امتیاز 7 از 10
بدون اسپویل!
از اونجایی که این فیلم ، یک فیلم توی ژانر معمایی هست و برای ارزش گذاری این فیلم ، اول باید ژانر معمایی رو از ابتدای سینما تا موقع انتشار این فیلم سال 1997 بررسی کرد ، من نمیتونم به طور قطع بگم که آیا ویژگی منحصر به فردی داشته یا نه. چون بعد از دیدن فیلم متوجه شدم که انگار این فیلم رو باوجودی که برای اولین باره تماشا میکنم ولی برام تکراریه.
داستان متوسطی داره ، عنصر غالفگیری قابل توجهی داره ، فضا سازی خیلی خوبی داره و یک لیست از بازیگران توانا توی این فیلم بازی میکنن و یه سری ویژگی های دیگه.
والا من خودم چون زیاد درباره این فیلم توی اینترنت ، تبلیغ دیدم ، مشتاق شدم که ببینم ولی بعد از اتمام فیلم حس تکراری بودن بهم دست میده. شاید یکی از دلایلش همینه که عنصر اصلی این داستان ، توی بسیاری از فیلم های معمایی این سالها بوده و بهش عادت کردم.
مرسی
امتیاز 10 از 10
بدون اسپویل!
یک درام زیبا و موثر که لیاقت هر جایزه ای رو داشت. Green Book نوید یک فیلم فراتر از کلیشه های موجود رو میده. فیلمی که برخلاف Moonlight به داستان سرایی میپردازه و اتفاقا به نظر من مهمترین فیلم 2018 و یا حتی اگر نسبت به فیلمنامه نگاه کنیم ، یکی از مهمترین های این دهه است.
مسئله سیاه پوستان و تبعیض.
قبل از شروع فیلم، مخاطب فکر میکنه دوباره با یه داستان کلیشه ای و خسته کننده طرفه، ولی فیلم به قدری در داستان پردازی موفقه که مخاطب به هیچ وجه نمیتونه لحظه ای از فیلم چشم برداره.چه قدر عالی و قابل مثال زدنی به ( تبعیض) پرداخته میشه. زمانی که Don Shirley با بازی بی نقص Mahershala Ali
با تبعیض رو به رو میشه ، چقدر واقعا به نظر مسئله تازه ای میاد. اما دور از دعوا ، دور از داد و فریاد. فیلم فقط کافیه تصویر Don Shirley رو به نمایش بزاره و همین از هزاران داد و فریاد قوی تره. و اینجاست که به عظمت فیلمنامه پی میبریم. بی نقص و بدون هر گونه شعار و ایده های عجیب غریب.
حتما حتما پیشنهاد میکنم تماشا کنید.
پ.ن: مراسم اسکار امسال طوری بود که انگار مسئولینش مثل جشنواره های آبکی خودمون ، لپ فیلمساز هارو میکشه و میگه بیا اینم برای تو ، برو حالشو ببر :)
تقریبا به همه جوایز داده شد و بین این جوایز به نظر بنده ، Green Book لیاقت چیزی که گرفت رو داشت. چون نه کمپینی براش راه انداختن و نه دعوایی. با یه تبلیغات و بودجه اندک ، فیلمی قابل تحسین ارائه شد و میشه Green Book رو برخلاف فیلم های با تاریخ انقضای - به زودی- امسال ، برای سال ها تعریف کرد و از این درام-کمدی زیبا لذت برد.
مرسی
امتیاز 9 از 10
بدون اسپویل!
مقدمه:
فیلم *Burning* یا سوختن، فیلم جدید کارگردان کره ای Chang-dong Lee هست که گفته شده بعد از سال های بدون فعالیت، این فیلم رو ساخته.
داستان اولیه توسط Haruki Murakami نوشته شده و کارگردان حین وفاداری به متن اصلی، برداشت آزاد خودش رو از داستان داشته.
این فیلم در کل سه بازیگر اصلی داره که یکی از این سه، بازیگر نقش زن Jong-seo Jun اولین بازیگری خودش رو ارائه کرده.
اقای Steven Yeun رو که ما با سریال Walking Dead میشناسیم و در آخر شخصیت اصلی داستان با بازی Ah-In Yoo که اگر سریال باز آسیایی باشید حتما Six Flying Dragons یا چند سریال دیگه رو با ایشون میشناسید.
بریم سراغ اصل مطلب.
مخاطب با این فیلم به شکل عجیبی، ارتباط برقرار میکنه و به معنی اصل کلمه تونسته بیننده رو جذب کنه.
کلیت فیلم مربوط میشه به مرموز بودن و غیر قابل پیشبینی بودن داستان.
از نظر داستانی ما با نگاه اختلاف طبقاتی طرف هستیم ولی لزوماً این فیلم به ریشه های دیگه هم میزنه مثلا سیاست.
اما اصلی ترین ویژگی این فیلم، این عدم تشخیص واقعیت و خیال بین مخاطب و حتی خود شخصیت فیلم هست. با این که داستان، یک سری وقایع رو به ما توضیح میده ولی لزوماً به معنی اینکه ما کاملاً قبول کنیم نیست.
سکانس پایانی، به نظر برداشت خود کارگردان از داستان بود و با اینکه برداشت معقول تری به نظر میاد اما باید تمام جوانب داستان رو درنظر گرفت.
از ابتدای داستان ما با شخصی طرف هستیم که از طبقهی ضعیف جامعه است و اتفاقی با دختری که در کودکی میشناخته رو به رو میشه. شخصیت سوم که کاملا متضاد با شخصیت اصلی داستان هست ظاهر میشه و ما از همون ابتدا با این کشمکش و عدم درک این شخصیت ها طرف هستیم.
جدا از اینکه این فیلم هم نگاه فلسفی خودش رو داره، مخاطب جاهایی از این ارتباط بین کاراکتر ها دچار شک میشه و از همون ابتدا هم میشد رخ دادن یک اتفاق عجیب بین این سه کاراکتر رو پیشبینی کرد.
خطر اسپویل!!!
لطفا اگر فیلم رو ندیدید ادامه نظر رو نخونید!
سکانس پایانی فیلم زمانی که (جونگ سو) به طور غیر منتظره (بن) رو به قتل میرسونه و جنازه رو به همراه ماشین آتش میزنه، یه مهر محکم دیگه ای هست به این عدم قطعیت. چرا که ما با شخصیتی طرف هستیم که کنجکاو هست و بعد از شنیدن حرف های (بن)، مرتب به گلخونه های اطراف سر میزنه که ببینه این گرسنگی بزرگی که (هائه می) در رابطه با چیستی زندگی بهش گفته بوده، چطور به انجام میرسه. طبیعتاً چنین شخصی که تا حدودی روح نویسندگی داره و اتفاقا سکانس ماقبل پایانی هم ما در حال تایپ کردن میبینیمش، این امکان هم براش هست که واقعیت رو طور دیگه ببینه همونطور که ما با یک پایان غیر منتظره رو به رو بودیم.
سکانسی که (بن) و (جونگ سو) بعد از غروب آفتاب باهم صحبت میکردند رو بخاطر بیارید. (بن) چنان از این حس آتش زدن و اشاره به ضربان قلبش صحبت میکرد که (جونگ سو) به نظر هرگز این حس رو نداشته برای همین این حس براش قابل درک نبود. چیزی که (جونگ سو) بهش باور داشت این بود که عاشق شده و وقتی این حرف رو به (بن) میزنه، (بن) میخنده و انگار (جونگ سو) رو یه شخصیت ساده لوح تصور میکرده.
در کل هر شخص میتونه یه برداشت از این فیلم داشته باشه و درنظر داشته باشید این درحالی هست که ما به هر حال با یک سکانس پایانی طرف هستیم که این خلاقیت کارگردان رو میرسونه.
و آخرین نکته از سکانس پایانی، بعد از اینکه (جونگ سو)، (بن) رو به قتل رسوند، باز هم فیالبداهه لباس خودشو در اورد و برهنه تا ماشین خودش رفت. انگار بعد از انجام دادن اون کار، همه چیز خودشو از دست داده بود.
مرسی
سلام و ارادت.
عمیقا با این متن موافقم و تشکر میکنم از متن مفیدتون. ولی اینکه به نظریه افلاطون این قضیه نسبت داده میشه رو من یکم باهاش مخالفم. نظریه افلاطون حتی در اون زمان خودش هم مورد قبول واقع نشد و ارسطو که شاگرد و حتی مدرس آکادمی افلاطون بود، به شدت با این نظریه مخالفت کرد و حتی اونو احمقانه خوند. بدیهی هست که فیلم پرتقال کوکی حتی فراتر از این نظریه پرداخته و کل سیستم هارو نشونه گرفته. این فیلم هم به نظرم تا حدودی موفق شده این تصویر رو با موفقیت به پرده سینما ببره. واسه همین من معتقدم کوبریک یا حتی کارگردان همین فیلم خودشون رو درگیر نظریه افلاطون نکردن و به نقد سیستمی جامعه پرداختن.
مرسی
امتیاز 10 از 10
----------
جویای راه خویش باش
از این سان که منم
در تکاپوی انسان شدن
در میان راه
دیدار می کنیم
حقیقت را
آزادی را
خود را
در میان راه
می بالد و به بار می نشیند
دوستی یی که توانمان می دهد
تا برای دیگران
مأمنی باشیم و
امتیاز 9 از 10
بدون اسپویل!
مینی سریال "Godless" که به فارسی "بی خدا" و یا حتی" کافر" هم ترجمه میشه با یک لیست طویل از بازیگران خیلی خوب که اتفاقا هر کدوم از اونها شخصیت منحصر به فردی دارن.
این مینی سریال به جز لیست بازیگر ، چندین المان موفق دیگه داره از جمله موسیقی فوق العاده و تحسین برانگیز ، فیلم برداری و کارگردانی موفق , و در آخر داستان متوسط رو به بالا
شخصیت منفی داستان با بازی خارقالعاده Jeff Daniels به نظر من یکی از بهترین شخصیت پردازی های این سال های اخیر هست
و آخرین چیزی که میتونم بگم اینه که حیف که این مینی سریال هست و به اتمام رسیده. و مطمئن هستم تا سالها توی ژانر "وسترن" این مینی سریال از جمله مهمترین ها خواهد بود.
مرسی
با سلام. با تمام احترام خدمت دوستانی که کامنت گذاشتن، یه کم لحن تند برای حالا ابراز عقیده یک شخص که حالا هر عقیده ای هم که داشته باشه به نظر من نتیجه معکوس میده. سعی کنیم نظرات رو هرچند اشتباه باشه، با احترام نقد کنیم و برچسب به کسی نزنیم.
@gmwow
سلام خدمت شما، من معتقدم که فرهنگ و هنر هر کشوری جذابیت های خودش رو داره و البته شمارو درک میکنم ممکنه این نظر رو طی سال ها برای بخشی از فیلم های درپیت و وقت تلف کن ایرانی کسب کرده باشید ولی به هر حال نمیشه به کل سینمای یک کشور برچسب زد.
من اگر فرضاً از موسیقی سنتی ایرانی خوشم نمیاد، و بسیار افراد هم بودن که این موسیقی رو از ریشه نقد کردن، نمیام بگم کل موسیقی ایرانی از دم مزخرفه و میتونیم این حرف رو امروز ببینیم که تقریباً موسیقی ایرانی طی این سال ها فاتحهش خونده است.
و راجع به فیلم ایرانی، شما باید قبول کنید که شما تنها فیلم بین نیستید و مطمئن باشید افرادی مثل کیارستمی، فرهادیو... آدمهای الکی نبودن و اتفاقا بیشتر از من و شما فیلم دیدن و کتاب خوندن. و بسیار هم ادم تحصیل کرده هم هستن که همین الان در حال کار هستن.
و اینکه یادتون باشه، من، شما یا هر کس دیگه اگر میخواد راجع به سینما و هر هنری صحبت کنه اول باید از فرهنگ خودش صحبت کنه و بعد به بیرون بپردازه. مرسی
امتیاز 10 از 10
یکی از بهترین فیلم های این دهه سینما!
قبل از اینکه بخواید فیلم رو تماشا کنید باید بدونید که اگر شیفته "Mad Max"ها ، "Avengers"ها و امثال این فیلم ها هستید رک باید بگم که از این فیلم لذت نخواهید برد.
"آرتیست" یا "هنرمند" قراره مارو به قعر هنر و تاریخ ببره. به نظر من این فیلم ثابت کرد که سینما تنها جلوه ویژه کامپیوتری و سر و صدا و جنگ و... نیست. سینما هم هنر هست و هنرمند با چالش هایی رو به رو است. پیشرفت تکنولوژی و پیدا شدن فیلم های ناطق ، به ظاهر نقش فیلم های صامت رو کم کرده اما دیدیدم که نه تنها کم نشده بلکه حتی فیلم ناطق در مقابل المان های بسیار خلاق و تاثیر گذار صامت نه تنها حرفی برای گفتن نداره بلکه شوخی خنده داری بیش نیست.
در این فیلم میبینیم که سینما ، تصویر ، نورپردازی و فرم است. محتوای این فیلم من میتونم ثابت کنم که بهترین و قوی ترین محتوای سینمایی این دهه هست(حداقل این دهه!)
بیش از این صحبت جایز نیست و شمارو دعوت میکنم که با تماشای این فیلم ، دقایقی از سینمای بی مفهوم و تجاری امروز فاصله بگیرید و از هنر لذت ببرید.
مرسی
امتیاز 6 از 10
بدون اسپویل!!!
به نظر من برخلاف "گومورا" که شهر ناپل رو جولانگاه فساد مافیای کامورا نشون میداد و تصویر موفقی هم بود در "سوبورا" عملا ما چنین تصویری نمیبینیم.
به نظرم فیلم برای تصویر سازی و شخصیت پردازی "سامورایی" و در واقع هر کدوم از شخصیت های دیگه موفق نبوده.
از لحاظ داستانی فیلم ضعف عمیق داشت و به خوبی به بیننده معرفی نمیشد.
متشکرم
بدون اسپویل!
از اونجایی که این فیلم ، یک فیلم توی ژانر معمایی هست و برای ارزش گذاری این فیلم ، اول باید ژانر معمایی رو از ابتدای سینما تا موقع انتشار این فیلم سال 1997 بررسی کرد ، من نمیتونم به طور قطع بگم که آیا ویژگی منحصر به فردی داشته یا نه. چون بعد از دیدن فیلم متوجه شدم که انگار این فیلم رو باوجودی که برای اولین باره تماشا میکنم ولی برام تکراریه.
داستان متوسطی داره ، عنصر غالفگیری قابل توجهی داره ، فضا سازی خیلی خوبی داره و یک لیست از بازیگران توانا توی این فیلم بازی میکنن و یه سری ویژگی های دیگه.
والا من خودم چون زیاد درباره این فیلم توی اینترنت ، تبلیغ دیدم ، مشتاق شدم که ببینم ولی بعد از اتمام فیلم حس تکراری بودن بهم دست میده. شاید یکی از دلایلش همینه که عنصر اصلی این داستان ، توی بسیاری از فیلم های معمایی این سالها بوده و بهش عادت کردم.
مرسی
بدون اسپویل!
یک درام زیبا و موثر که لیاقت هر جایزه ای رو داشت. Green Book نوید یک فیلم فراتر از کلیشه های موجود رو میده. فیلمی که برخلاف Moonlight به داستان سرایی میپردازه و اتفاقا به نظر من مهمترین فیلم 2018 و یا حتی اگر نسبت به فیلمنامه نگاه کنیم ، یکی از مهمترین های این دهه است.
مسئله سیاه پوستان و تبعیض.
قبل از شروع فیلم، مخاطب فکر میکنه دوباره با یه داستان کلیشه ای و خسته کننده طرفه، ولی فیلم به قدری در داستان پردازی موفقه که مخاطب به هیچ وجه نمیتونه لحظه ای از فیلم چشم برداره.چه قدر عالی و قابل مثال زدنی به ( تبعیض) پرداخته میشه. زمانی که Don Shirley با بازی بی نقص Mahershala Ali
با تبعیض رو به رو میشه ، چقدر واقعا به نظر مسئله تازه ای میاد. اما دور از دعوا ، دور از داد و فریاد. فیلم فقط کافیه تصویر Don Shirley رو به نمایش بزاره و همین از هزاران داد و فریاد قوی تره. و اینجاست که به عظمت فیلمنامه پی میبریم. بی نقص و بدون هر گونه شعار و ایده های عجیب غریب.
حتما حتما پیشنهاد میکنم تماشا کنید.
پ.ن: مراسم اسکار امسال طوری بود که انگار مسئولینش مثل جشنواره های آبکی خودمون ، لپ فیلمساز هارو میکشه و میگه بیا اینم برای تو ، برو حالشو ببر :)
تقریبا به همه جوایز داده شد و بین این جوایز به نظر بنده ، Green Book لیاقت چیزی که گرفت رو داشت. چون نه کمپینی براش راه انداختن و نه دعوایی. با یه تبلیغات و بودجه اندک ، فیلمی قابل تحسین ارائه شد و میشه Green Book رو برخلاف فیلم های با تاریخ انقضای - به زودی- امسال ، برای سال ها تعریف کرد و از این درام-کمدی زیبا لذت برد.
مرسی
بدون اسپویل!
مقدمه:
فیلم *Burning* یا سوختن، فیلم جدید کارگردان کره ای Chang-dong Lee هست که گفته شده بعد از سال های بدون فعالیت، این فیلم رو ساخته.
داستان اولیه توسط Haruki Murakami نوشته شده و کارگردان حین وفاداری به متن اصلی، برداشت آزاد خودش رو از داستان داشته.
این فیلم در کل سه بازیگر اصلی داره که یکی از این سه، بازیگر نقش زن Jong-seo Jun اولین بازیگری خودش رو ارائه کرده.
اقای Steven Yeun رو که ما با سریال Walking Dead میشناسیم و در آخر شخصیت اصلی داستان با بازی Ah-In Yoo که اگر سریال باز آسیایی باشید حتما Six Flying Dragons یا چند سریال دیگه رو با ایشون میشناسید.
بریم سراغ اصل مطلب.
مخاطب با این فیلم به شکل عجیبی، ارتباط برقرار میکنه و به معنی اصل کلمه تونسته بیننده رو جذب کنه.
کلیت فیلم مربوط میشه به مرموز بودن و غیر قابل پیشبینی بودن داستان.
از نظر داستانی ما با نگاه اختلاف طبقاتی طرف هستیم ولی لزوماً این فیلم به ریشه های دیگه هم میزنه مثلا سیاست.
اما اصلی ترین ویژگی این فیلم، این عدم تشخیص واقعیت و خیال بین مخاطب و حتی خود شخصیت فیلم هست. با این که داستان، یک سری وقایع رو به ما توضیح میده ولی لزوماً به معنی اینکه ما کاملاً قبول کنیم نیست.
سکانس پایانی، به نظر برداشت خود کارگردان از داستان بود و با اینکه برداشت معقول تری به نظر میاد اما باید تمام جوانب داستان رو درنظر گرفت.
از ابتدای داستان ما با شخصی طرف هستیم که از طبقهی ضعیف جامعه است و اتفاقی با دختری که در کودکی میشناخته رو به رو میشه. شخصیت سوم که کاملا متضاد با شخصیت اصلی داستان هست ظاهر میشه و ما از همون ابتدا با این کشمکش و عدم درک این شخصیت ها طرف هستیم.
جدا از اینکه این فیلم هم نگاه فلسفی خودش رو داره، مخاطب جاهایی از این ارتباط بین کاراکتر ها دچار شک میشه و از همون ابتدا هم میشد رخ دادن یک اتفاق عجیب بین این سه کاراکتر رو پیشبینی کرد.
خطر اسپویل!!!
لطفا اگر فیلم رو ندیدید ادامه نظر رو نخونید!
سکانس پایانی فیلم زمانی که (جونگ سو) به طور غیر منتظره (بن) رو به قتل میرسونه و جنازه رو به همراه ماشین آتش میزنه، یه مهر محکم دیگه ای هست به این عدم قطعیت. چرا که ما با شخصیتی طرف هستیم که کنجکاو هست و بعد از شنیدن حرف های (بن)، مرتب به گلخونه های اطراف سر میزنه که ببینه این گرسنگی بزرگی که (هائه می) در رابطه با چیستی زندگی بهش گفته بوده، چطور به انجام میرسه. طبیعتاً چنین شخصی که تا حدودی روح نویسندگی داره و اتفاقا سکانس ماقبل پایانی هم ما در حال تایپ کردن میبینیمش، این امکان هم براش هست که واقعیت رو طور دیگه ببینه همونطور که ما با یک پایان غیر منتظره رو به رو بودیم.
سکانسی که (بن) و (جونگ سو) بعد از غروب آفتاب باهم صحبت میکردند رو بخاطر بیارید. (بن) چنان از این حس آتش زدن و اشاره به ضربان قلبش صحبت میکرد که (جونگ سو) به نظر هرگز این حس رو نداشته برای همین این حس براش قابل درک نبود. چیزی که (جونگ سو) بهش باور داشت این بود که عاشق شده و وقتی این حرف رو به (بن) میزنه، (بن) میخنده و انگار (جونگ سو) رو یه شخصیت ساده لوح تصور میکرده.
در کل هر شخص میتونه یه برداشت از این فیلم داشته باشه و درنظر داشته باشید این درحالی هست که ما به هر حال با یک سکانس پایانی طرف هستیم که این خلاقیت کارگردان رو میرسونه.
و آخرین نکته از سکانس پایانی، بعد از اینکه (جونگ سو)، (بن) رو به قتل رسوند، باز هم فیالبداهه لباس خودشو در اورد و برهنه تا ماشین خودش رفت. انگار بعد از انجام دادن اون کار، همه چیز خودشو از دست داده بود.
مرسی
عمیقا با این متن موافقم و تشکر میکنم از متن مفیدتون. ولی اینکه به نظریه افلاطون این قضیه نسبت داده میشه رو من یکم باهاش مخالفم. نظریه افلاطون حتی در اون زمان خودش هم مورد قبول واقع نشد و ارسطو که شاگرد و حتی مدرس آکادمی افلاطون بود، به شدت با این نظریه مخالفت کرد و حتی اونو احمقانه خوند. بدیهی هست که فیلم پرتقال کوکی حتی فراتر از این نظریه پرداخته و کل سیستم هارو نشونه گرفته. این فیلم هم به نظرم تا حدودی موفق شده این تصویر رو با موفقیت به پرده سینما ببره. واسه همین من معتقدم کوبریک یا حتی کارگردان همین فیلم خودشون رو درگیر نظریه افلاطون نکردن و به نقد سیستمی جامعه پرداختن.
مرسی
----------
جویای راه خویش باش
از این سان که منم
در تکاپوی انسان شدن
در میان راه
دیدار می کنیم
حقیقت را
آزادی را
خود را
در میان راه
می بالد و به بار می نشیند
دوستی یی که توانمان می دهد
تا برای دیگران
مأمنی باشیم و
یاوری
این است راه ما
راه تو
و من
"مارگوت بیکل"
ترجمه: احمد شاملو
ارادتمندم
بدون اسپویل!
مینی سریال "Godless" که به فارسی "بی خدا" و یا حتی" کافر" هم ترجمه میشه با یک لیست طویل از بازیگران خیلی خوب که اتفاقا هر کدوم از اونها شخصیت منحصر به فردی دارن.
این مینی سریال به جز لیست بازیگر ، چندین المان موفق دیگه داره از جمله موسیقی فوق العاده و تحسین برانگیز ، فیلم برداری و کارگردانی موفق , و در آخر داستان متوسط رو به بالا
شخصیت منفی داستان با بازی خارقالعاده Jeff Daniels به نظر من یکی از بهترین شخصیت پردازی های این سال های اخیر هست
و آخرین چیزی که میتونم بگم اینه که حیف که این مینی سریال هست و به اتمام رسیده. و مطمئن هستم تا سالها توی ژانر "وسترن" این مینی سریال از جمله مهمترین ها خواهد بود.
مرسی
با سلام. با تمام احترام خدمت دوستانی که کامنت گذاشتن، یه کم لحن تند برای حالا ابراز عقیده یک شخص که حالا هر عقیده ای هم که داشته باشه به نظر من نتیجه معکوس میده. سعی کنیم نظرات رو هرچند اشتباه باشه، با احترام نقد کنیم و برچسب به کسی نزنیم.
@gmwow
سلام خدمت شما، من معتقدم که فرهنگ و هنر هر کشوری جذابیت های خودش رو داره و البته شمارو درک میکنم ممکنه این نظر رو طی سال ها برای بخشی از فیلم های درپیت و وقت تلف کن ایرانی کسب کرده باشید ولی به هر حال نمیشه به کل سینمای یک کشور برچسب زد.
من اگر فرضاً از موسیقی سنتی ایرانی خوشم نمیاد، و بسیار افراد هم بودن که این موسیقی رو از ریشه نقد کردن، نمیام بگم کل موسیقی ایرانی از دم مزخرفه و میتونیم این حرف رو امروز ببینیم که تقریباً موسیقی ایرانی طی این سال ها فاتحهش خونده است.
و راجع به فیلم ایرانی، شما باید قبول کنید که شما تنها فیلم بین نیستید و مطمئن باشید افرادی مثل کیارستمی، فرهادیو... آدمهای الکی نبودن و اتفاقا بیشتر از من و شما فیلم دیدن و کتاب خوندن. و بسیار هم ادم تحصیل کرده هم هستن که همین الان در حال کار هستن.
و اینکه یادتون باشه، من، شما یا هر کس دیگه اگر میخواد راجع به سینما و هر هنری صحبت کنه اول باید از فرهنگ خودش صحبت کنه و بعد به بیرون بپردازه. مرسی
یکی از بهترین فیلم های این دهه سینما!
قبل از اینکه بخواید فیلم رو تماشا کنید باید بدونید که اگر شیفته "Mad Max"ها ، "Avengers"ها و امثال این فیلم ها هستید رک باید بگم که از این فیلم لذت نخواهید برد.
"آرتیست" یا "هنرمند" قراره مارو به قعر هنر و تاریخ ببره. به نظر من این فیلم ثابت کرد که سینما تنها جلوه ویژه کامپیوتری و سر و صدا و جنگ و... نیست. سینما هم هنر هست و هنرمند با چالش هایی رو به رو است. پیشرفت تکنولوژی و پیدا شدن فیلم های ناطق ، به ظاهر نقش فیلم های صامت رو کم کرده اما دیدیدم که نه تنها کم نشده بلکه حتی فیلم ناطق در مقابل المان های بسیار خلاق و تاثیر گذار صامت نه تنها حرفی برای گفتن نداره بلکه شوخی خنده داری بیش نیست.
در این فیلم میبینیم که سینما ، تصویر ، نورپردازی و فرم است. محتوای این فیلم من میتونم ثابت کنم که بهترین و قوی ترین محتوای سینمایی این دهه هست(حداقل این دهه!)
بیش از این صحبت جایز نیست و شمارو دعوت میکنم که با تماشای این فیلم ، دقایقی از سینمای بی مفهوم و تجاری امروز فاصله بگیرید و از هنر لذت ببرید.
مرسی
بدون اسپویل!!!
به نظر من برخلاف "گومورا" که شهر ناپل رو جولانگاه فساد مافیای کامورا نشون میداد و تصویر موفقی هم بود در "سوبورا" عملا ما چنین تصویری نمیبینیم.
به نظرم فیلم برای تصویر سازی و شخصیت پردازی "سامورایی" و در واقع هر کدوم از شخصیت های دیگه موفق نبوده.
از لحاظ داستانی فیلم ضعف عمیق داشت و به خوبی به بیننده معرفی نمیشد.
متشکرم