آنا، زنی جوان و ساده لوح، به کناتبی نقل مکان می کند تا به عنوان یک پرستار بچه عضوی از جماعت رایگان کلیسا شود، که از نظر او جامعه ای گرم و پارسا به نظر می رسد. اما به زودی ...
دنیای یک خانواده به ظاهر کامل زمانی که یک قتل تکان دهنده ثابت می کند که آنها مایل به انجام اقدامات ناامیدانه برای محافظت از یکدیگر هستند، از هم می پاشد.
اوله هالتن در کشتی بین سندفیورد و استرومستاد مست از خواب بیدار می شود. در ماشین او یک تفنگ و مقدار زیادی پول است. همزمان پلیس در تعقیب دزدی است که ماشینی را ربوده و نگهبان را به زور اسلحه نگه می دارد.