این سریال داستان خانوادهای از طبقه کارگر امریکایی را به تصویر میکشد. فرانک گلکر که صاحب ۶ فرزند است، عموماً دائم الخمر است و فرزندانش را به امان خدا رها کرده است. در این سریال تلاش شده تا نشان دهد چگونه اعتیاد به الکل میتواند یک خانواده را تحت تاثیر قرار دهد.
سریال “فراری ها” (Runaways) داستان 6 نوجوان را روایت میکند. آنها عضو یک خانواده باستانی هستند که هر ساله رسم دارند یکی از کودکان خود را قربانی کنند. این نوجوانان پس از جاسوسی از والدین خود متوجه میشوند که آنها در اصل عضو یک سازمان جنایی پیشرفته به نام “غرور” هستند. با این حال، آنها از شیوه زندگی والدین خود حمایت نمیکنند و تصمیم میگیرند با کشف قدرت و توانایی خود، گروه فراری ها را تشکیل بدهند. آنها تصمیم به فرار از محل زندگی خود میگیرند، اما والدین آنها نیز بهدنبال دستگیری و بازگرداندن فرزندان فراری خود هستند...
این سریال داستان دو مامور پلیس در سال ۱۹۷۹ را روایت میکند که با قاتلان زنجیرهای درگیر هستند. هولدن فورد و بیل تنچ با بررسی قتلهای زنجیرهای و صحبت با خود قاتلان از حقیقتهای هولناکی مطلع میشوند...
در یک شهر کوهستانیِ دور افتاده واقع در کشور کانادا، پس از اینکه یک پالایشگاه نفتی جدید توسط زنی مرموز افتتاح می شود، آن شهر کوچک تبدیل به دنیایی مملو از مواد مخدر، فحشا و جرایم سازمان یافته می شود. حال رئیس پلیس "جیم ورث" که یکی از اعضای خانواده اش را به قتل رسانده اند، تشنهی گرفتن انتقام از این خلافکاران است...
کارآگاه هری آمبروز (Bill Pullman)، پروندههای قتلهای وحشتناکی را بررسی میکند و تلاش میکند دلایلی را که مردم عادی مرتکب جنایات هولناک میشوند، تجزیه و تحلیل کند.
میدنایت شهری دورافتاده در ایالت تگزاس است که معمولی بودن در آن بسیار عجیب بنظر می رسد. در این شهر که پناهگاهی امن برای افراد متفاوت است، هیچکس آنطور که بنظر می آید نیست. از خونآشام ها گرفته تا جادوگران، پیشگوها و قاتلان در میدنایت گرد هم آمده اند. مبارزهی آنها با غریبه ها، نیروهای پلیس و گذشتهی خطرناکشان باعث شده تا یک ارتباط بعید و قوی خانوادگی میانشان شکل بگیرد...
"جورجینا" (جولیا استایلز) تازه عروسی است که همسر میلیاردرش "کنستانتین" در یک سانحه دریایی کُشته شده است. او پس از این رویداد تلخ، به بررسی زندگی شخصی همسرش می پردازد و متوجه خشونت، دروغ و قتل هایی می شود که زندگی او را احاطه کرده بودند....
ریشه اصلی داستان این سریال درباره ی نزاع و جنگ بین خدایان قدیم و خدایان جدید است. خدایانی که قدرتشان نشئت گرفته از اعتقادات مردم میباشد. هر خدایی که تعداد معبودهای بیشتری داشته باشد، قدرتش بیشتر خواهد بود. ماجرای سریال در عصر مدرن روایت میشود. زمانی که پرستش خدایان در حاشیه قرار دارد و عشق به تکنولوژی و مادیات جای آنها را گرفته اند. "شادو/سایه" یک محکوم سابق است که به تازگی از زندان آزاد شده. او با مردی مرموز به نام "ونزدی/چهارشنبه" آشنا میشود، کسی که چیزهای زیادی دربارهی زندگی و گذشته "شادو" میداند. در حقیقت "ونزدی" یک خدای قدیمی قدرتمند می باشد که درصدد است برای انجام ماموریت خود ارتشی بسازد و شکوه گذشتهی خود را دوباره زنده کند...
این سریال ماجراهای روزانه سه نسل متفاوت از یک خانواده کوبایی-آمریکایی، که در یک خانه کنار هم زندگی میکنند را دنبال میکند.
داستان در غرب وحشی میگذرد و دربارهٔ گاوچرانی به نام لوک خوششانس یا همان مردی که سریعتر از سایهاش هفتتیر میکشد و در غرب وحشی عدالت برقرار میکرد.