داستان سریال درباره شرکتی است که با مشکلات مالی رو به رو است و تصمیم به کاهش تعداد شُعب خود میگیرد و حال سریال مروری بر زندگی روزمره کارکنان شرکت دارد...
داستان رودریگو دیاز دی ویوار، نجیب زاده کاستیا و قهرمان جنگ در قرون وسطای اسپانیا…
هیون سو ( song kang ) دانش آموز دبیرستانی گوشه گیریست که به ندرت اتاق خود را ترک و با خانواده اش صحبت میکند ، اما یک روز او تنها خانواده خود یعنی پدر و مادر و خواهرش را در یک سانحه تصادف از دست داده و به آپارتمان مرموزی به نام خانه سبز نقل مکان میکند. در آن جا متوجه جریان عجیبی میشود که انسان به هیولا تبدیل میشود…
بعد از نابودی جهان بواسطه طاعونی که توسط انسان ها در زمین پخش شد، گروهی از بازماندگان برای زنده ماندن در این دنیای بی رحم جنگی به راه می اندازند.
وین (Wayne)، یه جوون ۱۶ ساله با قلب طلایی، با دوستش دل (Del) از بوستون با موتور راهی فلوریدا میشه. هدفش اینه که ماشین ترانسام ۷۹ باحالی که از پدرش دزدیده شده رو پس بگیره.
گروهی از جوانان بزهکار به جهانی موازی و خالی از سکنه منتقل می شوند تا بخشی از یک بازی بقا باشند . . .
یک کشیش تبعیدی سعی می کند در حالی که در دهکده ای دور افتاده در اسپانیا زندگی می کرد ، از شیاطین خود بگریزد.
کونومی کاساهارا، یک دختر دبیرستانی است که بعد از بردن تعداد زیادی مسابقات «پازل رقابتی»بسیار مشهور شده است. داستان از آنجایی شروع میشه که که او دربارهی کلوب ورزشی صخرهنوردی در مدرسه خود خبردار میشود. استفاده از مهارتهای ویژهای به جز اونهایی که در بازی پازل استفاده میشود باعث میشود که کاساهارا مجذوب صخرهنوردی شود.
نسخه ای انگلیسی از سریالی نروژی که در آن جراحی مصمم است همسر در حال مرگ خود را نجات دهد...
برای سالیان درازی جنگ بزرگی میان امپراطوری پیشرفته از نظر علمی و نبولیس، قلمروی ساحره ها، در جریان است. تا اینکه جوان ترین شوالیه ای که لقب قویترین جنگجوی امپراطوری را گرفته با شاهدخت کشور رقیب ملاقات میکند. با اینکه انها دشمن قسم خورده یکدیگر هستند، شوالیه تحت تاثیر زیبایی و وقار شاهدخت قرار میگیرد و شاهدخت نیز متاثر قدرت و روش زندگی شوالیه میشود. آیا جنگ میان آن دو روزی به پایان خواهد رسید؟