داستان در غرب وحشی میگذرد و دربارهٔ گاوچرانی به نام لوک خوششانس یا همان مردی که سریعتر از سایهاش هفتتیر میکشد و در غرب وحشی عدالت برقرار میکرد.
تمرکز داستان Big Little Lies بر روی زندگی عادی سه زن است که فرزندان خود را به یک مهد کودک میبرند تا اینکه یک قتل عجیب اتفاق می افتد و زندگی آن ها را دگرگون میکند،قتلی که نه فاتل مشخص است و نه مقتول…
این سریال که بر اساس کمیک های مارول ساخته شده و بخشی از دنیای سینمایی مجموعه X-Men می باشد، بر روی شخصیت "دیوید هالر" تمرکز دارد که به عنوان یک بیمار اسکیزوفرنی تشخیص داده شده است که تظاهر میکند بیماری روانی دارد، اما واضح است که او چیزی فراتر از انسان است و در حال گسترش و نیرومند کردن قدرت تخیل اش می باشد...
این مینی سریال ، درباره جیمز کزیا دلانی است که پس از یک دهه زندگی در افریقا به خانه بازگشته و متوجه میشود میراث پدرش اکنون تحت مالکیت او است. جیمز، در راه برقراری عدالت و انتقام در قبال کسانی که به او صدمه زدند قدم میگذارد و در این راه به مبارزه با کمپانی هند شرقی پرداخته و امریکا و بریتانیا را در دورانی پر طنش رو در روی یکدیگر قرار میدهد...
این سریال روایتی را به تصویر میکشد از شخصی دو رگه ای از ایرلند و کری، که در کانادا به مبارزه با شرکت هادسون بی پرداخته است. این شرکت قدرتمند سعی دارد تا تجارت پوست حیوانات را در دست بگیرد.
داستان سریال از سال 1947 میلادی که الیزابت دوم هنوز به تخت سلطنت تکیه نزده و در آستانه ازدواج با پرنس فیلیپ می باشد آغاز می شود. دورانی که سر آغاز افول امپراتوری قدرتمند بریتانیا پس از جنگ جهانی دوم و تغییرات سیاسی-اقتصادی مهم در دنیای قرن بیستم می باشد. علاوه بر مواجه با این تغییرات الیزابت دوم باید روابط جدیدی را با دفتر نخست وزیری و یکی از قدرتمندترین و زیرک ترین سیاستمداران قرن بیستم یعنی وینستون چرچیل شکل دهد و...
جومونگ وقتی متوجه میشه که برادران ناتنیش قصد کشتن و از صحنه خارج کردن اون رو دارند تلاش می کنه که انتظارات و پدر و مادرش ( شاه و ملکه دوم ) رو برآورده کنه و شروع به ساختن خودش می کنه تا جایی که مهارت هاش در هنرهای رزمی و استراتژی های ذهنیش در بالاترین حد ممکن قرار می گیره ولی پرنس جومونگ هنوز تشنه یادگیری هست . اما درست در این زمان پرنس متوجه رازی خانوادگی میشه که خیلی چیزهارو عوض می کنه و جومونگ رو در راهی قرار می ده که بازگشتی نداره .این سریال داستان جومونگ موسس امپراتوری گوگوریو در ۳۷ سال قبل از میلاد مسیح است.او پسر ژنرال« هائه موسو» و «بانو یوهوا»بود .پادشاه «گوم وا» سرپرستی جومانگ و مادرش را پس از قتل پدر جومانگ برعهده گرفت که گمان می رفت به دست سلسله «هان» به قتل رسیده است.«سوه ساه نو» دختر یک بازرگان بود که به جومانگ در تحقق رویایش در جهت بنیانگذاری یک کشور جدید کمک کرد و بعدها همسر دوم او شد...
شخصیت اصلی داستان یک تفنگدار سابق نیروی دریایی است که به تازگی از ویتنام به ممفیس برگشته. او توسط جامعه و عزیزانش پس زده شده و سرخورده می باشد. پس از مدتی وی به خاطر مهارت هایش به یک شبکه ترور و فساد پیوسته و تبدیل به یک آدمکش مزدور می شود...
در آینده ای نزدیک پارکی فوق پیشرفته شبیه غرب وحشی طراحی شده است که ربات های انسان مانندی بنام "میزبان" در آن وجود دارد. این ربات ها همگی از قبل برای اهداف مشخصی برنامه ریزی شده اند. افراد ثروتمند که در این پارک با نام "مهمان" شناخته می شوند در ازای پرداخت پول میتوانند از امکانات و ربات های این پارک بازدید و استفاده کنند. همه چیز سالها طبق برنامه پیش می رود و سرمایه گذاران این پارک تسلط کامل بر روی ربات ها دارند تا اینکه یک روز به دلیل نقص فنی در سیستم کنترل، ربات ها متوجه ماهیت واقعی خود شده و کم کم دست به شورش علیه سازندگان خود می زنند...
جـودی که حامـی خود را نمـی شـناسـد و فـقـط در یـک نگاه از پشـت سـر دیـده است، او را «بابا لنگ دراز» می نامد و اغلـب دربـاره زنـدگی و فعـالیـتهایش به او نـامـه مـی نویسـد (رماـن در قالـب همـین نامـه ها روایـت مـی شود). جـودی در مدرسه به سختی تلاش می کند تا فاصله فرهنگـی خـود با جامعه پـیرامونش را کـه ناشـی از بزرگ شـدن در انزوای پرورشـگاه اسـت، جبران کند. در پـایان، «بابا لنگ دراز» خود را معرفی می کند…