داستان در مورد دختری به نام توری می باشد که مجبور میشود به جای خواهرش در یک مراسم موزیکال شرکت کند و از شانس او در این مراسم خوب اجرا میکند و مدرسه ی موزیکالی که میزبان این مراسم بود تصمیم میگیرد که توری را در مدرسه ی خود ثبت نام کنند و پس از ثبت نام توری با دوستان جدید آشنا میشود و…
دو هفته پس از خودکشی دختر جوانی به نام هانا، همکلاسیاش کلی جنسن که به او علاقه داشت، جعبهی مرموزی روی ایوان خانه پیدا میکند که ممکن است دلایل خودکشی او را در بر داشته باشد...
ماجرا در مورد خانواده ای است که در نیویورک رستورانی دارند و در آنجا مشغول به کارند ولی تفاوت آنها با دیگران این است که میتوانند کارهای جادویی عجیبی انجام دهند که خیلی در کارها به آنها کمک میکند ولی با این حال پدر خانواده که به آنها این فنون جادویی را آموزش می دهد از آنها میخواهد تا تمامی کارهای خود را با جادو انجام ندهند و کسی متوجه جادوگر بودن آنها نشود...
جومونگ وقتی متوجه میشه که برادران ناتنیش قصد کشتن و از صحنه خارج کردن اون رو دارند تلاش می کنه که انتظارات و پدر و مادرش ( شاه و ملکه دوم ) رو برآورده کنه و شروع به ساختن خودش می کنه تا جایی که مهارت هاش در هنرهای رزمی و استراتژی های ذهنیش در بالاترین حد ممکن قرار می گیره ولی پرنس جومونگ هنوز تشنه یادگیری هست . اما درست در این زمان پرنس متوجه رازی خانوادگی میشه که خیلی چیزهارو عوض می کنه و جومونگ رو در راهی قرار می ده که بازگشتی نداره .این سریال داستان جومونگ موسس امپراتوری گوگوریو در ۳۷ سال قبل از میلاد مسیح است.او پسر ژنرال« هائه موسو» و «بانو یوهوا»بود .پادشاه «گوم وا» سرپرستی جومانگ و مادرش را پس از قتل پدر جومانگ برعهده گرفت که گمان می رفت به دست سلسله «هان» به قتل رسیده است.«سوه ساه نو» دختر یک بازرگان بود که به جومانگ در تحقق رویایش در جهت بنیانگذاری یک کشور جدید کمک کرد و بعدها همسر دوم او شد...
داستان سریال درباره بردهای به نام گونگ بوک است که به همراه دوستش جانگ نیون سختیهای زیادی را متحمل میشود. دزدان دریایی پدرش را میکشند. بعدها او تحت تعلیم فردی به نام یوم جانگ قرار میگیرد و پس از آمادگی نسبی در هنرهای رزمی، در مسابقات انتخابی محافظان بانو جمی شرکت میکند. بانو جمی از اشراف زادگان و ثروتمندان به حساب میآید و یک تاجر سیاستمدار است. سرانجام گونگ بوک به عنوان محافظ بانو جمی به استخدام وی در میآید. گونگ بوک عاشق دختری به نام جانگ هوآ میشود. از طرفی یوم جانگ (همان دزد دریایی مبارز و دلیری که هنرهای رزمی را در دوره نوجوانی به گونگ بوک آموخت) نیز عاشق بانو جانگ هوآ میشود. بانو جانگ هوآ از کودکی که پدرش را از دست داد (پدرش را یوم جانگ در هنگام حملهٔ دزدان دریایی به قتل رساند) تحت سرپرستی بانو جمی بوده است...
این درام داستان زندگی نوه جومونگ، مو هیول، را روایت می کند که با نفرینی متولد شد که باید پدر، برادران و خواهران، پسر و کشور گوگوریو را نابود کند. این درام داستان زندگی نوه جومونگ، مو هیول، را روایت می کند که در آینده به داموسین (نام سومین پادشاه گوگوریو) تبدیل شد.
زمانی که امیلی، زنی با گذشته ای تاریک و مبهم وارد شهر جدیدی میشود همگان از او استقبال میکنند. غافل از اینکه هدف او انتقامی دردناک از کسانیست که خانواده ی اورا نابود کردند…
داستان از این قرار است که بن پسر ده ساله بازیگوش به فصل تعطیلات رسیده. او تمام سال را برای این تعطیلات برنامه چیده بود که با پدر بزرگش خوش بگذراند. اما بعد از این که سوار ماشین پدر بزرگش می شود دختر عموی خود را نیز که هم سن اوست و برای تعطیلات با پدر بزرگ آمده است را می بیند. بن که تمام نقشه هایش را برای تعطیلات نقش بر آب می دید شروع به بحث می کند. خلاصه بن و بقیه وارد جنگل می شوند.اما بن از بقیه جدا شده و به سمت داخل جنگل می رود. ناگهان شهاب سنگی به سوی او می آید و به زمین بر خورد می کند. بن با تعجب به سمت آن شهاب می رود و می بیند که ناگهان آن شهاب که بیشتر به یک توپ فلزی شبیه بود باز شده و ساعت مچی ای درون آن است. او با تعجب دستش را به سمت ساعت دراز می کند که...
۵ سال از زمانیکه بن ، ساعت فضایی رو پیدا کرد ، می گذره. بن با شرایط سازگار شده و بعد از نابودی نگاتیو ، نقش رهبری رو بر عهده گرفته. اُمیتریکس تغییراتی کرده و قدرت بیشتری به بن داده. و حالا ماجراجویی های جدیدی پیش روی بن هست. کوین هم آدم خوبی شده وبا بن و گون یک گروه قهرمانان تشکیل دادند و گون هم قدرتش تغییراتی کرده و نیروی فضایی داره. اما ویلگکس و...
یکسال گذشته ، بن ، 16 ساله شده و اُمنیتریکس (ساعت فضایی) نابود شده. بن ، "اُلتیماتریکس" که به شکل دستکش هست رو پیدا کرده. این شی ، قابلیتهای قویتری از امنیتریکس رو به بن میده. یه نوجوان 10 ساله به اسم "فیم" ، راز بن رو برای جهانیان فاش کرده. حالا باید منتظر نشست و ادامه ماجراجویی های بن رو مشاهده کرد...