بروزرسانی :
فصل 06 ، قسمت پایانی اضافه شد. (زیرنویس چسبیده)
داستان سریال درباره فردی است به نام رگنار لاثبروک که با پادشاه آن دوران وایکینگ ها به مخالفت برمیخیزد و دوست دارد این بار به جای نبرد با شرقی های منطقه خود، حمله به سمت غرب را در دستور کار خود قرار بدهند. رگنار با مخالفت با پادشاه خود، کار را به جلو میبرد تا راه را برای نبرد با غربی ها هموار کند و حتی خود را در مقام پادشاهی ببیند...
نقش آفرینی عالی بازیگران از شخصیت های مهم تا سیاه لشکرها
نوع پردازش و انتقال اهمیت شخصیت به شخصیت های جدید تر
صحنه های دلهره آور و جذاب و هیجان انگیز
تأثیرگذاری برخی دیالوگ ها و ارتباطات بین افراد سریال
نقاط ضعف
دور شدن از «واکینگ ها»
عدم ثبات روی بخش های مهم داستان و آب و تاب اضافی و کم شدن لحظه های باکیفیت سریال
یک نکته بسیار بسیار جالب این سریال اینه که هر شخصیت نماد یک فطرت به خصوصه مثلا شخصیت آتلستن سمبول افراد متعهد و صبوره برخی شخصیت ها نماد پارادوکسیکال (کلمه باحالیه خوشم میاد! :) ) یا دوگانگی هستن که ترجیح میدم معرفیشون نکنم تا اسپویل نشه و توی داستان خودتون متوجهشون بشید...
سریال عالی ای هست و هرچقدر جذابیت و هیجانش بیشتر میشه باید بیشتر به این فکر کنیم که وایکینگ هایی دیگه تو کار نیست و فقط مدل موهای به هم بافته و نوع مبارزه جنرال ها فقط شبیه وایکینگ هاست و بسیاری از سنت های وایکینگ ها بعد از چند قسمت اول به کلی فراموش میشن...
بازیگرها بسیار عالی بازی کردن و واقعا تأثیرگذاری صحنه ها رو دوچندان کردن...
دیالوگ های خوب و جالب توی این سریال زیاده و اگر اغراق نکرده باشم باید بگم حتی در حد گیم آف ثرونزه...
داستانش داره از هم گسیخته و بی معنی میشه ولی همین باعث میشه خیلیا دچار این هیجانات بشن و بخوان تا آخرین ثانیه و قسمت این سریال رو با دقت نگاه کنن!
درکل عالیه ولی میتونست عالی تر هم بشه :|
برای دوستانی که سریال رو ندیدن این متن منو نخونن
خیلی وقت بود تبلیغات این سریال رو میدیدم ولی یه صدایی بهم میگفت که نبینم این مجموعه رو ولی .. علیرغم حسم سریال رو دان کردم و دیدم واقعا داستانش افتضاحه مثل اینه که بعد از نصف سریال دکستر، شخصیت اصلی سریال یعنی همون دکستر کمرنگ و کمرنگ تر بشه و بعد بمیره. خب یعنی چی؟ من که اصلا دوست نداشتم و به هیچ عنوان توصیه نمیکنم فکر کنم کارگردان و نویسنده هاش جو گیر شدن و بدون شخصیت پردازی نقشهای مکمل رگنار یهویی اونو کشتن و یه داستان دیگه موازی خواستههای رگنار ساختن و بعدش پشیمون شدن و تا سکانس آخر فصل پنج مرتب نام رگنار برده میشه بدون هیچ پشتوانهی داستانی .
در آخر هر کسی که برای بازی شمشیربازی بچگیهامون دلش تنگ شده ، این سریال میتونه شما رو کاملا ارضا کنه چون 95 درصد سریال شمشیربازیه
هفت خاندان اشرافی برای حاکمیت بر سرزمین افسانه ای "وستروس" در حال ستیز با یکدیگر در سریال بازی تاج و تخت هستند. خاندان "استارک"، "لنیستر" و "باراثیون" برجسته ترین این خاندان ها می باشند. داستان سریال گیم آف ترونز از جایی شروع می شود که "رابرت باراثیون" پادشاه وستروس، از دوست قدیمی خود "ادارد" ارباب خاندان استارک، تقاضا می کند به عنوان مشاور پادشاه که برترین سمت دربار است به او خدمت کند و این در حالی است که مشاور قبلی دربار به طرز مرموزی به قتل رسیده است. اما با این حال "ادارد" تقاضای پادشاه را می پذیرد و به سرزمین شاهی راهی می شود. خانواده ملکه یعنی "لنیستر ها" در حال توطئه برای بدست آوردن قدرت هستند از سوی دیگر بازمانده های خاندان پادشاه قبلی وستروس "تارگرین ها" نیز نقشه پس گرفتن تاج و تخت را در سر می پرورانند و تمام این ماجراها موجب در گرفتن نبردی عظیم میان آنها خواهد شد که…
این سریال داستان افرادی را نشان میدهد که هر کدام به نوعی در زندگی خود مشکل بزرگی دارند و برای جبران آن وارد بازی مرموزی می شوند که فقط یک برنده با جایزه 45.6 میلیارد وونی (40 میلیون دلار) خواهد داشت …
جوئل و الی، زوجی که از طریق سختی دنیایی که در آن زندگی میکنند به هم متصل شدهاند، مجبور میشوند شرایط وحشیانه و قاتلان بیرحم را در سفری در سراسر آمریکای پس از همهگیری تحمل کنند.
به خاطر بازی های سیاسی ، یک مرد بیگناه روانه زندان شده و سپس به اعدام محکوم می شود. در اینجا برادر او که یک نابغه است عمدا خود را به همان زندان می اندازد تا خود و برادرش را از آنجا فراری دهد...
بعد از 7 سال و بزرگ شدن فرزند مایکل اسکافیلد ، داستان از آن جایی شروع می شود که “تی بَگ” با یک مدرک می خواهد به لینکولن ثابت کند که مایکل هنوز زنده است. بعد از تحقیقاتشان لینکولن رد پای برادر خود را در یک زندان دورافتاده پیدا می کند و برای نجات او به سفری خطرناک می رود...
داستان در مورد "بری آلن" است، کسی که بعد از انفجار در آزمایشگاه S.T.A.R و قرار گرفتن در معرض ذرات شتاب دهنده به کما میرود. چند ماه بعد از کما بیرون میآید و متوجه سرعت و قدرتی عجیب درون خود میشود که این امکان را به او میدهد تا در سنترال سیتی مثل یک فرشتهی نگهبان که قابل رویت نمیباشد، حرکت کند. در حال حاضر تنها دوستان بری می دانند که او تبدیل به سریعترین مرد زنده جهان شده است. اما او بزودی متوجه میشود که تنها کسی نیست که در هنگام انفجار، قدرت فرا انسانی به دست آورده و افراد دیگری هم هستند که این قدرت را به دست آورده اما در راه درستی از آن استفاده نمیکنند. بنابراین "بری آلن" با آزمایشگاه استار همکاری میکند و مامور میشود تا از مظلومان شهر در برابر حوادث دفاع کند...
در آینده، لس آنجلس پسا آخرالزمانی که با نابودی هستهای ایجاد میشود، شهروندان باید در پناهگاههای زیرزمینی زندگی کنند تا از خود در برابر تشعشعات، جهشیافتهها و راهزنان محافظت کنند.
داستان سریال از سال 1947 میلادی که الیزابت دوم هنوز به تخت سلطنت تکیه نزده و در آستانه ازدواج با پرنس فیلیپ می باشد آغاز می شود. دورانی که سر آغاز افول امپراتوری قدرتمند بریتانیا پس از جنگ جهانی دوم و تغییرات سیاسی-اقتصادی مهم در دنیای قرن بیستم می باشد. علاوه بر مواجه با این تغییرات الیزابت دوم باید روابط جدیدی را با دفتر نخست وزیری و یکی از قدرتمندترین و زیرک ترین سیاستمداران قرن بیستم یعنی وینستون چرچیل شکل دهد و...