خلاصه داستان فیلم اشتباهه. داکوتا اسم یک فرد نیست، بلکه منظور از داکوتا همون ایالت داکوتای جنوبی هستش و "استیت هوود" هم اسم فامیل داکوتا نیست! استیت هود (Statehood) یعنی تبدیل شدن به ایالت. در سال 1889، اهالی شهر ددوود دور هم جمع میشن تا ورود ایالت داکوتای جنوبی رو به جمع ایالت های متحد امریکا به عنوان چهلمین ایالت جشن بگیرن. فیلم به ماجراهای ساکنین شهر و خصوصا تلاقی بین دو شخصیت محوری داستان، ال سوئرنگن (با بازی ایان مک شین) و کلانتر سث بولاک (تیموتی الفینت) می پردازه.
فیلم قشنگی بود و ارزش حداقل یک بار دیدن رو صد در صد داشت
به درد آرشیو کردن هم میخوره. چرا؟ چون جزیی از یک مجموعه سه قسمتیه و کسایی که چندگانه هایی مثل سری پارک ژوراسیک و دنیای ژوراسیک رو جمع میکنن این فیلم رو هم "باید" داشته باشن
من نمیگم فیلمی که دیدم شاهکار بود. حتی عالی هم نبود. خیلی خوب هم نبود. اما انصافا "خوب" بود. بازی ها خوب بود.فیلم برداری. جلوه های تصویری.صحنه های اکشن و تعقیب و گریز. موسیقی. صداگذاری.کارگردانی.حتی داستان (با اینکه شاید تکراری و نخ نما بود و از یک سری الگوهای قابل پیش بینی تبعیت میکرد). همه خوب و قابل قبول و در مواردی فراتر از خوب بودن.
*
*
*
بنابراین من نمره ----- 7 ----- رو بهش دادم که به فیلم های خوب میدم
*
*
*
صحنه هم نداره جز یک مورد که یه بوسه ی مختصره که اونم با استانداردهای امروزی خداوکیلی چیزی نیست که بخوایم چونه بزنیم سرش!!
*
*
*
آقا/خانم محترم؛ کلا فیلم خوب و باحالیه. بدرد دور هم دیدن با خانواده و دوستان میخوره. بدرد آرشیو هم میخوره. آدم رو برای دیدن قسمت سوم هم آماده و مشتاق میکنه. بزن دانلود کن و عشق و حال کن با مرام تا بشی شبیه با مرااااام! :)
از بین دیالوگ های پایانی و زیبای فیلم، این دیالوگ Henry پسر ویلفرد جیمز، شخصیت اصلی داستان، خلاصه ی خوبی از مفهوم کلی فیلم بود:
I imagine all murderers hope there isn't [a heaven], because if there's no heaven, there's no hell
به گمونم همه ی قاتلا از خداشونه که بهشتی در کار نباشه. چون اگه بهشتی نباشه، جهنمی هم نیست!
امسال رو قطعا میشه سال استیفن کینگ نامگذاری کرد. از بین چندین اقتباس سینمایی و تلویزیونی، از جمله It، Gerald's Game و سریال Mist، فیلم 1922 از نگاه من امتیاز قابل قبول و جایگاه شایسته ای رو در اختیار داره.
با فیلم بسیار خوبی طرفیم. یک درام جنایی خوش ساخت با مولفه های ترسناک و حالات متوهمانه ی شخصیت اصلی داستان در پی قتل همسرش. البته باید بگم اگه دل خیلی نازکی دارین و زیادی حساسین، فیلم دارای دو سه تا سکانس ناراحت کننده ست که خواستم بهتون بگم که حواستون باشه. فیلم در زمینه ی بازی بازیگران (بازی بسیار خوب Thomas Jane در نقش ویلفرد جیمز، مزرعه دار مغرور و لجباز نبراسکایی با لهجه غلیظ مخصوص اون مناطق که توماس جین به زیبایی از پسش بر اومده و یکی از جذابیت های فیلمه قطعا)، فیلم برداری (تضاد میان سکانس های ابتدایی با طیف رنگ گرم و شادتر و سکانس های بعد از ارتکاب به قتل که سرد و خشک و زننده هستن)، موسیقی متن کاملا مناسب فضای فیلم که جاهایی تا مغز استخوان نفوذ میکنه و به خوبی فضای سرد و نفس گیر حاکم بر فیلم رو منتقل میکنه و کارگردانی قابل ستایش. نقطه ضعف بزرگ فیلم روند کند نیمه دوم فیلمه که اگه زمان فیلم کمتر میبود این مشکل هم حل میشد (به قول بیلبو بگینز، انگار کلی کره رو بخوای رو یه مقدار کم نون بمالی!)
-----------------------------------------------------------
امتیاز من 8 از 10 با ارزش دانلود و تماشای بالا
-----------------------------------------------------------
نتفلیکس ایول داره! آفرین به نتفلیکس. خوب فیلمایی میسازن
Malignant (به معنای "بدخیم"، واژه ای که معمولا در ترکیب با بیماری سرطان یا تومور های سرطانی به کار می ره و در فیلم هم، هم استعاراً و هم واقعاً چنین کاربردی داره) جدیدترین ساخته ی جیمز وان، خالق دنیای داستانی کانجورینگ و از ایده پردازان اصلی مجموعه فیلم های "اَرّه" و "Insidious"، فیلم نسبتا غیر متعارفی در ژانر وحشت به شمار می ره. این فیلم رو شاید بشه الهام گرفته از فیلم های اسلشر ترسناک دهه هشتاد میلادی و وام دار آثار بزرگانی مثل دیوید کراننبرگ دونست که از بنیان گذاران اولیه ی ایده ی ژانر Body Horror (زیر شاخه ای از ژانر وحشت که به تغییرات و دگرگونی های وحشتناک جسمی و بدنی اشاره داره) به حساب اومده و حال و هوای برخی از آثار دهه هشتادی مثل The Fly رو از این کارگردان نامی در یاد و خاطر تماشاگر زنده می کنه. در Malignant، ابتدا به سال 1993 و بیمارستانی به نام سیمیون در ایالت واشنگتن می ریم، جایی که سه پزشک بر روی سوژه ای عجیب الخلقه آزمایشاتی انجام می دن که به فاجعه ای در بیمارستان ختم می شه. سپس به زمان حال فلش فوروارد زده شده و مدیسون لِیک (آنابل والیس) باردار رو می بینیم که همراه همسرش در خانه ای در سیاتل زندگی می کنه. حوادثی که در ادامه رخ می دن، سرنوشت مدیسون رو به رویداد های چند دهه ی گذشته در بیمارستان پیوند می زنن...شاید برای اون دسته از افرادی که به ترس های مجموعه کانجورینگ و آنابل عادت کردن یا اسلشرهایی مثل مجموعه ی ارّه رو می پسندن، Malignant نتونه رضایت بخش باشه، چون نه به اندازه کافی اون ترس ها و از روی صندلی پریدن ها و تعلیق ها رو داره و نه به مقدار مورد نیاز، جنبه ی اسلشر و خون و خون ریزیش پررنگه. اما اون چه که این فیلم رو دیدنی می کنه ترکیب متعادل و متوازنی از این دو جنبه ست که در تلفیق با تصویربرداری واقعا خوب و روان (مخصوصا سکانس تصویربرداری از بالایی که در بخش اول فیلم می بینیم) و بازی شایسته ی آنابل والیس، و داستانی که به اندازه ی کافی دارای پیچش های غیر منتظره و پیشینه هست که تماشاگر رو تا انتها به خودش جذب کنه، در مجموع یک ترکیب قابل قبول و قابل اعتنا رو به وجود آوردن که با وجود قرار نگرفتن در قواره ی آثار شاخص جیمز وان، اما هم چنان می تونه برای کمتر از دو ساعت، عطش تماشاگر برای مقداری هیجان و ترس رو برطرف کنه
اگه بخوام The Tomorrow War رو توصیف کنم باید اون رو ترکیبی از فیلم های روز استقلال، پرامیتیوس و ترمیناتور بدونم! فیلمی که اگرچه خیلی زود از یادتون میره و خاطره ماندگاری تو ذهنتون باقی نمی گذاره ولی به لطف سکانس های اکشن مهیج و بازی های قابل قبول و موسیقی پس زمینه ی پر انرژی ای که داره، در این شرایطی که تعداد فیلم های خوب حتی به تعداد انگشت های یک دست هم نمی رسن می تونه کاملا سرگرم کننده، هیجان انگیز و تماشایی باشه، هر چند که باید سخت گیری رو کنار بذارید و صرفا به عنوان یک اکشن مهیج با داستانی تکراری ولی اجرایی قابل قبول بهش نگاه کنید
Unhinged، جدیدترین ساخته دریک بورت (کارگردان فیلم The Joneses با بازی امبر هرد و دمی مور)، کارگردان امریکایی آلمانی الاصل، یک فیلم اصطلاحا B-Movie یا همون درجه ب یا درجه دوم خودمون در ژانر آثار هیجان انگیز به حساب میاد که با یک ایده ی خیلی ساده می تونه برای مدت 80 دقیقه شما رو سرگرم کنه و انتظار هیچ نکته بدیع یا هیچ ویژگی خاصی رو نباید از این فیلم داشته باشید وگرنه احتمالا به شدت ناامید خواهید شد! این فیلم رو ساختن فقط و فقط برای تزریق چند ده دقیقه هیجان صرف به مخاطب و البته پیامی که میخواد منتقل کنه بیش از حد ساده انگارانه و سطحی از کار در اومده. Unhinged در لغت به معنای باز کردن لولاهای یک در هستش و اصطلاحا به فردی که از نظر روانی در شرایط ناپایداری باشه اطلاق میشه. در Unhinged، موضوع اصلی به افزایش موج خشم در جامعه و تاثیر این خشم کنترل شده بر زندگی افراد مختلف اون جامعه اختصاص پیدا کرده. مردی رو می بینیم که از سوی اطرافیان و جامعه مورد بی مهری قرار گرفته، بهش خیانت شده، از کار اخراج شده و به آخر خط رسیده. در نتیجه این مرد که مقدار زیادی هم قرص با خودش حمل می کنه و از مصرف اون ها هم امتناع می ورزه، تصمیم می گیره از همه انتقام بگیره و در این بین، زنی در فرآیند طلاق با پسر خردسال خودش در سر راه انتقام جویی این مرد قرار می گیره و ادامه ماجرا. با این که مرد داستان اسم داره (با هنرنمایی راسل کرو که تنها احساسش در این فیلم، خشم مطلقه و هیچ حس همذات پنداری خاصی نمیشه باهاش داشت چون اساساً به جز یکی دو جمله، هیچ چیز از گذشته ش نمی دونیم) و اسمش تام کوپر هست اما در تیتراژ پایانی، از تام با عنوان "مرد" یاد میشه که القا کنه هر مردی میتونه چنین بلاهایی رو سر هر زن بی پناه و ضعیفی بیاره! حتی در پوستر رسمی فیلم هم با این جمله روبرو می شیم که He can happen to anyone یا او (آن مرد) می تواند برای هر کسی اتفاق بیفتد یا سر راه هر کسی قرار بگیرد! با این که فیلم در ایده پردازیش شباهت های کمی به فیلم Falling Down محصول 1993 با بازی مایکل داگلاس داره (درباره مردی که هویت مردانه ش رو در خطر می بینه و جامعه او رو وادار می کنه که دست به اعمال خشونت بار بزنه) اما نه از نظر هیجان و نه کمدی سیاه، به پای اون فیلم هیچوقت نمیرسه. Unhinged صرفا برای تخلیه روانی مخاطبانی ساخته شده که میخوان در طول کمتر از 80 دقیقه، مردی خشمگین رو ببینن که هر بلایی رو تصور کنین سر یک زن ضعیف میاره و جز همین هیجان خالص، هیچ چیز دیگری نداره.
بسته به نوع نگاهتون به سینما و این که چه توقعی از یک فیلم درامِ کمدیِ جنایی دارین، Kajillionaire به نویسندگی و کارگردانی میراندا جولای می تونه براتون یک تجربه منحصربفرد و غیر کلیشه ای باشه یا یک فیلم عجیب و غریب و بی سر و ته! این رو نوشتم که بگم این از اون دسته فیلم های کمدی جنایی همیشگی نیست که یک داستان کاملا مشخص با آغاز و پایانی معلوم و انبوهی از حوادث و اتفاقات و دیالوگ ها و موقعیت های کمدی داشته باشه. در Kajillionare، برش هایی از زندگی پدر و مادری دله دزد (با هنرنمایی ریچارد جنکینز و دبرا وینر) همراه با دختر 26 ساله شون، الد دولیو (با بازی اِوِن رِیچِل وود، نقش اصلی سریال "وست ورلد") رو می بینیم که مثل ولگردها زندگی می کنن و با دله دزدی و انواع و اقسام شارلاتان بازی، روز رو به شب می رسونن. رابرت و ترسا (پدر و مادر) دخترشون رو نه به عنوان یک دختر، بلکه به شکل یک هم دست و شریک جرم می بینن و دختر هم (که حتی اسمش رو از روی اسم یک ولگرد بی خانمان بر روش گذاشتن) با علم بر این رابطه، کاملا برای هر چیزی به پدر و مادرش وابسته ست و اصطلاحا رابطه ای Codependent با والدین خودش داره که حالتی روان شناختی محسوب میشه. این رابطه ی غیر معمول و عاری از محبت و عاطفه (طوری که حتی حاضر نیستن دخترشون رو با القابی مثل عزیزم یا دخترم صدا کنن) و رفتارهای جامعه گریزانه و عجیب و غیر عادی الد دولیو (دختر خانواده) و حتی صدای پسرانه ش و رابطه ای که بین الد دولیو و ملانی (جینا رودریگز) در نیمه دوم فیلم شکل می گیره، هسته اصلی داستان فیلم رو تشکیل میدن. این از اون دسته فیلم هاست که یا تا آخر هیچ چیزی ازش دستگیرتون نمیشه یا از لحظه لحظه ش لذت می برین. انتخاب با خودتون!
"تسخیرگر" اثر بِرَندان کرانِنبِرگ (پسر دیوید کراننبرگ معروف، کارگردان فیلم هایی مثل "تاریخچه خشونت"، "وعده های شرقی"، "عنکبوت" و ...) با ترکیب عناصر ژانر وحشت با مولفه های روان شناسانه و درام، مقادیری خون و خشونت عریان، سکانس های جنسی بی پرده و آشکار، و امضای خاص آثار خانواده کراننبرگ (جنون و خشونت) و با داستان اریجینال و ایده نابی که داره قطعا جزو آثار متمایز امسال به شمار میره. البته دیدن این فیلم در کنار خانواده یا برای افرادی که چندان از دیدن صحنه های خون و خون ریزی و برهنگی و رابطه جنسی لذت نمی برن توصیه نمیشه. با این حال، داستان متمایز فیلم همراه با بازی های خوب، موسیقی اغوا کننده، و فیلم برداری هوشمندانه، ارزش تماشای این اثر رو بالا می برن.
بعد از دیدن سه قسمت اول سریال باید بگم حسابی من یکی رو تونست جذب کنه برای تماشای ادامه ش
هر کسی که علاقه مند به ژانر علمی تخیلی با تم دنیا های ناشناخته ی فضایی باشه (و البته از دوست داران کارهای ریدلی اسکات مثل بیگانگان یا پرامیتیوس)، به نظرم از دیدن این سریال هم لذت می بره. در آینده ی دور در سیاره زمین، جنگ بزرگی بین دو گروه خداباوران (میتراییک ها که به خدای خورشید ایمان دارن) و آتئیست ها در می گیره و زمین در آستانه نابودی قرار می گیره. در نتیجه بازمانده ها برای بقا تصمیم می گیرن به سیاره کپلر 22b در فاصله 587 سال نوری از زمین کوچ کنن.
هدف از نوشتن این خلاصه کوتاه این بود که بگم یکی از درون مایه های اصلی این سریال، اختلافات دینی بین دو گروه از انسان ها و تبعات اون برای آینده بشریته. سریال از این نظر فضایی شبیه به زمین حال حاضر داره. اختلافات مذهبی و باورهای خشک دینی از یک طرف و مساله هوش مصنوعی و خودآگاهی اندروید ها و تقابل بین عواطف و آمال انسان ها و خشکی و منطق انعطاف ناپذیر اندرویدها از تم های دیگه سریال هستن.
در کل می تونم بگم این سریال پتانسیل خوبی داره. داستان با وجود آشنا بودن ولی پیچ و خم های جالبی داشته تا اینجا. بازی ها کاملا راضی کننده ن مخصوصا آماندا کالین در نقش مادر (یکی از دو اندروید اصلی داستان). تراویس فیمِل (رگنار لُثبروک از سریال وایکینگ ها) هم در نقش مارکوس (یکی از میتراییک ها) در سریال حضور پررنگ داره. از نظر جلوه های بصری و موسیقی هم در سطح بالایی قرار داره. دیدنش رو توصیه می کنم به دوستان عزیزم
به احترام تمام اون خاطرات شیرین 10 از 10
به درد آرشیو کردن هم میخوره. چرا؟ چون جزیی از یک مجموعه سه قسمتیه و کسایی که چندگانه هایی مثل سری پارک ژوراسیک و دنیای ژوراسیک رو جمع میکنن این فیلم رو هم "باید" داشته باشن
من نمیگم فیلمی که دیدم شاهکار بود. حتی عالی هم نبود. خیلی خوب هم نبود. اما انصافا "خوب" بود. بازی ها خوب بود.فیلم برداری. جلوه های تصویری.صحنه های اکشن و تعقیب و گریز. موسیقی. صداگذاری.کارگردانی.حتی داستان (با اینکه شاید تکراری و نخ نما بود و از یک سری الگوهای قابل پیش بینی تبعیت میکرد). همه خوب و قابل قبول و در مواردی فراتر از خوب بودن.
*
*
*
بنابراین من نمره ----- 7 ----- رو بهش دادم که به فیلم های خوب میدم
*
*
*
صحنه هم نداره جز یک مورد که یه بوسه ی مختصره که اونم با استانداردهای امروزی خداوکیلی چیزی نیست که بخوایم چونه بزنیم سرش!!
*
*
*
آقا/خانم محترم؛ کلا فیلم خوب و باحالیه. بدرد دور هم دیدن با خانواده و دوستان میخوره. بدرد آرشیو هم میخوره. آدم رو برای دیدن قسمت سوم هم آماده و مشتاق میکنه. بزن دانلود کن و عشق و حال کن با مرام تا بشی شبیه با مرااااام! :)
I imagine all murderers hope there isn't [a heaven], because if there's no heaven, there's no hell
به گمونم همه ی قاتلا از خداشونه که بهشتی در کار نباشه. چون اگه بهشتی نباشه، جهنمی هم نیست!
امسال رو قطعا میشه سال استیفن کینگ نامگذاری کرد. از بین چندین اقتباس سینمایی و تلویزیونی، از جمله It، Gerald's Game و سریال Mist، فیلم 1922 از نگاه من امتیاز قابل قبول و جایگاه شایسته ای رو در اختیار داره.
با فیلم بسیار خوبی طرفیم. یک درام جنایی خوش ساخت با مولفه های ترسناک و حالات متوهمانه ی شخصیت اصلی داستان در پی قتل همسرش. البته باید بگم اگه دل خیلی نازکی دارین و زیادی حساسین، فیلم دارای دو سه تا سکانس ناراحت کننده ست که خواستم بهتون بگم که حواستون باشه. فیلم در زمینه ی بازی بازیگران (بازی بسیار خوب Thomas Jane در نقش ویلفرد جیمز، مزرعه دار مغرور و لجباز نبراسکایی با لهجه غلیظ مخصوص اون مناطق که توماس جین به زیبایی از پسش بر اومده و یکی از جذابیت های فیلمه قطعا)، فیلم برداری (تضاد میان سکانس های ابتدایی با طیف رنگ گرم و شادتر و سکانس های بعد از ارتکاب به قتل که سرد و خشک و زننده هستن)، موسیقی متن کاملا مناسب فضای فیلم که جاهایی تا مغز استخوان نفوذ میکنه و به خوبی فضای سرد و نفس گیر حاکم بر فیلم رو منتقل میکنه و کارگردانی قابل ستایش. نقطه ضعف بزرگ فیلم روند کند نیمه دوم فیلمه که اگه زمان فیلم کمتر میبود این مشکل هم حل میشد (به قول بیلبو بگینز، انگار کلی کره رو بخوای رو یه مقدار کم نون بمالی!)
-----------------------------------------------------------
امتیاز من 8 از 10 با ارزش دانلود و تماشای بالا
-----------------------------------------------------------
نتفلیکس ایول داره! آفرین به نتفلیکس. خوب فیلمایی میسازن
هر کسی که علاقه مند به ژانر علمی تخیلی با تم دنیا های ناشناخته ی فضایی باشه (و البته از دوست داران کارهای ریدلی اسکات مثل بیگانگان یا پرامیتیوس)، به نظرم از دیدن این سریال هم لذت می بره. در آینده ی دور در سیاره زمین، جنگ بزرگی بین دو گروه خداباوران (میتراییک ها که به خدای خورشید ایمان دارن) و آتئیست ها در می گیره و زمین در آستانه نابودی قرار می گیره. در نتیجه بازمانده ها برای بقا تصمیم می گیرن به سیاره کپلر 22b در فاصله 587 سال نوری از زمین کوچ کنن.
هدف از نوشتن این خلاصه کوتاه این بود که بگم یکی از درون مایه های اصلی این سریال، اختلافات دینی بین دو گروه از انسان ها و تبعات اون برای آینده بشریته. سریال از این نظر فضایی شبیه به زمین حال حاضر داره. اختلافات مذهبی و باورهای خشک دینی از یک طرف و مساله هوش مصنوعی و خودآگاهی اندروید ها و تقابل بین عواطف و آمال انسان ها و خشکی و منطق انعطاف ناپذیر اندرویدها از تم های دیگه سریال هستن.
در کل می تونم بگم این سریال پتانسیل خوبی داره. داستان با وجود آشنا بودن ولی پیچ و خم های جالبی داشته تا اینجا. بازی ها کاملا راضی کننده ن مخصوصا آماندا کالین در نقش مادر (یکی از دو اندروید اصلی داستان). تراویس فیمِل (رگنار لُثبروک از سریال وایکینگ ها) هم در نقش مارکوس (یکی از میتراییک ها) در سریال حضور پررنگ داره. از نظر جلوه های بصری و موسیقی هم در سطح بالایی قرار داره. دیدنش رو توصیه می کنم به دوستان عزیزم