«ویکتور ناورسکی» از یکی کشورهای اروپای شرقی تازه به نیویورک آمده است. دقیقا در همین زمان کشور او به سبب اختلالات و جنگ از بین می رود. از این رو ویکتور کسی است که هیچ کشوری ندارد، و از سوی امریکا قابل شناسایی نیست. به همین خاطر از ورود او به امریکا جلوگیری می شود، و از طرف دیگر امکان دیپورت شدن به کشور خودش هم نیست، و باید تا مشخص شدن شرایطش در فرودگاه باقی بماند...
فیلم دوبله پارسی کامل و بدون حذفیات « ترمینال »
دوبله شده توسط: استودیوهای داخلی
مدیر دوبلاژ: امیر هوشنگ زند
گویندگان: منوچهر والی زاده ، زهره شکوفنده ، بهمن هاشمی ، تورج مهرزادیان و ...
نسخه هایی که با این نماد
CC
نشان داده شدهاند شامل زیرنویس چسبیده فارسی هستند که در زمان پخش قابل فعال سازی
هستند.
کیفیت:
WEB-DL 2160p 4K
حجم :
5.75 گیگابایت
انکودر:
YIFY
ترمینال (The Terminal) نام فیلمی کمدی-درام به کارگردانی استیون اسپیلبرگ و نویسندگی اندرو نیکول و ساشا گرواسی است که در سال ۲۰۰۴ به نمایش درآمد. هنرپیشههای اصلی این فیلم تام هنکس و کاترین زتا جونز هستند.
این فیلم داستان مردیست که از کشور خیالی «کارکوژیا» به فرودگاه بینالمللی جان اف کندی آمده است و اجازه ورود به آمریکا را پیدا نمیکند. در عین حال به علت وقوع انقلاب در کشورش امکان بازگشتش نیز وجود ندارد. هدف او از سفر به آمریکا تکمیل امضاهای هنرمندان جاز در عکس روزی عالی در هارلم است.
اسپيلبرگ در ترمينال از ماجراى واقعى يك مسافر ايرانى كه در فرودگاه ارلى پاريس زندگى مى كند الهام گرفته است.
تام هنكس در نقش ويكتور يك مهاجر اهل اروپاى شرقى است كه به دليلى مضحك به آمريكا آمده ولى درست زمانى كه وارد فرودگاه K.F.J مى شود دولت كشورش سقوط مى كند و او حالا نه راه پس دارد و نه راه پيش و به ناچار در فرودگاه مى ماند.
از همان ابتداى فيلم اسپيلبرگ به وضوح نشان مى دهد كه اين ماندن در فرودگاه هيچ آخر و عاقبتى در بر ندارد. معلوم نيست آخر و عاقبت ويكتور چه خواهد بود و اين مبارزه براى زنده ماندن در محيط استيليزه فرودگاه هيچ آينده روشنى را پيش چشم تماشاگر ترسيم نمى كند. تلاش هاى ويكتور كه از همان بدو ورودش به فرودگاه آغاز مى شود فقط سعى براى زنده ماندن است.
اسپيلبرگ براى تعديل اين حس تلخ و پوچ رويه اى طنزآميز براى روايت فيلمش در نظر مى گيرد و با ذكاوت فراوان صرف تلاش هاى ويكتور را برجسته مى كند. انگليسى آموختن ويكتور، آشنايى و دوستى اش با كاركنان فرودگاه، تلاش هاى بامزه اش براى رد و بدل كردن پيام هاى عاشقانه آشپز فرودگاه و...
اسپيلبرگ تلخ و شيرين يك زندگى را با گرايش البته واضح به برجسته كردن بخش هاى شيرين اين زندگى در محيطى تلخ به نمايش مى گذارد و حاصل آن به فيلمى بسيار دوست داشتنى و زيبا تبديل مى شود كه بدون توسل به هيچ كار عجيب و غريبي، ساده ، راحت و صميمى با تماشاگرش ارتباط برقرار مى كند.
بعضی وقتا زندگی آنطور که ازش انتظار داریم پیش نمیرود. "پت سولاتانو" همه چیزش را باخته. خانهاش، شغلش و حتی همسرش. هم اکنون او بر بازسازی زندگیش مصمم است و میخواهد رابطهش با همسرش را درست کند ولی باید شرایط سختی را پشتسر بگذارد...
داستان فیلم درباره ی بازیگری افول کرده به نام ریگن است که سابقاً نقش اَبَرقهرمانی به نام “مرد پرنده” را ایفا می کرده و شهرت و محبوبیت بسیاری داشته است. اما اکنون با فراموشی این فیلم ، زندگی هنری او نیز افول کرده و کمتر فردی است که به مانند گذشته به او بها دهد. از این رو ریگن قصد دارد با اجرای نمایشی بار دیگر در کانون توجه قرار بگیرد. اما…
داستان فیلم در زمان حال و در شهر لس آنجلس روایت میشود، و دربارهٔ رابطهای عاشقانه میان سباستین (رایان گاسلینگ) یک پیانیست جاز، و میا (اما استون) هنرپیشهای آرزومند است...
«خانواده ی هوور» با اتومبیل فولکس واگن بزرگ شان دسته جمعی به سفر می روند و تنها نقطه ی آرامش و اعتماد به نفس آنان «آلیو» (برزلین)، دختر هفت ساله ی کنجکاو و تپل است. «آلیو» که یاد گرفته رؤیاهایش را دنبال کند می خواهد به هر قیمت که شده در مسابقه ی «میس سان شاین کوچولو» شرکت کند و ...
داستان فیلم از یکی از روزهای پایانی فیلم، روز 488 شروع می شود و یکباره همه چیز به روز اول بازمی گردد. داستان اصلی از تاریخ 8 ژانویه هنگامی که تام هانسن (جوزف گوردون لویت) با سامر فین (زو دشانل)، دستیار جدید رئیسش در دفتر دیدار میکند شروع میشود. تام به عنوان یک معمار آموزش دیده، اما به عنوان یک نویسنده در شرکت کارت پستال لس آنجلس کار میکند. پس از یک شب رقص و موسیقی که تام همراه با دوستش مکنزی و سامر سپری میکند، مکنزی در حالی که مست است اذعان می کند که تام به سامر علاقهمند است. سامر و تام شروع به آغاز دوستی میکنند، اما سامر به عشق حقیقی اعتقاد ندارد و به تام میگوید که هیچ وقت نمی خواهد دوست پسر داشته باشد…
«کال» (استیو کارل) مرد میانسالی است که همه چیز زندگی اش در مسیر درست و خوبی است. خانواده ای خوب، شغلی مناسب و محیطی دوستانه. اما زمانی که او با همسرش دچار مشکل میشود و «امیلی» به فکر طلاق گرفتن می افتد و کال را برای مدتی ترک می کند، همه چیز خراب می شود. در همین بین کال با مردی به نام «جیکاب پالمر» آشنا می شود که به او توصیه می کند تا برای مدتی هم که شده به صورت مجردی خوش بگذراند تا بعدا دوباره همسرش را راضی به زندگی کند…