خلاصه داستان فیلم اشتباهه. داکوتا اسم یک فرد نیست، بلکه منظور از داکوتا همون ایالت داکوتای جنوبی هستش و "استیت هوود" هم اسم فامیل داکوتا نیست! استیت هود (Statehood) یعنی تبدیل شدن به ایالت. در سال 1889، اهالی شهر ددوود دور هم جمع میشن تا ورود ایالت داکوتای جنوبی رو به جمع ایالت های متحد امریکا به عنوان چهلمین ایالت جشن بگیرن. فیلم به ماجراهای ساکنین شهر و خصوصا تلاقی بین دو شخصیت محوری داستان، ال سوئرنگن (با بازی ایان مک شین) و کلانتر سث بولاک (تیموتی الفینت) می پردازه.
فیلم قشنگی بود و ارزش حداقل یک بار دیدن رو صد در صد داشت
به درد آرشیو کردن هم میخوره. چرا؟ چون جزیی از یک مجموعه سه قسمتیه و کسایی که چندگانه هایی مثل سری پارک ژوراسیک و دنیای ژوراسیک رو جمع میکنن این فیلم رو هم "باید" داشته باشن
من نمیگم فیلمی که دیدم شاهکار بود. حتی عالی هم نبود. خیلی خوب هم نبود. اما انصافا "خوب" بود. بازی ها خوب بود.فیلم برداری. جلوه های تصویری.صحنه های اکشن و تعقیب و گریز. موسیقی. صداگذاری.کارگردانی.حتی داستان (با اینکه شاید تکراری و نخ نما بود و از یک سری الگوهای قابل پیش بینی تبعیت میکرد). همه خوب و قابل قبول و در مواردی فراتر از خوب بودن.
*
*
*
بنابراین من نمره ----- 7 ----- رو بهش دادم که به فیلم های خوب میدم
*
*
*
صحنه هم نداره جز یک مورد که یه بوسه ی مختصره که اونم با استانداردهای امروزی خداوکیلی چیزی نیست که بخوایم چونه بزنیم سرش!!
*
*
*
آقا/خانم محترم؛ کلا فیلم خوب و باحالیه. بدرد دور هم دیدن با خانواده و دوستان میخوره. بدرد آرشیو هم میخوره. آدم رو برای دیدن قسمت سوم هم آماده و مشتاق میکنه. بزن دانلود کن و عشق و حال کن با مرام تا بشی شبیه با مرااااام! :)
از بین دیالوگ های پایانی و زیبای فیلم، این دیالوگ Henry پسر ویلفرد جیمز، شخصیت اصلی داستان، خلاصه ی خوبی از مفهوم کلی فیلم بود:
I imagine all murderers hope there isn't [a heaven], because if there's no heaven, there's no hell
به گمونم همه ی قاتلا از خداشونه که بهشتی در کار نباشه. چون اگه بهشتی نباشه، جهنمی هم نیست!
امسال رو قطعا میشه سال استیفن کینگ نامگذاری کرد. از بین چندین اقتباس سینمایی و تلویزیونی، از جمله It، Gerald's Game و سریال Mist، فیلم 1922 از نگاه من امتیاز قابل قبول و جایگاه شایسته ای رو در اختیار داره.
با فیلم بسیار خوبی طرفیم. یک درام جنایی خوش ساخت با مولفه های ترسناک و حالات متوهمانه ی شخصیت اصلی داستان در پی قتل همسرش. البته باید بگم اگه دل خیلی نازکی دارین و زیادی حساسین، فیلم دارای دو سه تا سکانس ناراحت کننده ست که خواستم بهتون بگم که حواستون باشه. فیلم در زمینه ی بازی بازیگران (بازی بسیار خوب Thomas Jane در نقش ویلفرد جیمز، مزرعه دار مغرور و لجباز نبراسکایی با لهجه غلیظ مخصوص اون مناطق که توماس جین به زیبایی از پسش بر اومده و یکی از جذابیت های فیلمه قطعا)، فیلم برداری (تضاد میان سکانس های ابتدایی با طیف رنگ گرم و شادتر و سکانس های بعد از ارتکاب به قتل که سرد و خشک و زننده هستن)، موسیقی متن کاملا مناسب فضای فیلم که جاهایی تا مغز استخوان نفوذ میکنه و به خوبی فضای سرد و نفس گیر حاکم بر فیلم رو منتقل میکنه و کارگردانی قابل ستایش. نقطه ضعف بزرگ فیلم روند کند نیمه دوم فیلمه که اگه زمان فیلم کمتر میبود این مشکل هم حل میشد (به قول بیلبو بگینز، انگار کلی کره رو بخوای رو یه مقدار کم نون بمالی!)
-----------------------------------------------------------
امتیاز من 8 از 10 با ارزش دانلود و تماشای بالا
-----------------------------------------------------------
نتفلیکس ایول داره! آفرین به نتفلیکس. خوب فیلمایی میسازن
Malignant (به معنای "بدخیم"، واژه ای که معمولا در ترکیب با بیماری سرطان یا تومور های سرطانی به کار می ره و در فیلم هم، هم استعاراً و هم واقعاً چنین کاربردی داره) جدیدترین ساخته ی جیمز وان، خالق دنیای داستانی کانجورینگ و از ایده پردازان اصلی مجموعه فیلم های "اَرّه" و "Insidious"، فیلم نسبتا غیر متعارفی در ژانر وحشت به شمار می ره. این فیلم رو شاید بشه الهام گرفته از فیلم های اسلشر ترسناک دهه هشتاد میلادی و وام دار آثار بزرگانی مثل دیوید کراننبرگ دونست که از بنیان گذاران اولیه ی ایده ی ژانر Body Horror (زیر شاخه ای از ژانر وحشت که به تغییرات و دگرگونی های وحشتناک جسمی و بدنی اشاره داره) به حساب اومده و حال و هوای برخی از آثار دهه هشتادی مثل The Fly رو از این کارگردان نامی در یاد و خاطر تماشاگر زنده می کنه. در Malignant، ابتدا به سال 1993 و بیمارستانی به نام سیمیون در ایالت واشنگتن می ریم، جایی که سه پزشک بر روی سوژه ای عجیب الخلقه آزمایشاتی انجام می دن که به فاجعه ای در بیمارستان ختم می شه. سپس به زمان حال فلش فوروارد زده شده و مدیسون لِیک (آنابل والیس) باردار رو می بینیم که همراه همسرش در خانه ای در سیاتل زندگی می کنه. حوادثی که در ادامه رخ می دن، سرنوشت مدیسون رو به رویداد های چند دهه ی گذشته در بیمارستان پیوند می زنن...شاید برای اون دسته از افرادی که به ترس های مجموعه کانجورینگ و آنابل عادت کردن یا اسلشرهایی مثل مجموعه ی ارّه رو می پسندن، Malignant نتونه رضایت بخش باشه، چون نه به اندازه کافی اون ترس ها و از روی صندلی پریدن ها و تعلیق ها رو داره و نه به مقدار مورد نیاز، جنبه ی اسلشر و خون و خون ریزیش پررنگه. اما اون چه که این فیلم رو دیدنی می کنه ترکیب متعادل و متوازنی از این دو جنبه ست که در تلفیق با تصویربرداری واقعا خوب و روان (مخصوصا سکانس تصویربرداری از بالایی که در بخش اول فیلم می بینیم) و بازی شایسته ی آنابل والیس، و داستانی که به اندازه ی کافی دارای پیچش های غیر منتظره و پیشینه هست که تماشاگر رو تا انتها به خودش جذب کنه، در مجموع یک ترکیب قابل قبول و قابل اعتنا رو به وجود آوردن که با وجود قرار نگرفتن در قواره ی آثار شاخص جیمز وان، اما هم چنان می تونه برای کمتر از دو ساعت، عطش تماشاگر برای مقداری هیجان و ترس رو برطرف کنه
اگه بخوام The Tomorrow War رو توصیف کنم باید اون رو ترکیبی از فیلم های روز استقلال، پرامیتیوس و ترمیناتور بدونم! فیلمی که اگرچه خیلی زود از یادتون میره و خاطره ماندگاری تو ذهنتون باقی نمی گذاره ولی به لطف سکانس های اکشن مهیج و بازی های قابل قبول و موسیقی پس زمینه ی پر انرژی ای که داره، در این شرایطی که تعداد فیلم های خوب حتی به تعداد انگشت های یک دست هم نمی رسن می تونه کاملا سرگرم کننده، هیجان انگیز و تماشایی باشه، هر چند که باید سخت گیری رو کنار بذارید و صرفا به عنوان یک اکشن مهیج با داستانی تکراری ولی اجرایی قابل قبول بهش نگاه کنید
بسته به نوع نگاهتون به سینما و این که چه توقعی از یک فیلم درامِ کمدیِ جنایی دارین، Kajillionaire به نویسندگی و کارگردانی میراندا جولای می تونه براتون یک تجربه منحصربفرد و غیر کلیشه ای باشه یا یک فیلم عجیب و غریب و بی سر و ته! این رو نوشتم که بگم این از اون دسته فیلم های کمدی جنایی همیشگی نیست که یک داستان کاملا مشخص با آغاز و پایانی معلوم و انبوهی از حوادث و اتفاقات و دیالوگ ها و موقعیت های کمدی داشته باشه. در Kajillionare، برش هایی از زندگی پدر و مادری دله دزد (با هنرنمایی ریچارد جنکینز و دبرا وینر) همراه با دختر 26 ساله شون، الد دولیو (با بازی اِوِن رِیچِل وود، نقش اصلی سریال "وست ورلد") رو می بینیم که مثل ولگردها زندگی می کنن و با دله دزدی و انواع و اقسام شارلاتان بازی، روز رو به شب می رسونن. رابرت و ترسا (پدر و مادر) دخترشون رو نه به عنوان یک دختر، بلکه به شکل یک هم دست و شریک جرم می بینن و دختر هم (که حتی اسمش رو از روی اسم یک ولگرد بی خانمان بر روش گذاشتن) با علم بر این رابطه، کاملا برای هر چیزی به پدر و مادرش وابسته ست و اصطلاحا رابطه ای Codependent با والدین خودش داره که حالتی روان شناختی محسوب میشه. این رابطه ی غیر معمول و عاری از محبت و عاطفه (طوری که حتی حاضر نیستن دخترشون رو با القابی مثل عزیزم یا دخترم صدا کنن) و رفتارهای جامعه گریزانه و عجیب و غیر عادی الد دولیو (دختر خانواده) و حتی صدای پسرانه ش و رابطه ای که بین الد دولیو و ملانی (جینا رودریگز) در نیمه دوم فیلم شکل می گیره، هسته اصلی داستان فیلم رو تشکیل میدن. این از اون دسته فیلم هاست که یا تا آخر هیچ چیزی ازش دستگیرتون نمیشه یا از لحظه لحظه ش لذت می برین. انتخاب با خودتون!
"تسخیرگر" اثر بِرَندان کرانِنبِرگ (پسر دیوید کراننبرگ معروف، کارگردان فیلم هایی مثل "تاریخچه خشونت"، "وعده های شرقی"، "عنکبوت" و ...) با ترکیب عناصر ژانر وحشت با مولفه های روان شناسانه و درام، مقادیری خون و خشونت عریان، سکانس های جنسی بی پرده و آشکار، و امضای خاص آثار خانواده کراننبرگ (جنون و خشونت) و با داستان اریجینال و ایده نابی که داره قطعا جزو آثار متمایز امسال به شمار میره. البته دیدن این فیلم در کنار خانواده یا برای افرادی که چندان از دیدن صحنه های خون و خون ریزی و برهنگی و رابطه جنسی لذت نمی برن توصیه نمیشه. با این حال، داستان متمایز فیلم همراه با بازی های خوب، موسیقی اغوا کننده، و فیلم برداری هوشمندانه، ارزش تماشای این اثر رو بالا می برن.
بعد از دیدن سه قسمت اول سریال باید بگم حسابی من یکی رو تونست جذب کنه برای تماشای ادامه ش
هر کسی که علاقه مند به ژانر علمی تخیلی با تم دنیا های ناشناخته ی فضایی باشه (و البته از دوست داران کارهای ریدلی اسکات مثل بیگانگان یا پرامیتیوس)، به نظرم از دیدن این سریال هم لذت می بره. در آینده ی دور در سیاره زمین، جنگ بزرگی بین دو گروه خداباوران (میتراییک ها که به خدای خورشید ایمان دارن) و آتئیست ها در می گیره و زمین در آستانه نابودی قرار می گیره. در نتیجه بازمانده ها برای بقا تصمیم می گیرن به سیاره کپلر 22b در فاصله 587 سال نوری از زمین کوچ کنن.
هدف از نوشتن این خلاصه کوتاه این بود که بگم یکی از درون مایه های اصلی این سریال، اختلافات دینی بین دو گروه از انسان ها و تبعات اون برای آینده بشریته. سریال از این نظر فضایی شبیه به زمین حال حاضر داره. اختلافات مذهبی و باورهای خشک دینی از یک طرف و مساله هوش مصنوعی و خودآگاهی اندروید ها و تقابل بین عواطف و آمال انسان ها و خشکی و منطق انعطاف ناپذیر اندرویدها از تم های دیگه سریال هستن.
در کل می تونم بگم این سریال پتانسیل خوبی داره. داستان با وجود آشنا بودن ولی پیچ و خم های جالبی داشته تا اینجا. بازی ها کاملا راضی کننده ن مخصوصا آماندا کالین در نقش مادر (یکی از دو اندروید اصلی داستان). تراویس فیمِل (رگنار لُثبروک از سریال وایکینگ ها) هم در نقش مارکوس (یکی از میتراییک ها) در سریال حضور پررنگ داره. از نظر جلوه های بصری و موسیقی هم در سطح بالایی قرار داره. دیدنش رو توصیه می کنم به دوستان عزیزم
"آنا"
امتیاز: 5 از 10
----------------------------
"آنا"، محصولی از سینمای فرانسه به کارگردانی، نویسندگی و تهیه کنندگی لوک بسون، کارگردان 60 ساله ی فرانسوی در ژانر اکشن هیجانی با تم جاسوسی هست که درست به مانند آثار شناخته شده ی قبلی لوک بسون یعنی "لئون" و "لوسی"، یک دختر/زن رو در مرکزیت فیلم نامه قرار میده و سپس سیر تحول و تکامل شخصیتی و داستانی اون دختر رو در مسیر فیلم دنبال میکنه.
بر خلاف شخصیت پردازی بسیار قوی کاراکتر ناتالی پرتمن در فیلم "لئون" و داستان یکپارچه فیلم "لوسی"، "آنا" با بازی ساشا لاس، لوک اونز، کیلین مورفی و هلن میرن، نه اساسا چیزی به اسم شخصیت پردازی داره (حتی در مورد کاراکتر اصلی یعنی آنا هم وضع متاسفانه به همین منواله) و نه روایت یکپارچه و منسجمی داره که بشه با آثار قبلی بسون مقایسه ش کرد. شاید تنها شباهت های بین "آنا" و سایر فیلم های معروف لوک بسون رو بشه در دو مورد دونست: اولی در محوریت کاراکتر مونث و دوم در سبک و سیاق فیلم برداری که پر هست از به اصطلاح Tracking Shotهایی که شخصیت های داستان رو از نمایی به نمای دیگه دنبال میکنن و مشابه ش رو قبلا در لئون و لوسی هم دیده بودیم.
غیر از این دو مورد، تنها تفاوت میبینیم و بس. و این تفاوت ها هم نه اینکه به خوب تر شدن و متمایز شدن "آنا" در جهت مثبت منجر شده باشن. نه. عدم توجه به شخصیت پردازی باعث شده کاراکتر ها از سطح یک تیپ شخصیتی فراتر نرن: تیپ های کلیشه ای و نخ نما و صدها و صدها بار دیده شده ای مثل جاسوس دو جانبه و رئیس مخوف سازمان جاسوسی و مامور باهوش و کاردرست و خوش تیپ CIA و دختری با گذشته ای تباه و آینده ای مبهم که به دامان این سازمان ها پناه میبره تا شاید بتونه آینده ی رویایی ای که در سر داره رو یک زمانی به حقیقت بدل کنه و در این بین باید با یک مثلث عشقی عجیب و غریب هم درگیر باشه! در واقع مهمترین بخش از داستان "آنا" که میتونست به نمایش زندگی پیشین این کاراکتر و سیر تبدیل شدن وی از یک هیچکس معتاد و تو سری خور و یتیم به یک جاسوس خبره و آدمکش بی رحم و همینطور پختن روابط عاطفی و احساسی این کاراکتر با شخصیت های مرد داستان اختصاص پیدا کنه در کمال تعجب مغفول واقع شده و خبری از اون نیست. ضمن اینکه در نسخه ای که من دانلود کردم، قسمت های روسی فیلم که یکی دو سکانس کامل رو شامل میشن اصلا ترجمه نشده بودن و این در حالیه که من تمام زیرنویس های انگلیسی موجود رو امتحان کردم که این شامل زیرنویس داخل فایل فیلم هم میشد و این کمی آزاردهنده بود.
در عوض، کارگردان سعی داشته با پیچیده جلوه دادن داستان و رفت و برگشت های متعدد و گاها سردرگم کننده و بیهوده بین گذشته و حال، به فیلم اهمیت ببخشه که ما حصل اون چیزی نبوده جز داستانی ساده و کلیشه ای با غافلگیری هایی که از بس تعدادشون زیاده اثرشون رو از دست میدن تا جایی که دیگه در پرده پایانی فیلم، بیننده فقط منتظره تا کارگردان یک سورپرایز جدید رو کنه!
البته این همه بد گفتم اجازه بدید یک خوبی رو هم بگم: به نظرم اندک سکانس های اکشن فیلم شامل درگیری های مسلحانه و زد و خوردهای نزدیک و تعقیب و گریزها، که تعدادشون شاید به کمتر از سه مورد برسه باعث شدن فیلم برای دوستداران ژانر اکشن و جاسوسی لااقل برای یک بار قابل تماشا باشه اما اگه از دیدن "آنا" به دنبال تجربه یک داستان جدید با شخصیت های به یاد ماندنی و پرداخته شده هستید، اصلا بهتون تماشای اون رو توصیه نمیکنم.
به احترام تمام اون خاطرات شیرین 10 از 10
به درد آرشیو کردن هم میخوره. چرا؟ چون جزیی از یک مجموعه سه قسمتیه و کسایی که چندگانه هایی مثل سری پارک ژوراسیک و دنیای ژوراسیک رو جمع میکنن این فیلم رو هم "باید" داشته باشن
من نمیگم فیلمی که دیدم شاهکار بود. حتی عالی هم نبود. خیلی خوب هم نبود. اما انصافا "خوب" بود. بازی ها خوب بود.فیلم برداری. جلوه های تصویری.صحنه های اکشن و تعقیب و گریز. موسیقی. صداگذاری.کارگردانی.حتی داستان (با اینکه شاید تکراری و نخ نما بود و از یک سری الگوهای قابل پیش بینی تبعیت میکرد). همه خوب و قابل قبول و در مواردی فراتر از خوب بودن.
*
*
*
بنابراین من نمره ----- 7 ----- رو بهش دادم که به فیلم های خوب میدم
*
*
*
صحنه هم نداره جز یک مورد که یه بوسه ی مختصره که اونم با استانداردهای امروزی خداوکیلی چیزی نیست که بخوایم چونه بزنیم سرش!!
*
*
*
آقا/خانم محترم؛ کلا فیلم خوب و باحالیه. بدرد دور هم دیدن با خانواده و دوستان میخوره. بدرد آرشیو هم میخوره. آدم رو برای دیدن قسمت سوم هم آماده و مشتاق میکنه. بزن دانلود کن و عشق و حال کن با مرام تا بشی شبیه با مرااااام! :)
I imagine all murderers hope there isn't [a heaven], because if there's no heaven, there's no hell
به گمونم همه ی قاتلا از خداشونه که بهشتی در کار نباشه. چون اگه بهشتی نباشه، جهنمی هم نیست!
امسال رو قطعا میشه سال استیفن کینگ نامگذاری کرد. از بین چندین اقتباس سینمایی و تلویزیونی، از جمله It، Gerald's Game و سریال Mist، فیلم 1922 از نگاه من امتیاز قابل قبول و جایگاه شایسته ای رو در اختیار داره.
با فیلم بسیار خوبی طرفیم. یک درام جنایی خوش ساخت با مولفه های ترسناک و حالات متوهمانه ی شخصیت اصلی داستان در پی قتل همسرش. البته باید بگم اگه دل خیلی نازکی دارین و زیادی حساسین، فیلم دارای دو سه تا سکانس ناراحت کننده ست که خواستم بهتون بگم که حواستون باشه. فیلم در زمینه ی بازی بازیگران (بازی بسیار خوب Thomas Jane در نقش ویلفرد جیمز، مزرعه دار مغرور و لجباز نبراسکایی با لهجه غلیظ مخصوص اون مناطق که توماس جین به زیبایی از پسش بر اومده و یکی از جذابیت های فیلمه قطعا)، فیلم برداری (تضاد میان سکانس های ابتدایی با طیف رنگ گرم و شادتر و سکانس های بعد از ارتکاب به قتل که سرد و خشک و زننده هستن)، موسیقی متن کاملا مناسب فضای فیلم که جاهایی تا مغز استخوان نفوذ میکنه و به خوبی فضای سرد و نفس گیر حاکم بر فیلم رو منتقل میکنه و کارگردانی قابل ستایش. نقطه ضعف بزرگ فیلم روند کند نیمه دوم فیلمه که اگه زمان فیلم کمتر میبود این مشکل هم حل میشد (به قول بیلبو بگینز، انگار کلی کره رو بخوای رو یه مقدار کم نون بمالی!)
-----------------------------------------------------------
امتیاز من 8 از 10 با ارزش دانلود و تماشای بالا
-----------------------------------------------------------
نتفلیکس ایول داره! آفرین به نتفلیکس. خوب فیلمایی میسازن
هر کسی که علاقه مند به ژانر علمی تخیلی با تم دنیا های ناشناخته ی فضایی باشه (و البته از دوست داران کارهای ریدلی اسکات مثل بیگانگان یا پرامیتیوس)، به نظرم از دیدن این سریال هم لذت می بره. در آینده ی دور در سیاره زمین، جنگ بزرگی بین دو گروه خداباوران (میتراییک ها که به خدای خورشید ایمان دارن) و آتئیست ها در می گیره و زمین در آستانه نابودی قرار می گیره. در نتیجه بازمانده ها برای بقا تصمیم می گیرن به سیاره کپلر 22b در فاصله 587 سال نوری از زمین کوچ کنن.
هدف از نوشتن این خلاصه کوتاه این بود که بگم یکی از درون مایه های اصلی این سریال، اختلافات دینی بین دو گروه از انسان ها و تبعات اون برای آینده بشریته. سریال از این نظر فضایی شبیه به زمین حال حاضر داره. اختلافات مذهبی و باورهای خشک دینی از یک طرف و مساله هوش مصنوعی و خودآگاهی اندروید ها و تقابل بین عواطف و آمال انسان ها و خشکی و منطق انعطاف ناپذیر اندرویدها از تم های دیگه سریال هستن.
در کل می تونم بگم این سریال پتانسیل خوبی داره. داستان با وجود آشنا بودن ولی پیچ و خم های جالبی داشته تا اینجا. بازی ها کاملا راضی کننده ن مخصوصا آماندا کالین در نقش مادر (یکی از دو اندروید اصلی داستان). تراویس فیمِل (رگنار لُثبروک از سریال وایکینگ ها) هم در نقش مارکوس (یکی از میتراییک ها) در سریال حضور پررنگ داره. از نظر جلوه های بصری و موسیقی هم در سطح بالایی قرار داره. دیدنش رو توصیه می کنم به دوستان عزیزم
امتیاز: 5 از 10
----------------------------
"آنا"، محصولی از سینمای فرانسه به کارگردانی، نویسندگی و تهیه کنندگی لوک بسون، کارگردان 60 ساله ی فرانسوی در ژانر اکشن هیجانی با تم جاسوسی هست که درست به مانند آثار شناخته شده ی قبلی لوک بسون یعنی "لئون" و "لوسی"، یک دختر/زن رو در مرکزیت فیلم نامه قرار میده و سپس سیر تحول و تکامل شخصیتی و داستانی اون دختر رو در مسیر فیلم دنبال میکنه.
بر خلاف شخصیت پردازی بسیار قوی کاراکتر ناتالی پرتمن در فیلم "لئون" و داستان یکپارچه فیلم "لوسی"، "آنا" با بازی ساشا لاس، لوک اونز، کیلین مورفی و هلن میرن، نه اساسا چیزی به اسم شخصیت پردازی داره (حتی در مورد کاراکتر اصلی یعنی آنا هم وضع متاسفانه به همین منواله) و نه روایت یکپارچه و منسجمی داره که بشه با آثار قبلی بسون مقایسه ش کرد. شاید تنها شباهت های بین "آنا" و سایر فیلم های معروف لوک بسون رو بشه در دو مورد دونست: اولی در محوریت کاراکتر مونث و دوم در سبک و سیاق فیلم برداری که پر هست از به اصطلاح Tracking Shotهایی که شخصیت های داستان رو از نمایی به نمای دیگه دنبال میکنن و مشابه ش رو قبلا در لئون و لوسی هم دیده بودیم.
غیر از این دو مورد، تنها تفاوت میبینیم و بس. و این تفاوت ها هم نه اینکه به خوب تر شدن و متمایز شدن "آنا" در جهت مثبت منجر شده باشن. نه. عدم توجه به شخصیت پردازی باعث شده کاراکتر ها از سطح یک تیپ شخصیتی فراتر نرن: تیپ های کلیشه ای و نخ نما و صدها و صدها بار دیده شده ای مثل جاسوس دو جانبه و رئیس مخوف سازمان جاسوسی و مامور باهوش و کاردرست و خوش تیپ CIA و دختری با گذشته ای تباه و آینده ای مبهم که به دامان این سازمان ها پناه میبره تا شاید بتونه آینده ی رویایی ای که در سر داره رو یک زمانی به حقیقت بدل کنه و در این بین باید با یک مثلث عشقی عجیب و غریب هم درگیر باشه! در واقع مهمترین بخش از داستان "آنا" که میتونست به نمایش زندگی پیشین این کاراکتر و سیر تبدیل شدن وی از یک هیچکس معتاد و تو سری خور و یتیم به یک جاسوس خبره و آدمکش بی رحم و همینطور پختن روابط عاطفی و احساسی این کاراکتر با شخصیت های مرد داستان اختصاص پیدا کنه در کمال تعجب مغفول واقع شده و خبری از اون نیست. ضمن اینکه در نسخه ای که من دانلود کردم، قسمت های روسی فیلم که یکی دو سکانس کامل رو شامل میشن اصلا ترجمه نشده بودن و این در حالیه که من تمام زیرنویس های انگلیسی موجود رو امتحان کردم که این شامل زیرنویس داخل فایل فیلم هم میشد و این کمی آزاردهنده بود.
در عوض، کارگردان سعی داشته با پیچیده جلوه دادن داستان و رفت و برگشت های متعدد و گاها سردرگم کننده و بیهوده بین گذشته و حال، به فیلم اهمیت ببخشه که ما حصل اون چیزی نبوده جز داستانی ساده و کلیشه ای با غافلگیری هایی که از بس تعدادشون زیاده اثرشون رو از دست میدن تا جایی که دیگه در پرده پایانی فیلم، بیننده فقط منتظره تا کارگردان یک سورپرایز جدید رو کنه!
البته این همه بد گفتم اجازه بدید یک خوبی رو هم بگم: به نظرم اندک سکانس های اکشن فیلم شامل درگیری های مسلحانه و زد و خوردهای نزدیک و تعقیب و گریزها، که تعدادشون شاید به کمتر از سه مورد برسه باعث شدن فیلم برای دوستداران ژانر اکشن و جاسوسی لااقل برای یک بار قابل تماشا باشه اما اگه از دیدن "آنا" به دنبال تجربه یک داستان جدید با شخصیت های به یاد ماندنی و پرداخته شده هستید، اصلا بهتون تماشای اون رو توصیه نمیکنم.