من خودم از طرفدارای پر و پا قرص parody هستم ولی این فیلم به جز یه دوجین شوخی سطح پایین جنسی و نژادی، یک سکانس نسبتا طولانی سکس با یک عروسک!؛ و یکی دو تا سکانس گوز که گویا پر طرفدارترین ابزار ایجاد موقعیت های کمدیه (!! - و البته خنده داره ولی فقط یک بار) هیچ چیزی نداره. واقعا فیلم بدی بود. فیلمی که قرار بود این فیلم بازسازی کمدی paranormal activity باشه. بهتون پیشنهاد میکنم به جای این فیلم، scary movie 3 و 4 رو ببینید که مضمونشون با این فیلم یکیه ولی خیلی بهتر از این فیلم هستن. 2 از 10
فیلمی نیست که دیدنش رو به کسی توصیه کنم. بزرگترین مشکل این فیلم اینه که پر از کلیشه های مختلفه، از کاراکتر های فراموش شدنی و کلیشه ای تا دیالوگ های خسته کننده و بی روح و روابط انسانی ای که هیچ وقت به اون شکلی که باید مورد پرداخت قرار نمیگیرن تا بلکه از این راه بشه با شخصیت های اصلی داستان همذات پنداری کرد و باهاشون احساس همدردی داشت. نویسندگی پر ایراد فیلم باعث شده حتی امیل هرش و جان کیوساک هم که معتقدم بازیگران قابلی هستند و پیش تر این رو ثابت کردن، نتونن اون هیجان و تنش و احساس لازم رو به بیننده منتقل کنن چون برای مثال شخصیت منفی اصلی فیلم، داچ آلبرت با بازی جان کیوساک یک شخصیت کاملا سیاه نشون داده میشه و هیچ انگیزه ی مشخصی از شرارت هاش در شهر کوچک داستان به بیننده معرفی نمیشه و ما هیچ نقطه خاکستری ای از شخصیتش نمیبینیم تا این کاراکتر منفی برامون به یاد موندنی بشه و به کارهاش اهمیت بدیم. همینطور دو دستیار همراهش که یکی اصلا انگلیسی بلد نیست و ظاهرا ایتالیاییه (اسمش Sicilyه! چقد خلاق!) و اون یکی هم انگار یکی زبونش رو بریده (اسمش dumb-dumbه!!) کاملا کلیشه ای و خسته کننده ن؛ به نظر من هیچ چیز در یک اثر هنری مثل فیلم به اندازه داستان و نحوه روایت اون داستان و طریقه پرداخت شخصیت ها مهم نیست و با اینکه Never Grow Old در سایر زمینه ها یک فیلم کاملا قابل قبول و موفقه ولی در اون مواردی که گفتم حرفی برای گفتن نداره و پس از مدتی که از تماشای فیلم گذشت مطمئنا ایرادهای پر تعداد داستانی و شخصیت پردازی فیلم رو خواهید دید.
در نهایت میتونم این فیلم رو یک اثر کاملا متوسط بدونم و بهش امتیاز 5 از 10 رو میدم
مهربد گرامی، اولا باید بگم که من کل هفت فصل این سریال رو در طول تنها یک هفته دیدم پس مطمئنا دقتی که شما در طول چندین بار تماشای سریال به دست آوردی رو ندارم و دوما که من در کل توقعم اونقدر بالا نیست و همینکه سریال تونسته با داستان و شخصیت های به یاد ماندنیش من رو به خودش جذب کنه برام کافیه و چندان وارد جزییات نمیشم معمولا مگر اینکه مساله ای آنچنان خنده دار و غیرمنطقی باشه که نشه هیچ دلیل و نشونه منطقی ای از درون سریال براش پیدا کرد. و اما ایراداتی که شما برشمردید رو من سعی میکنم جوابی که در نظر خودم و با توجه به نشانه ها و قرائن درون سریال موجه و منطقی هستن رو بهشون بدم: اول درباره اینکه گفتین هیچ لنگرگاهی نیست و در لحظه سقوط Viserion هم حتی یک تیکه چوب کنارش نیست؛ اگه به حد فاصل دقیقه 01:07:40 تا 01:08:10 مجدد یک سری بزنین میتونین بقایای یک لنگرگاه قدیمی رو مشاهده کنید که زنجیرهایی هم به پایه های چوبیش بسته شده. من در کامنت اولم هم گفتم یک لنگرگاه قدیمی پس این فقط باقی مونده های یک لنگرگاه بزرگی هست که در زمانی دوردست در اون نقطه فعال بوده. نمیخوام بگم خیلی منطقیه ولی با عقل جور در میاد یعنی درسته که بودن زنجیرهای به اون بزرگی اون هم در اون نقطه دورافتاده چیزی نیست جز plot convenience ولی بهرحال میشه هضمش کرد. ایراد دوم شما این بود که چرا Night King قبل از پرتاب کردن نیزه ش به سمت Viserion اول Drogon یا همون اژدهای قرمز رنگ رو هدف قرار نداد (البته در ادامه اون سکانس و زمانی که دنریس و همراهانش سوار بر دروگون قصد فرار از مخمصه رو داشتن، شاه شب نیزه دوم رو به سمت دروگون پرتاب میکنه که تیرش به خطا میره). جواب من به این ایراد شما: اولا که دروگون نسبت به ویزریون و ریگال قوی تر و بزرگتره و مقاومت تر بیشتری هم طبیعتا نسبت به ضربه داره، دوما به نظر میرسه اژدهایان این سریال در قسمت زیر دو بالشون آسیب پذیرتر هستن و این در حالیه که دروگون در اون سکانس روی زمین نشسته بود و ویزریون در حال پرواز به سمت شاه شب و ارتشش بود و در نتیجه شاه شب خیلی راحت تر میتونست از نقطه ضعف ویزریون استفاده کنه (این در حالیه که ما هنوز از تمام دانایی ها و توانایی های شاه شب آگاه نیستیم - لااقل منی که فقط سریال رو دیدم و رمان رو نخوندم - و ممکنه شاه شب از این مسائل آگاه باشه)، سوما دروگون رو زمین بود و اگه شاه شب اول دروگون رو میزد ویزریون و ریگال سریعا میتونستن در برن ولی شاه شب اول ویزریون رو زد و بعد رفت سراغ دروگون که تیرش خطا رفت، چهارما ما با یک داستان طرفیم و حرف شما درسته که گفتین همه ی اینها قابل پیش بینی بود. بله. اینکه شاه شب بالاخره صاحب یکی از سه اژدها خواهد شد قابل پیش بینی بود ولی بهرحال دروگون اژدهای اصلی این گروه سه نفره ست و به نوعی نمایانگر و معرف اژدهایان هستش و هر کسی ترجیح میده دروگون اون اژدهایی نباشه که شکار شاه شب میشه پس در نتیجه از بین ویزریون و ریگال یکی باید شکار میشد که ویزریون چون مستقیما در حال حمله با نفس آتشینش بود و داشت به شاه شب نزدیک میشد پس مورد هدف قرار گرفت و دلیل پنجم اینکه به نظرم شاه شب خیلی از نیروی خودش و ارتشش اطمینان داره و در واقع بیشتر داره با دشمنانش بازی میکنه وگرنه اگه واقعا قصد کشتن جان اسنو و گروهش رو داشت خیلی زودتر میتونست اینکار رو بکنه (جان اسنو و گروهش ظاهرا یه مدت نه چندان کمی اونجا در محاصره شاه شب بودن ولی ما تلاش خاصی از شاه شب نمیبینیم). ایراد بعدی گفتین اون زنجیرها از کجا اومد که قبلا گفتم بهتون. ایراد دیگه تون این بود که پرسیدین اون چهارتیکه چوب چرا موقع سقوط ویزریون نبودن که خب جوابش مشخصه؛ بقایای اون لنگرگاه صرفا در نمای دوربین نبود. همین. در مورد ایراد آخرتون هم گفتین چطو دنریس تونست انقد سریع به کمک جان اسنو بیاد. در جواب باید بگم جان و گروهش احتمالا یه دو سه روزی اونجا در محاصره ارتش شاه شب بودن و اگه سخت گیری ها رو کنار بذاریم میشه گفت زمانی که طول کشیده تا گندری به Eastwatch برسه و زمانی که کلاغ خودشو به دراگون استون رسونده و در نهایت زمان رسیدن دنریس به محل محاصره حدودا بین دو تا سه روز بوده که با اینکه صد در صد منطقی نیست ولی بهرحال با در نظر گرفتن برخی ویژگی های دنیا و داستان سریال میشه با ارفاق پذیرفت که البته بحثش خیلی طولانیه و از حوصله تون خارجه. من منکر ایرادات نیستم ولی این زیباترین سریال عمرمه و هر اثری هم هرچقد خوب ضعف های خودش رو داره که بعضا اجتناب ناپذیرن
@Ojaki
فرمایش شما صحیح ولی سوال این بود که چطور زنجیر های به اون ضخامت رو بستن به بدن اژدهایی که تو آب سقوط کرده بود و چطو بیرون آوردنش در حالیکه ظاهرا نمیتونستن برن تو آب
شاید در مقایسه با قسمت اول بشه اینطور گفت که از بارِ کمدی کمتری برخورداره و بهتره بگم کم تر می تونه بیننده رو به قهقهه وادار کنه (تعداد سکانس هایی که در این قسمت باعث میشن از شدت خنده دل درد بگیرین به نسبت قسمت اول کم تر هستن) اما همچنان Johnny English Reborn یک کمدی خنده دار، دلنشین و طناز با بازی های زیبا و موقعیت های مفرح فراوان هست. داستان در این قسمت نسبت به قسمت نخست پیشرفت هایی داشته از جمله اینکه تا حدودی پیچیده تر و پر پیچ و خم تر شده و شخصیت منفی اصلی فیلم چند بعدی تر و در قیاس با نسخه اول کمتر تک وجهی کار شده که این خودش نقطه قوتی برای فیلمه ضمن اینکه روابط میان شخصیت های داستان هم دارای زوایای بیشتر و پرتعدادتری هست. در نهایت من به این نسخه امتیاز --------7-------- رو میدم و تماشاش رو حتما به همه دوستداران سینمای کمدی و آثار روان اتکینسون پیشنهاد میکنم.
این روان اتکینسون دوست داشتنی!
این مستربین تو دل برو!
واقعا کمدی سر حال و دلچسبی بود...مدتی بود تا این حد از ته دل نخندیده بودم...فیلم داستان ساده و کاملا قابل پیش بینی ای داره و البته نیازی هم به وجود داستانی پیچیده و تو در تو نیست چون داستان در چنین فیلمی صرفا یک ظرف هست برای نگه داشتن و انتقال بار کمدی و شوخی های کلامی و موقعیت فیلم...کمدی فیلم که مهمترین بخش اونه به نحو دلنشینی زیبا از آب در اومده و سکانس های خنده دار پرتعدادی در طول فیلم کار شدن که حقیقتا در چند تا از اونها از شدت خنده داشتم منفجر میشدم...الحق و الانصاف فیلم باحال و سرزنده ای بود...تنها نکته نه چندان خوشایندی که در مورد این فیلم میتونم بهش اشاره کنم شخصیت منفی اصلی فیلم (پاسکال سوواژ) با بازی جان مالکوویچ بود که با اینکه شخصا بازیهاش رو خیلی دوس دارم (بازی شاهکارش در Being John Malkovich رو هرگز فراموش نمیکنم) ولی با اون لهجه فرانسوی به شدت اغراق شده و ژست های کمدی در نیومده ش به نظرم میتونست جایگزین های بهتری داشته باشه و به نظر شخصی من چندان برای این نقش مناسب نبود. در نهایت من امتیاز --------------8------------- رو به Johnny English میدم و به شدت توصیه میکنم اگه از طرفداران مستربین و ژانر کمدی هستین این فیلم رو از دست ندید
در نهایت میتونم این فیلم رو یک اثر کاملا متوسط بدونم و بهش امتیاز 5 از 10 رو میدم
واقعا زجرآور بود دیدنش!
1 از 10. اگه امتیاز کمتر از 1 هم تو سایت بود همونو میدادم
مهربد گرامی، اولا باید بگم که من کل هفت فصل این سریال رو در طول تنها یک هفته دیدم پس مطمئنا دقتی که شما در طول چندین بار تماشای سریال به دست آوردی رو ندارم و دوما که من در کل توقعم اونقدر بالا نیست و همینکه سریال تونسته با داستان و شخصیت های به یاد ماندنیش من رو به خودش جذب کنه برام کافیه و چندان وارد جزییات نمیشم معمولا مگر اینکه مساله ای آنچنان خنده دار و غیرمنطقی باشه که نشه هیچ دلیل و نشونه منطقی ای از درون سریال براش پیدا کرد. و اما ایراداتی که شما برشمردید رو من سعی میکنم جوابی که در نظر خودم و با توجه به نشانه ها و قرائن درون سریال موجه و منطقی هستن رو بهشون بدم: اول درباره اینکه گفتین هیچ لنگرگاهی نیست و در لحظه سقوط Viserion هم حتی یک تیکه چوب کنارش نیست؛ اگه به حد فاصل دقیقه 01:07:40 تا 01:08:10 مجدد یک سری بزنین میتونین بقایای یک لنگرگاه قدیمی رو مشاهده کنید که زنجیرهایی هم به پایه های چوبیش بسته شده. من در کامنت اولم هم گفتم یک لنگرگاه قدیمی پس این فقط باقی مونده های یک لنگرگاه بزرگی هست که در زمانی دوردست در اون نقطه فعال بوده. نمیخوام بگم خیلی منطقیه ولی با عقل جور در میاد یعنی درسته که بودن زنجیرهای به اون بزرگی اون هم در اون نقطه دورافتاده چیزی نیست جز plot convenience ولی بهرحال میشه هضمش کرد. ایراد دوم شما این بود که چرا Night King قبل از پرتاب کردن نیزه ش به سمت Viserion اول Drogon یا همون اژدهای قرمز رنگ رو هدف قرار نداد (البته در ادامه اون سکانس و زمانی که دنریس و همراهانش سوار بر دروگون قصد فرار از مخمصه رو داشتن، شاه شب نیزه دوم رو به سمت دروگون پرتاب میکنه که تیرش به خطا میره). جواب من به این ایراد شما: اولا که دروگون نسبت به ویزریون و ریگال قوی تر و بزرگتره و مقاومت تر بیشتری هم طبیعتا نسبت به ضربه داره، دوما به نظر میرسه اژدهایان این سریال در قسمت زیر دو بالشون آسیب پذیرتر هستن و این در حالیه که دروگون در اون سکانس روی زمین نشسته بود و ویزریون در حال پرواز به سمت شاه شب و ارتشش بود و در نتیجه شاه شب خیلی راحت تر میتونست از نقطه ضعف ویزریون استفاده کنه (این در حالیه که ما هنوز از تمام دانایی ها و توانایی های شاه شب آگاه نیستیم - لااقل منی که فقط سریال رو دیدم و رمان رو نخوندم - و ممکنه شاه شب از این مسائل آگاه باشه)، سوما دروگون رو زمین بود و اگه شاه شب اول دروگون رو میزد ویزریون و ریگال سریعا میتونستن در برن ولی شاه شب اول ویزریون رو زد و بعد رفت سراغ دروگون که تیرش خطا رفت، چهارما ما با یک داستان طرفیم و حرف شما درسته که گفتین همه ی اینها قابل پیش بینی بود. بله. اینکه شاه شب بالاخره صاحب یکی از سه اژدها خواهد شد قابل پیش بینی بود ولی بهرحال دروگون اژدهای اصلی این گروه سه نفره ست و به نوعی نمایانگر و معرف اژدهایان هستش و هر کسی ترجیح میده دروگون اون اژدهایی نباشه که شکار شاه شب میشه پس در نتیجه از بین ویزریون و ریگال یکی باید شکار میشد که ویزریون چون مستقیما در حال حمله با نفس آتشینش بود و داشت به شاه شب نزدیک میشد پس مورد هدف قرار گرفت و دلیل پنجم اینکه به نظرم شاه شب خیلی از نیروی خودش و ارتشش اطمینان داره و در واقع بیشتر داره با دشمنانش بازی میکنه وگرنه اگه واقعا قصد کشتن جان اسنو و گروهش رو داشت خیلی زودتر میتونست اینکار رو بکنه (جان اسنو و گروهش ظاهرا یه مدت نه چندان کمی اونجا در محاصره شاه شب بودن ولی ما تلاش خاصی از شاه شب نمیبینیم). ایراد بعدی گفتین اون زنجیرها از کجا اومد که قبلا گفتم بهتون. ایراد دیگه تون این بود که پرسیدین اون چهارتیکه چوب چرا موقع سقوط ویزریون نبودن که خب جوابش مشخصه؛ بقایای اون لنگرگاه صرفا در نمای دوربین نبود. همین. در مورد ایراد آخرتون هم گفتین چطو دنریس تونست انقد سریع به کمک جان اسنو بیاد. در جواب باید بگم جان و گروهش احتمالا یه دو سه روزی اونجا در محاصره ارتش شاه شب بودن و اگه سخت گیری ها رو کنار بذاریم میشه گفت زمانی که طول کشیده تا گندری به Eastwatch برسه و زمانی که کلاغ خودشو به دراگون استون رسونده و در نهایت زمان رسیدن دنریس به محل محاصره حدودا بین دو تا سه روز بوده که با اینکه صد در صد منطقی نیست ولی بهرحال با در نظر گرفتن برخی ویژگی های دنیا و داستان سریال میشه با ارفاق پذیرفت که البته بحثش خیلی طولانیه و از حوصله تون خارجه. من منکر ایرادات نیستم ولی این زیباترین سریال عمرمه و هر اثری هم هرچقد خوب ضعف های خودش رو داره که بعضا اجتناب ناپذیرن
فرمایش شما صحیح ولی سوال این بود که چطور زنجیر های به اون ضخامت رو بستن به بدن اژدهایی که تو آب سقوط کرده بود و چطو بیرون آوردنش در حالیکه ظاهرا نمیتونستن برن تو آب
این مستربین تو دل برو!
واقعا کمدی سر حال و دلچسبی بود...مدتی بود تا این حد از ته دل نخندیده بودم...فیلم داستان ساده و کاملا قابل پیش بینی ای داره و البته نیازی هم به وجود داستانی پیچیده و تو در تو نیست چون داستان در چنین فیلمی صرفا یک ظرف هست برای نگه داشتن و انتقال بار کمدی و شوخی های کلامی و موقعیت فیلم...کمدی فیلم که مهمترین بخش اونه به نحو دلنشینی زیبا از آب در اومده و سکانس های خنده دار پرتعدادی در طول فیلم کار شدن که حقیقتا در چند تا از اونها از شدت خنده داشتم منفجر میشدم...الحق و الانصاف فیلم باحال و سرزنده ای بود...تنها نکته نه چندان خوشایندی که در مورد این فیلم میتونم بهش اشاره کنم شخصیت منفی اصلی فیلم (پاسکال سوواژ) با بازی جان مالکوویچ بود که با اینکه شخصا بازیهاش رو خیلی دوس دارم (بازی شاهکارش در Being John Malkovich رو هرگز فراموش نمیکنم) ولی با اون لهجه فرانسوی به شدت اغراق شده و ژست های کمدی در نیومده ش به نظرم میتونست جایگزین های بهتری داشته باشه و به نظر شخصی من چندان برای این نقش مناسب نبود. در نهایت من امتیاز --------------8------------- رو به Johnny English میدم و به شدت توصیه میکنم اگه از طرفداران مستربین و ژانر کمدی هستین این فیلم رو از دست ندید
از فردا به روز میشه
http://17nightmovie.org/movie/tt5052474