-
نقش آفرینی بازیگران :
-
موسیقی متن :
-
جلوه های ویژه :
-
تأثیرگذاری :
-
داستان کلی :
نقاط قوت
- نقش آفرینی بی نظیر بازیگران
- کارگردانی فوق العاده
- فیلمنامه بی نظیر
- دیالوگ های تاثیر گذار
- بیان درد جامعه
- هزاران نقطه قوت دیگر ...
بریکینگ بد بدونشک لایق تمام تعریف و تمجیدهایی است که از آن میشود. دقت گیلیگن در جزئیات آنقدر بالاست که حسادت آدم را برمیانگیزد. خیلی ها به خوبی بریکینگ بد و والتر وایت را پدر خواندهی معاصر نامیدهاند. قسمت آخر سریال از یک بابت بسیار غمانگیز هم است، همهچیز به پایان میرسد و دیگر این شخصیتها را در قسمت جدیدی نمیبینید. گفته شده زمانی که مایکل اسلوویس آخرین قسمت سریال و آخرین دیدار والتر و اسکایلر را فیلمبرداری میکند بیصدا شروع به گریهکردن میکند و مجبور میشود چشمش را از روی چشمی دوربین بردارد. این احساس اسلوویس برای خیلی از بینندههای دیگر هم پیشآمده است. بریکینگ بد آنقدر تأثیرگذار بوده که چندی پیش نشریات آمریکایی نوشتند قاچاقچیان شیشه در آمریکا با استفاده از رنگهای خوراکی محصولاتشان را به رنگ آبی درمیآورند! یا حتی زندانیان استرالیایی به روش والتر و با استفاده از سیم برق سیگارهایشان را روشن میکنند! سالیان سال باید بگذرد که بازیگران و سازندگان این سریال بتوانند خود را از زیر سایهی بریکینگ بد خارج کنند و شاید هیچوقت نتوانند موفقیت آن را دوباره تکرار کنند. بریکینگ بد یک استثنا در دنیای سریالهاست، استثنایی که توانست بینندگان و منتقدانی با سلایق کاملاً مختلف را یکجا گرد هم بیاورد و همه را مبهوت دنیای خودش بکند. به این دنیا باید احترام گذاشت، روبروی خالقش ایستاد و اسمش را صدا زد: هایزنبرگ.
قسمت های آخر همسرش از والتز میپرسه برای چی این کارارو کردی؟
والتر این بار حقیقتو میگه : برای این که دوست داشتم این کارو!
این دیالوگ مفهوم کل سریاله , والتر وایت یه آدم سادست مثل همه ی ما اما وقتی میفهمه سرطان داره ترسشو میشکونه و برای یه بار هم که شده از راهی که براش معین شده میزنه بیرون تا یک بار در کل زندگیش خودش باشه و مجبور نباشه به همه جواب بده . هیچ سریالی به این خوبی احساسات و کلیت یک انسان جامعه ی مدرن رو نشون نمیده.
-
نقش آفرینی بازیگران :
-
موسیقی متن :
-
جلوه های ویژه :
-
تأثیرگذاری :
-
داستان کلی :
بریکینگ بد بدونشک لایق تمام تعریف و تمجیدهایی است که از آن میشود. دقت گیلیگن در جزئیات آنقدر بالاست که حسادت آدم را برمیانگیزد. خیلی ها به خوبی بریکینگ بد و والتر وایت را پدر خواندهی معاصر نامیدهاند. قسمت آخر سریال از یک بابت بسیار غمانگیز هم است، همهچیز به پایان میرسد و دیگر این شخصیتها را در قسمت جدیدی نمیبینید. گفته شده زمانی که مایکل اسلوویس آخرین قسمت سریال و آخرین دیدار والتر و اسکایلر را فیلمبرداری میکند بیصدا شروع به گریهکردن میکند و مجبور میشود چشمش را از روی چشمی دوربین بردارد. این احساس اسلوویس برای خیلی از بینندههای دیگر هم پیشآمده است. بریکینگ بد آنقدر تأثیرگذار بوده که چندی پیش نشریات آمریکایی نوشتند قاچاقچیان شیشه در آمریکا با استفاده از رنگهای خوراکی محصولاتشان را به رنگ آبی درمیآورند! یا حتی زندانیان استرالیایی به روش والتر و با استفاده از سیم برق سیگارهایشان را روشن میکنند! سالیان سال باید بگذرد که بازیگران و سازندگان این سریال بتوانند خود را از زیر سایهی بریکینگ بد خارج کنند و شاید هیچوقت نتوانند موفقیت آن را دوباره تکرار کنند. بریکینگ بد یک استثنا در دنیای سریالهاست، استثنایی که توانست بینندگان و منتقدانی با سلایق کاملاً مختلف را یکجا گرد هم بیاورد و همه را مبهوت دنیای خودش بکند. به این دنیا باید احترام گذاشت، روبروی خالقش ایستاد و اسمش را صدا زد: هایزنبرگ.
قسمت های آخر همسرش از والتز میپرسه برای چی این کارارو کردی؟
والتر این بار حقیقتو میگه : برای این که دوست داشتم این کارو!
این دیالوگ مفهوم کل سریاله , والتر وایت یه آدم سادست مثل همه ی ما اما وقتی میفهمه سرطان داره ترسشو میشکونه و برای یه بار هم که شده از راهی که براش معین شده میزنه بیرون تا یک بار در کل زندگیش خودش باشه و مجبور نباشه به همه جواب بده . هیچ سریالی به این خوبی احساسات و کلیت یک انسان جامعه ی مدرن رو نشون نمیده.