یک دانشجوی سال آخر دانشگاه از نبود پسران با مرام و جوانمرد در سن خود ناامید شده و برای دریافت هدیه، به جای عشق، با یک مرد مسنتر قرار ملاقات میگذارد...
بازیگری که بیشتر بخاطر بازی در نقش یک کارآگاه بریتانیایی به نام "مایندهورن" شناخته میشود، با پلیس همکار می شود تا یک قاتل سریالی را دستگیر کنند، این قاتل فقط حاضر است با کارآگاه "مایندهورن" صحبت کند...
داستان این فیلم درباره ی اثرات وحشتناک تنهایی , ترس از تنهایی که دلیل آن هم از دست دادن عشق یا شکست عشقی است می باشد. هنگامی که غرور بر عشق غلبه می کند , برای فرد فرقی نمی کند که در چه مقامی است یا چه زندگی دارد...
در دوره ویکتوریایی انگلستان مربوط به سال 1873 - 1901 بانویی زیبا و مستقل به نام باثشیبا اوردین سه خواستگار بسیار متفاوت را مجذوب خود میکند. گابریل یک دامدار و فرنک یک گروهبان ارتشی و ویلیام یک انسان تحصیل کرده و فهمیده است...
مردی که در نیویورک زندگی می کند و سالهاست با خانواده ی ثروتمند خود رابطه نداشته و در واقع رانده شده بهش خبر می رسد که پدرش 48 ساعت دیگر خواهد مرد بنابرین موافقت می کند تا پدرش را ببیند ولی…
هانا دختر جوانی است که با پدرش اریک در کلبه ای دور افتاده زندگی میکند.هانا دوساله بوده که یک مامور سیا به نام مریسا وگلر مادرش را میکشد.اریک از همان زمان هانا را با انواع و اقسام هنرهای رزمی از کار با اسله تا نبرد تن به تن آشنا میکند تا روزی انتقام مادرش را بگیرد.وقتی هانا احساس میکند میتواند کارش را انجام دهد میرود تا پا به دنیای واقعی بگذارد و …
یک نویسنده و روزنامه نگار جوان بنام «تامارا درو» ( جما آرترتون ) به زادگاهش دهکده ای در انگلیس باز میگردد. جایی که خانه دوران کودکی اش اکنون برای فروش گذاشته شده...
"انقلاب خانم راتکلیف" یک کمدیِ دلچسب است که داستان سفر پرماجرای یک خانواده ی آشفته از یورکشایر غربی در سال 1968 به آلمان شرقیِ یخبندان و بازگشت دوباره ی آنها را دنبال میکند. در این میان، آقای راتکلیف برای آرمان های خود و همسرش برای حفظ خانواده شان مبارزه میکنند.
موسیقیدان و نویسنده الیزابت سانکی به بررسی گذشته ، حال و آینده کمدی های عاشقانه می پردازد که به کمک یک گروه منتقدین ، بازیگران و فیلمسازان فعالیت می کند.
این سریال درباره سه راهبه، از سه نسل جداگانه هستند که در یک صومعه در یک جزیره به تنهایی زندگی می کنند. تا اینکه یک غریبه ناخواسته وارد زندگی آنها می شود و دنیای آنها را برای همیشه تغییر می دهد.
“جیمز” ۱۷ ساله مطمئن است که بیماری روانی دارد. “آلیسا” نیز ۱۷ ساله، دختری باحال و دمدمی و تازه وارد در مدرسه است. آنها با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند و آلیسا، جیمز را تشویق می کند تا سفری را شروع کند و دنبال پدر واقعیش بگردد…