکو رو از ماسانه میگیرن. در همین اثناء به ماسانه که در بازداشتگاه زندانیه ، توسط یه اسلحه ی پیشرفته که میتونه خودشو به شکل بشر در بیاره ، حمله میشه…
دنی رند، یکی از اهالی متمول شهر نیویورک است که در کودکی به همراه والدینش به کشور تبت سفر میکند. اما قبل از رسیدن به مقصد، هواپیمای آنها سقوط میکند و والدین او جان خود را در این سانحه از دست میدهند. دنی توسط اهالی کان لان نجات داده میشود و آنها فنون کونگ فو را به او می آموزند و در نهایت بخاطر توانایی هایش ملقب به "آیرون فیست" (مشت آهنین) میشود. پس از رسیدن به دوران جوانی و بلوغ، دنی به شهر نیویورک بازمیگردد و سعی میکند شهر را به روش خودش از جرم و جنایت پاکسازی کند...
این سریال خلاصه خاصی ندارد و با محیطی شاد و کودکانه آغاز میشود اما با پایانی خونین و مرگ حداقل چند شخصیت به طرز اسف بار و البته خنده داری خاتمه میابد . سریال خط داستانی خاصی ندارد .
«لارا» (کیرا نایتلی) دختر جوان و زیبایی است که سه مرد به او علاقه دارند: یک انقلابی، یک مغولی، و یک دکتر. در طی ماجراهای انقلاب روسیه، «دکتر ژیواگو» (هانس متسون) که متاهل است با لارا آشنا می شود و به او علاقه پیدا می کند...
بیماری طاعون وارد جهان می شود و جمعیت زیادی را از بین می برد. پس از این اتفاق بازماندگان باقی مانده به دو گروه تبدیل می شوند...