از اون جایی که شرکت Netflix یه شرکت توزیع محتوای اینترنتی هستش معمولا خیلی از فیلم هاش رو به صورت فیزیکی و در قالب بلوری پخش نمی کنه. در مورد این فیلم مشخص هم احتمالا webdl آخرین کیفیتی باشه که ازش عرضه بشه. پس توصیه می کنم همین رو دانلود و تماشا بفرمایید چون کیفیت وب دی ال هم خوبه واقعا
"موی بد" رو می تونم نسبتا به سایر فیلم هایی که این چند وقت اخیر تماشا کردم اثر نسبتا متفاوتی در ژانر ترسناک بدونم که البته من وجهه کمدی کار رو چندان درک نکردم و نمی دونم چرا برچسب کمدی در قسمت ژانر اثر درج شده. چون این کار اصلا کمدی نیست یا لااقل من متوجه نشدم! "موی بد" داستان دختر سیاه پوست جوانی به نام آنا بلادسو (با هنرمندی پسندیدنی الی لورین) رو در لس آنجلس سال 1989 روایت می کنه که در یک شبکه تلویزیونی با محوریت موسیقی به عنوان دستیار تولید فعالیت می کنه ولی آرزوی مجری شدن در یک برنامه زنده رو در سر می پرورونه. تا این که بعد از سر زدن به یک سالن زیبایی، صاحب موهای جدیدی میشه که از خودشون اراده دارن و آنا رو به کارهای عجیبی وادار می کنن. ایده داستانی فیلم برای من جدید و جذاب بود و این جذابیت از زمانی که از مقدمه نسبتا خسته کننده و طولانی فیلم عبور می کنیم به تدریج خودش رو نشون داده و کم کم به اوج رسیده و در نهایت با یک پایان بندی قابل قبول و هیجان انگیز، کار رو به اتمام می رسونه. بازی های خوب در کنار موسیقی و فیلم برداری متفاوت با زوایا و کادربندی های مناسب با فضای کار و حالات شخصیت اصلی با فیلم سی و پنج میلیمتری که تداعی کننده سال های دهه 80 و 90 میلادیه به جذابیت این اثر کمک کردن. "موی بد" فیلم پر ادعایی نیست و خودش رو هیچوقت زیاده از حد جدی نمی گیره اما می تونه هجوی باشه بر سیطره افکار تحمیل شده بر اقلیت های نژادی از سوی سیستم حاکم رسانه ای و چالش هایی که چنین افرادی برای برخورداری از استقلال فکر و عمل باید باهاشون روبرو بشن
در 1938، بانو دافنه دو موریه، نویسنده انگلیسی، رمانی رو در فضای اسرارآمیز گاتیک به نام ربکا به رشته تحریر در آورد که در 1940، فیلمی به همین نام و با کارگردانی استاد وحشت و هیجان و تعلیق، آلفرد هیچکاک فقید، بر روی پرده نقره ای سینماها به نمایش در می آد. فیلمی که در مراسم سالیانه جوایز آکادمی در سال بعد، در دو بخش بهترین فیلم و بهترین فیلم برداری موفق به دریافت جایزه اسکار میشه. فیلمی که در فهرست صد اثر برتر ژانر هیجان انگیز از سوی موسسه فیلم سازان امریکایی (AFI) در رتبه هشتادم قرار داره و در فهرست دیگری از سوی همین موسسه که به برترین شخصیت های منفی تاریخ سینما اختصاص پیدا کرده، شخصیت خانوم دنورز، مدیر خدمه ی عمارت مندرلی در داستان فیلم، رو در میان برترین کاراکترهای شرور تاریخ می بینه. حالا چنین فیلمی رو تصور کنید که بعد از قریب به هشتاد سال، در یک بازسازی سطحی و کاملا متوسط به کارگردانی بن ویتلی، مجددا به میان علاقه مندان به سینما بر می گرده. قطعا اگر ربکای هیچکاک رو دیدید و ازش لذت بردید که احتمالا باید همین طور نیز باشه، هیچ نکته جدید، جذاب، تاثیرگذار یا هیجان انگیزی رو در این بازسازی درجه دوم نخواهید دید که بتونه وجود چنین فیلمی رو توجیه کنه. توصیه می کنم در صورت تجربه ی ربکای اریجینال، از خیر تماشای این بازسازی بگذرید چون در بهترین حالت، یک بازآفرینی سطحی و غیر مسحور کننده ست. اما اگر بخوایم که ربکای ویتلی رو فقط با خودش و سایر آثار هم سبکش مقایسه کنیم و از خیر رقابت بین این فیلم و ربکای هیچکاک بگذریم که هیچ شانسی در برابرش نداره، شاید زرق و برق ربکای 2020 در کنار بازی های قابل قبول از آرمی همر، لیلی جیمز، و کریستین اسکات تامس، بتونه برای یک بار هم که شده، اندکی علاقه مندان به آثار سینمایی هیجان انگیز و معمایی رو راضی کنه ولی چندان بهش امیدوار نباشید و چندان توقعتون رو از ربکای ویتلی بالا نبرید. این یک فیلم هیجان انگیز کاملا معمولی و بدون جذابیت های روایی و فنی ربکای هیچکاکه.
تو خلاصه نوشته شده "یک پرستار معتاد و پسر عموی دیوانه اش" که پسرعمو درست نیست و در واقع دخترعمو درسته! گذشته از این، فیلم ایده نو و تازه ای داره که من تو هیچ فیلم دیگه ای به یاد ندارم. هیجان فیلم در ترکیب با کمدی سیاه جالبش میتونه برای خیلی ها جذاب باشه، فیلم مدام در جریانه و کمتر پیش میاد حالت سکون و توقف پیدا کنه و هر لحظه داره اتفاق جدیدی رخ میده. در کل میتونم بگم فیلم تقریبا متفاوتی بود، بازی های خوبی داشت، تحرک بالایی داشت و با وجود ضعف ها و داستان سطحیش، اما تجربه لذت بخشی بود.
خلاصه داستان چرا ترجمه ماشینی شده؟!
یعنی دو خط خلاصه رو ترجمه کردن انقد کار سخت و وقت گیریه که باید دست به دامن گوگل ترنسلیت بشین؟!
در خلاصه داستان این سریال در صفحه IMDb اومده که: (در این سریال) با ماجراهای 15 سال آینده روبرو هستیم، زمانی که گروهی از اکتشافات علمی باعث تغییر زندگی تمامی انسان های ساکن بر روی کره زمین می شوند. (این سریال) راهی را برای یافتن نیمه گمشده ی خود از طریق شش داستان شور انگیز درباره هزینه ی پیدا کردن عشق واقعی (به تصویر می کشد.)
مساله حق انتخاب زن برای سقط جنین و تصمیمی که هر زن می تونه آزادانه برای بدن خودش بگیره مساله حساسیه که حتی در کشوری مثل امریکا که انواع آزادی های مدنی در اون جریان داره باعث اختلاف نظرهای گسترده میشه. به طوری که در تعدادی از ایالت های امریکا مثل میسوری که محل زندگی کاراکترهای داستانه، دختران زیر 18 سال بدون اجازه والدین حق سقط جنین رو ندارن اما در ایالتی مثل نیومکزیکو، این حق حتی برای افراد زیر 18 سال هم محفوظه. کارگردان در این فیلم تلاش کرده تا بار درام مساله سقط جنین و سختی تصمیم گیری و فشارهای وارده از خانواده و جامعه بر زن حامله رو با اشارات و طعنه های سیاسی ترکیب کنه و موقعیت هایی کمیک هم در این بین شکل می گیره که نسبتا بامزه و خنده دار هستن. اما در جاهایی هم به نظرم تصویری که از افراد مخالف سقط جنین ارائه میشه تصویری کاریکاتوری و اغراق شده ست (خانواده ای که قصد دارن مانع ورونیکا برای سقط جنین بشن بیشتر شبیه یه فرقه مرموز و مخوف می مونن که به کمین دخترانی میشینن که میخوان جنینشون رو بندازن). با این همه، فیلم هم در بخش درام، هم در بخش کمدی، در نحوه روایت رابطه ی در حال ترمیم دو شخصیت محوری (ورونیکا و بِیلی) و در ماجراجویی های سفر جاده ای این دو دوست قدیمی موفق عمل کرده و شاهد فیلم شیرین و دوست داشتنی ای هستیم
با وجود این که فرمول درام های عاشقانه یه فرمول کاملا قابل پیش بینیه که هر کدوم از ما ده ها و شاید صدها بار این فرمول رو در فیلم ها و سریال های مختلف تماشا کردیم، ولی باز هم چیزی در مورد این جور آثار وجود داره که دیدنشون رو هیچوقت تکراری یا ملال آور نمی کنه. شاید میل طبیعی و فطری انسان ها به دوست داشتن و دوست داشته شدن و تمایل ما آدم ها برای بروز احساسات و عواطف بشری خودمون و دیدن این عواطف در کاراکترهای فانتزی داستان های سینمایی باعث این میزان از جذبه و کشش برای تجربه آثاری از این دست باشه. در هر صورت، All the Bright Places هم پیرو همین قاعده ست. هیچ چیز غیر قابل مترقبه یا غافلگیرکننده ای در مورد این داستان وجود نداره (حتی پایان فیلم هم پایان تازه و بکری نیست و بارها در آثار مشابه دیده شده) اما همین که تمام عناصر داستان سر جای خودشون قرار دارن و دو بازیگر توانا به اسم ال فنینگ و جاستیس اسمیث در راس کار قرار گرفتن سبب شده که تماشای این فیلم برای یک بار تجربه ای رضایت بخش رو برای مخاطب علاقه مند به ژانر درام عاشقانه رقم بزنه
برداشت جالبی بود
مردمی که می بینند دولتشان دستش به خون چه بی گناهانی آغشته است ولی دم برنمی آورند تا زندگی نفسانی خود را ادامه دهند = چقدر این شبیه حال و روز ایران خودمون و ما مردمه!
به به
بالاخره فیلم جدید چارلی کافمن رسید
انتظار یه اثر با درون مایه های سورئال رو مثل کارهای دیگه این کارگردان داشته باشین ("درخشش ابدی یک ذهن پاک" و "بخش گویی، نیویورک" و "جان مالکوویچ بودن")
باید اشتراک بخرید
یعنی دو خط خلاصه رو ترجمه کردن انقد کار سخت و وقت گیریه که باید دست به دامن گوگل ترنسلیت بشین؟!
در خلاصه داستان این سریال در صفحه IMDb اومده که: (در این سریال) با ماجراهای 15 سال آینده روبرو هستیم، زمانی که گروهی از اکتشافات علمی باعث تغییر زندگی تمامی انسان های ساکن بر روی کره زمین می شوند. (این سریال) راهی را برای یافتن نیمه گمشده ی خود از طریق شش داستان شور انگیز درباره هزینه ی پیدا کردن عشق واقعی (به تصویر می کشد.)
مردمی که می بینند دولتشان دستش به خون چه بی گناهانی آغشته است ولی دم برنمی آورند تا زندگی نفسانی خود را ادامه دهند = چقدر این شبیه حال و روز ایران خودمون و ما مردمه!
بالاخره فیلم جدید چارلی کافمن رسید
انتظار یه اثر با درون مایه های سورئال رو مثل کارهای دیگه این کارگردان داشته باشین ("درخشش ابدی یک ذهن پاک" و "بخش گویی، نیویورک" و "جان مالکوویچ بودن")