شاهکاری دیگر از برادران کوئن
فیلم 6 داستان تکان دهنده از غرب وحشی را بازگو می کند که با یک هفت تیر کش آوازه خوان شروع می شود. فیلم مدت زمان زیادی دارد اما با قصه های شوک آوری که مواجه می شویم زمان به تندی و نفس گیر و در بعضی مواقع خنده دار با یک ترس عجیبی همراه است.
نقطه قوت و تاثیرگذار فیلم دیالوگ های آن است با نویسندگی برادران کوئن به یک فیلم به یاد ماندنی تبدیل شده است. هر 6 داستان و کل فیلم درباره مرگ است که یک جوری بالاخره به ما می رسد و داستان ما را به آخر می رساند. فیلم سرشار از سکانس های زیبا همرا با فیلمبرداری عالی Bruno Delbonnel است.
هر 6 داستان به ترتیب زمانی نوشته شده اند و برادران کوئن آن را در طول 25 سال گذشته نوشتن که آخرین داستان را یک سال پیش به پایان رسانده اند و به نظر من بهترین داستان این فیلم داستان آخر است که از همه داستان های دیگر شوک اور و تکان دهنده تر است.
در آخر پیشنهاد می کنم این فیلم حتما را ببینید. اگر از این فیلم خوشتان آمد پیشنهاد می کنم که همه اثار برادران کوئن را تماا کنید.
پیشنهاد من برای دیدن آثار دیگر برادران کوئن، فیلم های زیر است:
1- مردی که آنجا نبود محصول 2001
2- جایی برای پیرمردها نیست محصول 2007
3- شجاعت واقعی محصول 2010
4- درون لوین دیویس محصول 2013
متیاز 9 از 10
از اونجایی که من از "برادران کوئن" فقط دو فیلم "No Country for Old Men " و "The Big Lebowski" رو دیدم ، جدا از اینکه برای شناختن دیدگاهشون و فرم فیلم سازیشون باید همه آثار قدیم و جدیدشون رو از لیست در اورد و تماشا کرد ، میتونم بگم تکنیک فیلمسازی و نویسندگی منحصر به فردی دارن.
ما توی "The Ballad of Buster Scruggs" با شش داستان مجزا (البته در ظاهر) طرف هستیم. به نظر من این ایده که چرا این داستانها به سریال تبدیل نشدن رو میتونیم راجع بهش صحبت کنیم (گرچه خودم نظر بخصوصی دارم).
برای اینکه اسپویل نشه فقط میتونم بگم که این شش داستان جدا از اینکه همه در فضای وسترن و آنتولوژی ساخته شده ، به لحاظ ادبی در بطن هر داستان به یک یا چند مفهوم اساسی اشاره میکنه و به نظرم ژانر وسترن (این دنیای وحشی و غیر قابل پیشبینی) به شدت به مفهوم سازی کمک کرده.
موسیقی ، داستان ها و مناظر زیبای فیلم همه با هم مجموعه ای ارزشمند رو بوجود اوردن. به پیشنهاد میکنم تماشا کنید و البته ناگفته نمونه این فیلم بیشتر برای مدیوم نتفلیکس ساخته شده و جا داره برای سال های آینده برای نتفلیکس یک مفهوم جدید سینمایی تعریف کنیم چرا که الآن دیگه میشه گفت یک سینمای جداست( و البته جذاب!)
بعضی وقتا زندگی آنطور که ازش انتظار داریم پیش نمیرود. "پت سولاتانو" همه چیزش را باخته. خانهاش، شغلش و حتی همسرش. هم اکنون او بر بازسازی زندگیش مصمم است و میخواهد رابطهش با همسرش را درست کند ولی باید شرایط سختی را پشتسر بگذارد...
داستان فیلم درباره ی بازیگری افول کرده به نام ریگن است که سابقاً نقش اَبَرقهرمانی به نام “مرد پرنده” را ایفا می کرده و شهرت و محبوبیت بسیاری داشته است. اما اکنون با فراموشی این فیلم ، زندگی هنری او نیز افول کرده و کمتر فردی است که به مانند گذشته به او بها دهد. از این رو ریگن قصد دارد با اجرای نمایشی بار دیگر در کانون توجه قرار بگیرد. اما…
«ویکتور ناورسکی» از یکی کشورهای اروپای شرقی تازه به نیویورک آمده است. دقیقا در همین زمان کشور او به سبب اختلالات و جنگ از بین می رود. از این رو ویکتور کسی است که هیچ کشوری ندارد، و از سوی امریکا قابل شناسایی نیست. به همین خاطر از ورود او به امریکا جلوگیری می شود، و از طرف دیگر امکان دیپورت شدن به کشور خودش هم نیست، و باید تا مشخص شدن شرایطش در فرودگاه باقی بماند...
«خانواده ی هوور» با اتومبیل فولکس واگن بزرگ شان دسته جمعی به سفر می روند و تنها نقطه ی آرامش و اعتماد به نفس آنان «آلیو» (برزلین)، دختر هفت ساله ی کنجکاو و تپل است. «آلیو» که یاد گرفته رؤیاهایش را دنبال کند می خواهد به هر قیمت که شده در مسابقه ی «میس سان شاین کوچولو» شرکت کند و ...
داستان فیلم از یکی از روزهای پایانی فیلم، روز 488 شروع می شود و یکباره همه چیز به روز اول بازمی گردد. داستان اصلی از تاریخ 8 ژانویه هنگامی که تام هانسن (جوزف گوردون لویت) با سامر فین (زو دشانل)، دستیار جدید رئیسش در دفتر دیدار میکند شروع میشود. تام به عنوان یک معمار آموزش دیده، اما به عنوان یک نویسنده در شرکت کارت پستال لس آنجلس کار میکند. پس از یک شب رقص و موسیقی که تام همراه با دوستش مکنزی و سامر سپری میکند، مکنزی در حالی که مست است اذعان می کند که تام به سامر علاقهمند است. سامر و تام شروع به آغاز دوستی میکنند، اما سامر به عشق حقیقی اعتقاد ندارد و به تام میگوید که هیچ وقت نمی خواهد دوست پسر داشته باشد…
«کال» (استیو کارل) مرد میانسالی است که همه چیز زندگی اش در مسیر درست و خوبی است. خانواده ای خوب، شغلی مناسب و محیطی دوستانه. اما زمانی که او با همسرش دچار مشکل میشود و «امیلی» به فکر طلاق گرفتن می افتد و کال را برای مدتی ترک می کند، همه چیز خراب می شود. در همین بین کال با مردی به نام «جیکاب پالمر» آشنا می شود که به او توصیه می کند تا برای مدتی هم که شده به صورت مجردی خوش بگذراند تا بعدا دوباره همسرش را راضی به زندگی کند…