گاتس جنگجویی جوان به گروهی مزدور ملقب به دسته شاهین به رهبری جوان جاه طلبی به نام گریفیس ملحق می گردد.گاتس که گریفیس را دوست خود میداند به او برای رسیدن به جاه طلبی هایش کمک می کند. ولی جاه طلبی گریفیس به سمت اعمال پلید سوق می دهد…
داستان در مورد مسير سرنوشت و جنگ براي نگه داشتن دنيا در مسير عدالت خودش است. علاالدين پسری هست که به سفر به دور دنيا بعد از اينکه در مکانی گير می افتد که بايد تمام بقيه عمر خودش را اونجا سر کنه می پردازد. بهترين دوستش اوگو هست جنی که درون فلوتش قرار دارد. در ادامه علاالدين متوجه ميشه که ماگی هست، جادوگری که پادشاه رو انتخاب ميکنه و اصلا براي انتخاب پادشاهي که مسير عدالت دنيا رو دنبال کنه و مبارزه با کساني که سعي در از بين بردن اين سرنوشت دارن به دنيا اومده. در ادامه اين سفرها دوستاني از 1000 شب عربی رو مثل سندباد و علی بابا ملاقات ميکنه که در کنار هم برای نگه داشتن توازن دنيا می جنگن.
"ایسی هیودو" یک پسر نوجوان دبیرستانی با خصوصیات معمول هم سن و سالانش است که در روابط اجتماعی موفق نیست و همیشه تنها میماند. طی نخستین قرارش،...
یک بیماری اسرارآمیز و مهلک درحال شیوع در کل جهان است و باعث مرگ فاجعه بار نسل بشر و افزایش حملات به انسانها توسط مردگان متحرک شده است.در ژاپن چندین دانش آموز دیرستانی و یک پرستار مدرسه مدتی کوتاه بعد از اینکه دبیرستان آنها توسط زامبی ها تسخیر شد ، برای فرار از دبیرستان فوجیمی با هم متحد میشوند. افراد این گروه قصد دارند که بفهمند چه کسی یا چه چیزی باعث این فاجعه شده است و در همان زمان باید برای زنده ماندن در این جهنم با تمام توان مبارزه کنند.
در سال ۲۱۳۸ میلادی، دورانی که بازیهای واقعیت مجازی بسیار پرطرفدار هستند، یک بازی آنلاین محبوب به نام ایگدراسیل، روزی بدون اعلام قبلی و بیسروصدا خاموش میشود. با این حال، یکی از بازیکنان به نام مومونگا تصمیم میگیرد که از سیستم خارج نشود. در نتیجه، مومونگا به شکل شخصیت اسکلتی خود در بازی، که به عنوان «قویترین جادوگر» شناخته میشود، در میآید. دنیای بازی به تحول خود ادامه میدهد و شخصیتهای غیرقابلبازی (NPCها) شروع به نشان دادن احساسات میکنند. مومونگا، این مرد جوان معمولی که در دنیای واقعی والدین، دوست یا جایگاه اجتماعی خاصی ندارد، اکنون تلاش میکند تا کنترل این دنیای جدیدی که بازی به آن مبدل شده است را به دست بگیرد.
یه داستان ترسناک ، جنایی و تاریک که در توکیو رقم میخوره . در شهر توکیو یه قاتل سادیستی و روانی پیدا شده که مردم این شهر رو یکی یکی داره می کشه . همه مردم شهر از این قاتل روانی و سادیستی در وشحت هستن و اون هویت خودش رو با ماسکی که به صورت میزنه تا حالا از همه مخفی نگه داشته . یه پسر دانشجوی معمولی به اسم کانِکی و یه دختر که بیشتر مواقع به اون کافه تریا میاد و مشتاقانه نوشته های اونو میخونه ولی اون شب کانِکی متوجه یه چیزی میشه که سرنوشت اونو برای همیشه توی اون شب عوض میکنه.
همان طور که جهان در آستانه انقلاب صنعتی پیش می رفت ، هیولاهایی پدیدار شدن که شکست دادن آنها به نظر غیر ممکن می رسید مگر زمانی که قلبشان از بین می رفت ولی این قسمت از بدنشون با لایه ضخیمی از اهن پوشیده شده بودو دسترسی به ان به سادگی امکان پزیر نبود ، از ویژگی های دیگر این موجودات می توان به آلوده کردن بدن انسان های عادی اشاره کرد و این که نامی که مردم برای انها گذاشته بودند کابانه بود . در جزیره هینوموتو واقع در شرق دور پناهگاه انسان ها قرار گرفته بود که وسایل مورد نیاز برای انسان ها از طریق یک خط آهن فراهم میشد ، در ایستگاه آراگانه پسری به نام هایاجیرو ایکما زندگی می کرد که موفق به ساخت سلاحی برای نابود کردن هیولاها به اسم تسورانوکی زتسو شد ، در روزی که ایکما منتظر امتحان کردن سلاح خود بود با دختری به اسم مومی رو به رو شد که کارش بررسی منظقه از عدم وجود کابانه بود و وقتی دختر می بینه که ایکام از کنترل خارج شده می خواد متوقفش کنه که می بینه همه کارکنان قطار آلوده شدن و یک حمله ناگهانی از طرف کابانه ها شکل گرفته و این جاست که شانس بزرگی برای ازمایش سلاحش پیدا می کنه.
"وان پیس" داستان یک دزد دریایی به نام "مانکی دی. لوفی" است که به دنبال بزرگترین گنج دنیا، "وان پیس"، است. این گنج توسط "گلد راجر"، پادشاه دزدان دریایی، پنهان شده است. لوفی و خدمهاش در طول سفر خود با چالشها و خطرات زیادی روبرو میشوند، اما آنها مصمم هستند تا به هدف خود برسند.
بعد از سه سال غیبت، ناروتو به روستای خود باز میگردد و با دوستان قدیمی خود ملاقات میکند. اما شادی این دیدار طولی نمیکشد چون گروه شرور آکاتسوکی دست به کار شده و قصد دارند نقشههای شوم خود را عملی کنند. ناروتو و همتیمیهایش باید با آنها مبارزه کنند و تواناییهای خود را نشان دهند. در این راه، ناروتو با چالشها و تصمیمات دشواری روبرو میشود که باید با آنها کنار بیاید. هدف اصلی او همچنان پیدا کردن و نجات دادن دوست قدیمیاش، ساسوکه است.
بازگشت شمشیرزن سیاه گاتز. او در حال جستجوی پناهگاه ایست که از دست نیروهای شیطانی در امان باشد... گاتز و کاسکا دربرابر مردی که آنها را قربانی کرد، تنها چیزی که برای گاتز مانده مهارت و قدرت و شمشیر است. گاتز با وجود سرنوشت سیاهی که برای او رقم خورده هنوز ایستادگی می کند و باید برای زندگی خود بجنگد اما مشکلی هست گاتز آنچنان دیوانه وار میجنگد که ممکن است از انسانیت او دیگر چیزی باقی نمانده باشد....داستان انیمه برسک داستانی خشن از فنون شمشیرزنی، ظلم ستم، خون ریزی است همانند داستان های شکسپیر...