یک ویروسشناس کانادایی به همراه همسر چینیاش در پکن توسط مأموران نظامی بازداشت میشوند. با گسترش یک بیماری مرموز، او تحت فشار قرار میگیرد تا نتایج تحقیقات خود را از آزمایشگاه سابقش به سرقت ببرد.
هنگامی که نامزد فرانچسکا "فرانکی" کوئین، بازپرس خصوصی به قتل می رسد، خواهرش او را استخدام می کند تا قاتل را پیدا کند. فرانکی باید با وین، کارآگاه محلی که به این پرونده منصوب شده، کار کند...
یک رماننویس عاشقانه به پورتلند نقل مکان میکند و با منتقد بزرگ خود آشنا میشود و عاشق او میشود. وقتی حقیقت آشکار میشود، آنها باید تصمیم بگیرند که آیا میخواهند با هم باشند یا خیر...
یک قطار با بی توجهی بعضی از کارکنان راه آهن، با سرعت بالا به راه افتاده و در آستانه برخورد با موانع سر راه و انفجار است. اما یک مهندس کهنه کار و دستیارش وارد جریان می شوند تا از یک فاجعه جلو گیری کنند...
جان کارتر رنجری است که در نجات یک خانواده از دست مافیای اکراینی شکست خورده و از ارتش بیرون می آید و بعنوان پیمانکار خصوصی مشغول بکار میشود و اکنون 3 سال از آن اتفاق گذشته و ...
الی کینگ (ناتالی هال) که به تازگی بیوه شده است، در حالی که در سوگ از دست دادن همسر و دخترش است، برای کریسمس به دیدار برادرش آرون دیویس (گرگ وان) و فرزندانش میرود. الی تمام تلاش خود را میکند تا از تعطیلات لذت ببرد و با خانم تامپسون (جوبث ویلیامز)، یک مغازهدار محلی، و یک تحسینکننده خوشقیافه به نام دپیت استرود (دیلن بروس)، دوست جدیدی پیدا میکند.
سریال Orphan Black روایتگر داستان سارا، دختری یتیم و خیابانی است. بعد از اینکه سارا شاهد خودکشی یک زن بوده، هویت او را برای خود بر می دارد. او دقیقا شبیه سارا است. سارا که انتظار داشت با خالی کردن تمام پس انداز های آن زن تمام مشکلاتش را حل کند، وارد یک ماجرای پیچیده ای می شود که همزمان است با فهمیدن این حقیقت گیج کننده: او و زن مرده کلون هستند. همانطور که سارا به جست و جو حقیقت ماجرا می گردد، می فهمد که افراد زیادی مانند او وجود دارند. بدون اینکه بداند چه کسی کلون ها را به وجود آورده، باید به دنبال دلیل این کار بگردد زیرا یک قاتل دارد تک تک این افراد را می کشد...
داستان دختری ۱۷ ساله از یک خانواده ثروتمند به نام کدی سینکلر که تابستانهایش را در یک جزیره خصوصی میگذراند، پس از یک تصادف وحشتناک، او در به خاطر آوردن وقایع گذشتهاش دچار مشکل میشود.
پس از غرق شدن یک کشتی، شخصی میلیاردر بنام "الیور کویین" مفقود میشود و به مدت پنج سال همه فکر میکردند که او مرده است، اما 5 سال بعد در یک جزیرهی دور افتاده او را پیدا می کنند. او به شهر خودش یعنی "استارلینگ سیتی" نزد مادر و خواهر و بهترین دوستش برمیگردد، که بلافاصله آنها متوجه تغییر رفتار "اُلیور" میشوند. "اُلیور" با شخصیت جدیدی که پیدا کرده قصد دارد با تمام بدی ها و خلاف ها درون شهرش مبارزه کند ولی در عین حال شخصیت قدیم خودش رو هم حفظ کند...
میدنایت شهری دورافتاده در ایالت تگزاس است که معمولی بودن در آن بسیار عجیب بنظر می رسد. در این شهر که پناهگاهی امن برای افراد متفاوت است، هیچکس آنطور که بنظر می آید نیست. از خونآشام ها گرفته تا جادوگران، پیشگوها و قاتلان در میدنایت گرد هم آمده اند. مبارزهی آنها با غریبه ها، نیروهای پلیس و گذشتهی خطرناکشان باعث شده تا یک ارتباط بعید و قوی خانوادگی میانشان شکل بگیرد...