-
نقش آفرینی بازیگران :
-
موسیقی متن :
-
تأثیرگذاری :
-
داستان کلی :
نقاط قوت
- تدوین و فیلمبرداری
- داستان جدید و نسبتا غیر قابل پیشبینی
بررسی فیلم
#mr_nobody
درباره فیلم
فیلم مستر نوبادی به کارگردانی ژاکو وون دورمال ساخته شده فک کنم اولین فیلمی بود که ازش دیدم . از تیم بازیگری فیلم اگه بخوام بگم میشه به جرد لتو . سارا پولی و دایان کروگر اشاره کرد که بنظر سه تا بازیگر توانا انتخاب شدن. نور پردازی فیلمبرداری و تدوین فیلم فوق العادس و سکانس هایی که یه اثر پروانه ای شکل میگیره خیلی خلاقانه درست شده و فلش بک هایی که اول فیلم میبینین تقریبا میتونه خیلی از جاهای فیلم رو همون اول کار توضیح بده بدون اینک هیجان برای بیننده کم بشه.
???? برداشت اول
در سکانس های ابتدای فیلم چند تا صحنه میبینیم مثل غرق شدن با ماشین و انفجار فضاپیما شلیک توی وان که بنظر میاد همه اینا خبر از اینده شخصیت اصلی نمو میده بعد از مدتی یه بچه تازه بدنیا اومده رو میبینیم که داره درباره چگونگی بدنیا اومدن و بوسه فرشته توضیح میده .. یه فلسفه ای هستش که میگه هر ادمی قبل اینکه بدنیا بیاد همه چی رو میدونه و با بدنیا اومدنش فراموش میکنه که دقیقا اینجا فرشته وقتی یادش رفت بوسه به نیمو بزنه نیمو تو زندگیش دچار قدرتی شده بود که تمام اینده رو خبر داشت . توی کوچه با برخوردش به سه تا دختر بچه تونست اینده خودش رو با هر سه بچه تجزیه کنه .
اینده ای که با آنا داشت یه آینده شاد و خوشبخت ولی همراه با پستی بلندی بود
اینده ای که با آلیس داشت بد بود چون یه عشق یه طرفه بود الیس در واقع همیشه عاشق استفان بود
اینده ای که با جین داشت هم بد بود چون باز یه عشق یه طرفه از سوی جین بود و نیمو هیچ علاقه ای به اون نداشت
برای همین در اخرین لحظه زندگیش اسم آنا رو اورد بنظرم نویسنده میخواست این پیامو برسونه که فقط یه عشق دو طرفه میتونه به هدف برسه . و در واقع تمام این جریانات ازدواج ها شلیک انفجار و بقیه به سکانسی بر میگرده که نیمو مجبوره بین پدر و مادری که با قطار داره دور میشه یکی رو انتخاب کنه شاید تمام اتفاقات سال ها بعد توی همون چند دقیقه ای تو ذهن نیمو تحلیل شد که دنبال قطار میدوید و تمام خط سرنوشت ها مختلفش رو نگاه کرد و شاید حتی تمام دوران کودکی نیمو هم وجود خارجی نداشت و تمام اونها تو ذهن کودکی بود که قبل از بدنیا اومدن داشت اونارو تماشا میکرد صحنه اخری که نیمو پیر و خبرنگار پشت شیشه دارن جهان رو نگاه میکنن که در حال نابود شدنه شاید لحظه ای باشه که کودکی در حال بدنیا اومدنه و دنیایی که داره یادش بود در حال فراموشیه
???? برداشت دوم
برداشت دوم یه دیدیه که یسری از بیننده ها به این فیلم دارن ولی من خودم برداشت اولی که خودم از فیلم فهمیدم رو به این ترجیح میدم
یه برداشت دیگه ای که از فیلم میشه گفته میشه که تمام اتفاقات قبل بدنیا اومدن و فرشته و اینا همگی تصورات خیالیه نیمو که بالغ شده و معلوم نی سرنوشت الانش چیه نیمو ای که از بیماری روانی دچاره و بخاطر مشکلات تصمیم گیری همه انتخاب هاشو به یه سکه واگذار کرده و همیشه سکه میندازه و سکه هایی که میندازه هر کدوم یه جهان موازی رو بوجود اورده
جهان موازی که با انا زندگی میکنه
و دوجهان موازی دیگر که در اخر به پیر مردی دیوونه ختم شده که هیچ شناختی از گذشته خودش نداره
بهرحال میتونم بگم من واقعا از این فیلم لذت بردم و ارزش بیشتر از یک بار دیدن داره