داستان این مینی سریال در مورد قاتل زنجیره ای به نام “جان کریستی” در دهه ۴۰ و ۵۰ میلادی است و…
پریری که هفت سال پیش ناپدید شده بود و کور بود، حالا که بیست ساله شده است، با چشمان سالم به خانه بازگشته است. برخی او را معجزه می خوانند، اما برخی دیگر از خطرناک بودن او می ترسند.
این سریال روایتی را به تصویر میکشد از شخصی دو رگه ای از ایرلند و کری، که در کانادا به مبارزه با شرکت هادسون بی پرداخته است. این شرکت قدرتمند سعی دارد تا تجارت پوست حیوانات را در دست بگیرد.
یاگامی لایت” دانش آموزی بسیار باهوش، یک روز حین کلاس سقوط دفترچه ای را از آسمان مشاهده می کند. پس از اتمام کلاس دفترچه را برداشته و محتویات آن را می خواند. در دفترچه نوشته شده: ” اسم هر کس در این دفترچه نوشته شود آن شخص خواهد مرد”. لایت ابتدا باور نمی کند اما پس از تست کردن دفترچه روی یک خلافکار با سابقه، به صحت آن یقین می یابد. از آن روز به بعد لایت تصمیم میگیرد که دنیا را از گناه و زشتی پاک کند و برای تحقق بخشیدن به این هدف خلافکارها را نفر به نفر به قتل می رساند و...
زمانی که کارآگاه اداره پلیس سن فرانسیسکو، ربکا مدسن (sarah jones) مامور بررسی قتل وحشتناکی شد، اثر انگشتی یافت که او را به سمت متهم مشکوکی هدایت کرد: jack sylvane ، کسی که در آلکاتراز زندگی میکرده و دهها سال قبل مرده بود...
داستان Deadwood در شهری کوچک در جنوب ایالت داکوتای فعلی در اواخر سال ۱۸۰۰ میلادی روایت می شود. از سراسر امریکا برای یافتن طلا مهاجران بساری کوچ می کنند که با یافتن طلا یک شبه ره صد ساله را بپیمایند. این شهر که در ابتدای تاسیس خود بدون هیچ قانونی اداره می شود و همه کاره ان شخصی است به نام “سورنجن” که صاحب بار و فاح شه خانه ای در “ددوود” می باشد که قانون را از طریق خود اجرا می کند. سورنجن با کاریزمایی شبیه بیل قصاب دارو دسته های نیویورکی شاید جذاب ترین شخصیت “ددوود” باشد .شخصیتی بی رحم اتشین مزاج و گاهی شوخ طبع. و این را بگویم که وجود این شخصیت در این سریال کافی است که شما را به دیدن این سریال ترغیب کند...
داستان سریال در نقطه ای دور دست از جهان هستی روی می دهد، جایی که تمدن بشری دیگری بصورت مجموعه ای از سیاره ها که با نام دوازده کولونی شناخته می شوند مشغول به حیات است. در حال حاضر این نسل از بشر در حال جنگ با سایلون هاست؛موجوداتی که در واقع از همان رباتهایی پدید آمده اند که سالها پیش انسانها خود آنها را آفریده بودند و اکنون این رباتها که به سطح پیشرفته ای از هوش و فناوری رسیده اند با تکنیک های خاص به جنگ با انسانها برخواسته اند و به طوری ناگهانی در صدد جنگ با انسانها بر می آیند و بدین ترتیببا انفجار هسته ای تمامی دوازده سیاره را نابود می کنند و با جنگ فضایی تمامی سفینه های انسانها را نیز از بین می برند. اما سفینه ی فضایی گالاکتیکا تنها سفینه ای ست که نجات پیدا می کند و بدین ترتیب مسئولیت سنگین نجات نسل بشر بر دوش سرنشینان این سفینه می افتد. حال آنها چاره ای ندارند جز اینکه از چنگ سایلون ها بگریزند و با اسکان در سیاره ای تازه به ادامه ی زندگی بپردازند تا بدین ترتیب نسل بشر به حیات ادامه دهد. بنابراین سرنشینان سفینه با امید به افسانه ای قدیمی که مبتنی بر وجود نسلی دیگر از انسانها در سیاره ای به نام “زمین” است در فضای بی کران هستی به دنبال پناهگاهی برای ادامه حیات خود به حرکت در می ایند…
داستان در سال 2030 شروع میشود. تد میانسال تصمیم میگیره برای بچه هاش داستان آشنایی با مادرشون رو بگه. داستانی طولانی که پر از اتفاقات و صحنه های خنده داری است که تد و دوستان صمیمیش به وجود آورده بودند…
در این سریال خواهید دید که اونها برای معاملات ریسک می کنند. بازی بین مرگ و زندگی. اونها جونشون رو به خطر میندازن و به خوبی خطی بین درست و نادرست رو ایجاد میکنند…
سریالیست درباره مرگ و مفهوم مرگ و ارتباط بازماندگان با از دست رفته گانشان. ما از یک طرف با روابط این خانواده از هم ریخته مواجه هستیم و از طرفی با حرفه ناشناخته آنها که شامل مراحل مختلف کفن و دفن می شود. از طرفی با دنیای غم زده اطرافیان این مردگان آشنا می شویم که چقدر برای آنها دردآور ولی برای خانواده سریال ما خالی از هر گونه حس است. گاهی زنده ها از مردگان بی احساس تر می شوند...