درباره یک مردی هست که به خاطر داشتن آلرژی به مردم، هرگز دوست دختر نداشته ولی روزی با یه ربات آشنا میشه و ….
کانگ ما رو ( سونگ جونگ کی ) پسریه که بعد از این که دختری که دوستش داره اشتباها یه نفر رو میکشه ؛ گناهش رو به عهده می گیره و همین امر باعث اخراج او از دانشکده پزشکی و همچنین زندانی شدن وی می شود . اما بعد از این که به زندان می افته اون دختره بهش خیانت میکنه و میره با یه مرد پولدار که یه دختر هم داره ازدواج میکنه . کانگ مارو بعد از این که از زندان میاد بیرون به طور اتفاقی جون دختر خونده ی اون دختر رو نجات میده و همین امر باعث میشه تا اون دختر خونده ( مون چه وون) عاشقش بشه . کانگ مارو بعد از این که میفهمه سو ایون گی ( مون چه وون ) دختر خونده ی دختریه که بهش خیانت کرده تصمیم میگره تا از طریق سو ایون گی وارد خانواده اون دختر بشه تا زندگی دختری که بهش خیانت کرده رو از هم بپاشه . اما داستان از جایی جالب میشه که کانگ مارو هم عاشق سو ایون گی میشه . حالا کانگ مارو بین عشق یا انتقام باید یکی را انتخاب کند…
سریال داستانِ زندانیا و افسرو صاحب منصبای زندان رو نشون میده. پارک هسو (افسانه دریای ابی) یه بازیکن بیس باله ستاره س که یه شبه محکوم میشه و یونگ کیونگ (نه گمشده) زندانبانِ نخبه ایه، ایشون میاد پارک رو داخلِ زندان دنبال میکنه و داستانِ گوناگونِ هم زندونیش رو روایت میکنه بیست و چهار تا پوستر شخصیتی برای منتشر شده . جونگ کیونگ-هو وقتی اسمِ طرف رو بردن همه چیو درموردش دونست و هیجان زده میشه. اوه! یه بمب درحالِ حاضر به کار افتاده …
نام سهو یه مرد مجرده خواسته که ازدواج نکنه و خونه داره و وام هنگفتی برداشته حالا تا خرخره تو قرضه. یون جی هو یه زن مجرده خونه نداره و کاراییکه میکنه بقیه بهش غبطه میخورن به خاطر دست تنگیش هنوز ازدواج نکرده . یون جیهو تو خونه نام سیهو زندگی میکنه . حالا اونا همخونه شدن ، از حالا به بعد چه اتفاقات قراره بیوفته …
داستان در مورد یک فرشته مرگ هست که بر روی زمین در کالبد یک کارگاه مرد هبوط کرده است و به زنی فانی که سایه مرگ را می بیند علاقه مند می شود. این عشق ممنوعه باعث رانده شدن این فرشته از بهشت و فراموشی آن از خاطر تمامی جهانیان خواهد شد…
هر دو نقش اصل ۲۹ سالشونه ، لی جونگ سوک نقش یه دادستان جوون رو بازی میکنه که شوخی حالیش نمیشه و از افراد بذله گو که زندگی رو به شوخی میگیرن متنفره ، با برادرش زندگی میکنه و همسایه ی شخصیت سوزی میشن و همیشه شخصیت سوزی رو تحقیر میکنه . شخصیت سوزی با مادرش زندگی میکنه ، شخصیت غد ، سرد و خودپسندی داره ، یه ژورنالیست بیکار که آینده رو تو خواب میبینه!
دو مین جون، با بازی کیم سو هیون، یک موجود فضایی است که در دوران سلسله چوسان به زمین آمده است. او برای نجات یک انسان از سفینه اش جا مانده و مجبور شده است برای چهار قرن در زمین منتظر بماند. پس از گذشت 400 سال، فقط سه ماه تا بازگشت او باقی مانده است.
یه نویسنده معروف که در سال۱۹۳۰ تحت حکومت ژاپن زندگی می کنه یه رمان مینویسه که بشدت پرفروش میشه و رکورد اقتصادی رو میزنه اون از جمله نویسندگان مرموز و عجیبه مشهور که ضدطرفداریا انتی فن داره یا مخالف داره….
چا جین ووک یک پسر از یک خانواده ثروتمند است که یک شرکت بزرگ را اداره می کند. او معمولا تنهاست و به دنبال عشق های یه شبه میگرده، اما زمانی که با لی یو می اشنا میشه زندگیش تغییر میکنه.توی این دنیای گذرا که پر از ادمای پر مشغله است ادماییم هست که دوست دارن عاشق بشن و یه رابطه ی معنی دار داشته باشن بجای رابطه های یه شبه که بهشون نشون بده که احساس واقعی چیه، این زوج هم یه شبو باهم میگذرونن، وبعد از سه سال دوباره همدیگه رو ملاقات میکنن و در نتیجه درگیر یه کشش عشقی میشن که کمکشون میکنه رو پا خودشون وایسن و در نهایت اونا عاشق همدیگه میشن …
در دوران خشونتآمیزی که با عنوان باکوماتسو شناخته میشد، یک قاتل ایشین که فقط با نام هیتوکیری باتوسای[۱] شناخته میشد، مهارت و خشونتش به مانند افسانهای در عصر بازگرداندی شده بود که او نیز نقش بسزایی در پیروزی انقلابیون داشت. با نزدیک شدن به اتمام زمان جنگ، بدون اینکه هیچ رد پایی از خود به جای بگذارد ناپدید شد، و یازده سال بعد فقط به عنوان یک شمشیرزن سرگردان با نام «هیمورا کنشین» به پا خاست. او به مکانهای مختلفی مهاجرت میکند تا به منظور جبران و کفارهای برای کشتار و گناهانی که در گذشته مرتکب شده باشد و بتواند از مردم عادی محافظت کند...