فیلم چندان بدی نبود. شروعش نسبتا خوب و امیدوار کننده ست و مخاطب رو مشتاق می کنه تا از ادامه داستان سر در بیاره اما نیمه دوم فیلم، یعنی جایی که موجودات بیگانه فضایی وارد ماجرا میشن و زوج داستان ما قصد فرار و نجات جان خودشون رو دارن خیلی در هم و بی هدف کار شده و پایان فیلم هم که اصلا برای من مفهوم نبود. در کل می تونم بگم ارزش تماشای زیادی نداره اما اگه وقت آزاد و حجم اضافه دارین می تونین یک بار تجربه ش کنین ولی انتظار چیز خاصی رو ازش نداشته باشین
فیلم پر تحرک و با انرژی ای بود که حال و هوایی شبیه سریال Stranger Things داره (که به نظرم بهترین نمونه در نوع خودشه)، البته فقط از این نظر که چند تا بچه کم سن و سال یه گروه تشکیل میدن و برای حفاظت از محله برانکس در برابر تهاجم خون آشام ها با هم متحد میشن. فیلم خودش رو هیچوقت جدی نمی گیره و صرفا یک کمدی ترسناک با فضای نوجوانانه ست که قطعا میتونه برای مخاطب نوجوان جذابیت بیشتری داشته باشه ولی فکر می کنم هر گروه سنی که به فیلم های این ژانر علاقه مند باشه برای یک بار بتونه از تماشای این فیلم لذت ببره هر چند که باید انتظارتون رو از فیلم در سطح خیلی کمی نگه دارین چون فیلمی نیست که بخواد حرف تازه ای برای گفتن داشته باشه و فقط تکرار کلیشه های قدیمیه با ظاهری نسبتا متفاوت و کاملا سطحی و یک بار مصرف.
تو خلاصه نوشته شده "یک پرستار معتاد و پسر عموی دیوانه اش" که پسرعمو درست نیست و در واقع دخترعمو درسته! گذشته از این، فیلم ایده نو و تازه ای داره که من تو هیچ فیلم دیگه ای به یاد ندارم. هیجان فیلم در ترکیب با کمدی سیاه جالبش میتونه برای خیلی ها جذاب باشه، فیلم مدام در جریانه و کمتر پیش میاد حالت سکون و توقف پیدا کنه و هر لحظه داره اتفاق جدیدی رخ میده. در کل میتونم بگم فیلم تقریبا متفاوتی بود، بازی های خوبی داشت، تحرک بالایی داشت و با وجود ضعف ها و داستان سطحیش، اما تجربه لذت بخشی بود.
به هالووین نزدیک می شیم و فیلم های ترسناکه که از در و دیوار می ریزه! تازگی ها هم مد شده تو هر فیلم و سریال هالیوودی حتما یا باید از فمینیسم و قدرت زنان و ضعف مردان (به طور مشخص، مردان سفید پوست دگرجنس گرا!) صحبت شه یا از قدرت LGBTQ و همجنس گرایی شعار سرایی بشه یا برتری نژادی سفیدپوستان به نقد کشیده بشه و از زندگی کابوس وار رنگین پوستان در امریکا حرف زده بشه. واقعا دیگه این سیاست نه چندان جدید هالیوود (که تو این 4 سال اخیر خیلی پررنگ تر شده و دلایل سیاسی ش رو هم احتمالا همه می دونید) خیلی خسته کننده شده و هر جای هالیوود رو نگاه می کنی فقط یک چیز رو می بینی و اون هم شعاره. شعاری که به قیمت از دست رفتن اصالت اثر تموم میشه. این فیلم هم پیرو همین سیاست های شمول گرایانه ست. نه خنده داره نه ترسناک. بیشتر تریبونیه برای شعار دادن! فقط بخش انتهایی فیلم هست که کمی وارد فاز ترسناک و هیجان انگیز میشه که اونم از مدت ها قبل قابل پیش بینی بوده و عنصر غافلگیر کنندگی رو نداره. تقریبا کل فیلم در یک کلبه چوبی در منطقه ای کوهستانی و برف زده میگذره و دو کاراکتر اصلی (فِرِد و فَنی) به اضافه دو کاراکتر مکمل (کارلو و بتینا) کل کاراکترهای داستان رو تشکیل میدن. نحوه روایت داستان حالت تئاترگونه داره، به این صورت که فرد و فنی برای هم داستان های ترسناکی رو اجرا می کنن و در این راه برای القای حس ترس به مخاطب، از بازی با سایه ها، صداها، موسیقی و میزان خیلی محدودی هم افکت های عملی استفاده شده. در کل می تونم بگم فیلم دلچسبی نیست. هر چند ایده تقریبا جالبی داره ولی به مراتب می تونست از شعارزدگی دور بشه و تاثیرگذاری بیشتری داشته باشه. نبینین هم چیزی از دست ندادین چون آش دهان سوزی نبود
خلاصه داستان چرا ترجمه ماشینی شده؟!
یعنی دو خط خلاصه رو ترجمه کردن انقد کار سخت و وقت گیریه که باید دست به دامن گوگل ترنسلیت بشین؟!
در خلاصه داستان این سریال در صفحه IMDb اومده که: (در این سریال) با ماجراهای 15 سال آینده روبرو هستیم، زمانی که گروهی از اکتشافات علمی باعث تغییر زندگی تمامی انسان های ساکن بر روی کره زمین می شوند. (این سریال) راهی را برای یافتن نیمه گمشده ی خود از طریق شش داستان شور انگیز درباره هزینه ی پیدا کردن عشق واقعی (به تصویر می کشد.)
درام Blackbird بازسازی فیلمی دانمارکی محصول 2014 به اسم Silent Heart هست که با بازی قوی و دلچسب ستارگانش (کیت وینسلت که همیشه عالیه) و ماجرای جالبی که در قلب داستان در جریانه، با سکانس های عاطفی و ناراحت کننده و در عین حال خوشایندش، و با فضای آرامی که داره می تونه تجربه رضایت بخشی رو برای علاقه مندان به آثار درام با چاشنی دورهمی های خانوادگی همراه با کمی اشک و لبخند و جوش خوردن زخم های قدیمی و پیوند دادن روابط خانوادگی سست شده رقم بزنه
مساله نژادپرستی و تبعیض های ساختاری علیه رنگین پوستان و به طور خاص، جامعه سیاه پوستان در امریکا، موضوعی فرهنگی اجتماعی تاریخیه که بارها و بارها درباره ش صحبت شده، کتاب و مقاله نوشته شده، و فیلم و سریال ساخته شده. تعداد فیلم هایی که درباره همین موضوع در سینمای جریان اصلی امریکا ساخته شده به بیش از صدها مورد میرسه.بعضی ها کاملا معمولی و پیش پا افتاده بودن و خیلی زود فراموش شدن ولی بعضی ها به واسطه کارگردانی و فیلم نامه قوی و داستان عمیق و معانی فراتر از زمان و مکانشون بیشتر دیده شده و حتی برنده جایزه اسکار بهترین فیلم سال هم شدن ("دوازده سال بردگی")؛ Antebellum (به معنی "پیش از جنگ"، اشاره به دورانی در تاریخ امریکا حد فاصل اواخر قرن هجدهم تا پیش از آغاز جنگ داخلی امریکا در سال 1861) متاسفانه با وجود پتانسیل بالایی که برای روایت یک داستان چندلایه و تاثیرگذار داشت که در عین حال بتونه مشکلات امریکای امروز رو هم منعکس کنه و براش راه حلی پیدا کنه، در دسته اول قرار می گیره، فیلمی در بهترین حالت معمولی، فراموش شدنی، پر از شعار و انباشته از کلیشه های نخ نما، که هیچگاه از یک استعاره و یک بیانیه ی سیاسی سطحی فراتر نمی ره و به عمق مسائل حساس مرتبط با تبعیض نژادی و استیلا جویی سفیدپوستان در امریکا نمی پردازه. جنل مونی، بازیگر فوق العاده با استعدادیه که در این فیلم، حس می کنم استعدادش هدر رفته. یک استاد دانشگاه و یک نویسنده و فعال حقوق سیاه پوستان کاملا موفق و شناخته شده که تبدیل میشه به یک برده در دست سفید پوستان نژادپرست. هر سفیدپوستی که در فیلم می بینید یا کاملا سیاه و پلید و چرکه، یا منفعل و بدون زاویه و بدون موضعی مشخص علیه نژادپرستی. در عوض، سیاه پوستان داستان همگی موفق، با اعتماد به نفس، چهره های تاثیرگذار و خودساخته، و در یک کلام، سفید مطلق. اگر قراره پیامی رو منتقل کنید، سعی کنید اون پیام رو به شکلی واقعی و با نشون دادن تمام ابعاد ماجرا منتقل کنید، نه با کلیشه های تکراری، نه با شخصیت پردازی های سیاه و سفید. در ضمن، فیلم ترسناک نیست. به هیچ وجه. هیجانش هم بیشتر وابسته به موسیقیه. موسیقی التهاب آوری که در پرده دوم فیلم نواخته میشه باعث پمپاژ هیجان به مخاطب میشه. همین. به طور کلی، با فیلمی به شدت شعاری طرفیم که در نهایت تنها در حد یک بیانیه سیاسی و اجتماعی باقی می مونه
این مینی سریال قراره تنها 6 اپیزود داشته باشه. سه اپیزود اول (با عنوان "تابستان" با محوریت کاراکتر سَم با نقش آفرینی جود لا و سه اپیزود دوم (با نام "زمستان") با محوریت کاراکتر هلن با بازی نائومی هریس. بین این دو بخش هم تک اپیزودی به اسم "پاییز" قراره به صورت زنده و تئاتری پخش بشه.
قسمت اول نتونست من رو چندان جذب کنه. معمولا قسمت های اول باید اونقدر کشش داشته باشن که بیننده رو به ادامه داستان مشتاق و علاقه مند کنن، ولی "روز سوم" نه کاراکترهای جذاب و دوست داشتنی ای داره و نه داستان نو و تازه ای (اگه از فیلم میدسامر خوشتون اومده باشه، این رو شاید بشه نسخه سریالی اون فیلم دونست). فضای داستان رازآلوده و نشانه هایی از مالیخولیا یا توهم در شخصیت سم به دفعات در طول همین قسمت اول دیده میشه. نمیشه با قسمت اول قضاوت درستی رو کل سریال داشت ولی فکر نمی کنم چندان امیدوارکننده باشه، اون هم با توجه به این که تنها سه قسمت برای شخصیت سم و سه قسمت برای شخصیت هلن کنار گذاشته شده که همین هم باعث میشه مخاطب انتظار داشته باشه با داستان پر تنش تر و پر تحرک تری روبرو بشه که قسمت اول به هیچ عنوان این طور نبود. خسته کننده و بی جون و تکراری.
یعنی دو خط خلاصه رو ترجمه کردن انقد کار سخت و وقت گیریه که باید دست به دامن گوگل ترنسلیت بشین؟!
در خلاصه داستان این سریال در صفحه IMDb اومده که: (در این سریال) با ماجراهای 15 سال آینده روبرو هستیم، زمانی که گروهی از اکتشافات علمی باعث تغییر زندگی تمامی انسان های ساکن بر روی کره زمین می شوند. (این سریال) راهی را برای یافتن نیمه گمشده ی خود از طریق شش داستان شور انگیز درباره هزینه ی پیدا کردن عشق واقعی (به تصویر می کشد.)
قسمت اول نتونست من رو چندان جذب کنه. معمولا قسمت های اول باید اونقدر کشش داشته باشن که بیننده رو به ادامه داستان مشتاق و علاقه مند کنن، ولی "روز سوم" نه کاراکترهای جذاب و دوست داشتنی ای داره و نه داستان نو و تازه ای (اگه از فیلم میدسامر خوشتون اومده باشه، این رو شاید بشه نسخه سریالی اون فیلم دونست). فضای داستان رازآلوده و نشانه هایی از مالیخولیا یا توهم در شخصیت سم به دفعات در طول همین قسمت اول دیده میشه. نمیشه با قسمت اول قضاوت درستی رو کل سریال داشت ولی فکر نمی کنم چندان امیدوارکننده باشه، اون هم با توجه به این که تنها سه قسمت برای شخصیت سم و سه قسمت برای شخصیت هلن کنار گذاشته شده که همین هم باعث میشه مخاطب انتظار داشته باشه با داستان پر تنش تر و پر تحرک تری روبرو بشه که قسمت اول به هیچ عنوان این طور نبود. خسته کننده و بی جون و تکراری.