شاید در مقایسه با قسمت اول بشه اینطور گفت که از بارِ کمدی کمتری برخورداره و بهتره بگم کم تر می تونه بیننده رو به قهقهه وادار کنه (تعداد سکانس هایی که در این قسمت باعث میشن از شدت خنده دل درد بگیرین به نسبت قسمت اول کم تر هستن) اما همچنان Johnny English Reborn یک کمدی خنده دار، دلنشین و طناز با بازی های زیبا و موقعیت های مفرح فراوان هست. داستان در این قسمت نسبت به قسمت نخست پیشرفت هایی داشته از جمله اینکه تا حدودی پیچیده تر و پر پیچ و خم تر شده و شخصیت منفی اصلی فیلم چند بعدی تر و در قیاس با نسخه اول کمتر تک وجهی کار شده که این خودش نقطه قوتی برای فیلمه ضمن اینکه روابط میان شخصیت های داستان هم دارای زوایای بیشتر و پرتعدادتری هست. در نهایت من به این نسخه امتیاز --------7-------- رو میدم و تماشاش رو حتما به همه دوستداران سینمای کمدی و آثار روان اتکینسون پیشنهاد میکنم.
ویژگی ای که در مورد دومین ساخته ی سینمایی Leigh Whannel (نویسنده ی چندین نسخه از مجموعه "اره" و "شرور") فیلم Upgrade خیلی دوست داشتم پایان بندی متفاوت و جسورانه اون بود که برخلاف اکثر آثار هم سبکش، سعی در سر هم کردن یک پایان خوش نداره و به نوعی بیننده رو غافلگیر میکنه که خب تماشاش رو به خودتون واگذار میکنم. و اما اون چه این اثر زیبا در ژانر اکشن و هیجان انگیز رو زیباتر میکنه چندین عامل هست که در کنار هم ترکیب دلنشینی رو به وجود آوردن: حال و هوای سایبرپانکی فیلم با عناصر آشنای ژانر علمی تخیلی، عناصری نظیر ریز تراشه های هوش مصنوعی فوق پیشرفته، ایمپلنت های رباتیک و فناوری های های تک متعلق به آینده که در بسیاری از آثار این ژانر به تکرار دیده شدن - بازی شایسته تحسین لوگان مارشال گرین در نقش شخصیت اصلی (گِرِی) - سکانس های اکشن سیال و روان و تعقیب و گریز های هیجان انگیز فیلم با یاری گرفتن از قابلیت های سایبورگی و فیزیکی ارتقا یافته ی شخصیت Gray و خشونت لذت بخش برخی سکانس ها مثل سکانسی که در میخانه ی Old Bones جریان داره. این عناصر همه به مفرح شدن تجربه فیلم کمک میکنن. در مجموع یک اثر دیدنی و به نوعی متفاوت در ژانر محبوب علمی تخیلی رو دیدم و امتیاز -----------8----------- رو بهش میدم.
از قدیم گفتن دود از کنده بلند میشه. رابرت ردفورد در این سالهای اخیر با اینکه نشونی از جوونی در چهره ش نمونده اما همچنان با دیدن بازی هاش به یاد روزهای جوونیش، زمانی که همراه بزرگانی مثل پل نیومن فقید یکی از جوون اول های هالیوود بود، میفتم. به یاد آثار برگزیده ای همچون بوچ کسیدی، پابرهنه در پارک، نیش و بیرون از آفریقا و باید اقرار کرد که بازی رابرت ردفورد هنوز هم با گذشت چند دهه از اون دوران طلایی هالیوود اون حلاوت و جذابیت و پرستیژ خاص سینمایی رو داره و بیننده رو از تماشای یک نمایش جا افتاده و متبحرانه غرق در لذت میکنه. و البته باید به این هنرنمایی رابرت ردفورد (در نقش فرست تاکر، سارق 74 ساله بانک) بازی مکمل زیبا و دلنشین سیسی اسپیسک (در نقش جول) و نقش آفرینی کیسی افلک دوست داشتنی و شیرین (در نقش کاراگاه جان هانت که کارگردان فیلم آقای David Lowery هم علاقه خاصی بهش دارن و قبلا در دو اثر Aint Them Saint Bodies و A Ghost Story هم از ایشون به عنوان نقش اصلی مرد استفاده کردن) رو هم اضافه کرد که ترکیب اینها و نقش های کوچک و فرعی دیگه ی فیلم، از حیث بازیگری The Old Man and the Gun رو در تراز آثار موفق سال 2018 میلادی قرار خواهند داد و این در نقد های منتقدین شاخص سینمایی همچون امثال کلینت ورتینگتون و تاد مک کارتی هم به وضوح مشخصه و تقریبا تمام منتقدین بازی پخته و زیبا و اون لبخند مسخ کننده ی رابرت ردفورد رو مورد تحسین قرار دادن. البته پر واضحه که چنین آثاری گیشه پسند نیستن و همیشه مخاطبین خاص خودشون رو دارن. این فیلم هم با فروش حدود 13 میلیون دلاری خودش از این قاعده مستثنی نبوده. فیلم در سال 1981 در امریکا (اغلب در تگزاس) جریان داره. از زیبایی های بصری و سمعی فیلم میشه به فیلم برداری با لنز 16 میلی متری سوپر کلاسیک اشاره کرد که از نظر ظاهری تونسته کاملا فضای دهه هشتادی به فیلم ببخشه که بسیار زیبا و چشم نوازه و در کنار اون هم مجموعه ای از موسیقی های کانتری و جاز فیلم رو همراهی میکنن که حقیقتا برای من گوش نواز و لذت بخش بودن. فیلم در ابتدا ریتم تقریبا تند و پرهیجانی به خودش میبینه ولی هر چه به جلوتر میریم بخش جنایی فیلم کمرنگ تر میشه و با ورود و پررنگ شدن شخصیت جول، بار درام فیلم هم سنگین تر میشه و ما در مقاطعی فراموش میکنیم که مشغول تماشای اثری جنایی اون هم با محوریت سرقت از بانک هستیم. این بالانس و تعادلی که ایجاد میشه خودش یکی از نقاط قوت فیلم به حساب میاد و به اون باید اضافه کرد گریزهایی که رو که به سوابق جنایی فرست تاکر و زندگی پر فراز و نشیبش زده میشه که به شخصیت پردازی این کاراکتر با وجود مدت زمان کوتاه 90 دقیقه ای فیلم کمک میکنه و رابطه ی جالب بین شخصیت تاکر و جول که به زیبایی تونستن رنگ دراماتیک و رمانتیکی به بدنه جنایی فیلم بزنن.
جای تاسف داره که بنا بر اظهار رابرت ردفورد این آخرین حضور این مرد دوست داشتنی بر روی پرده سینما بوده و ایشون رسما از دنیای بازیگری خداحافظی کردن که خب خبر ناراحت کننده ای بود برای من. رابرت ردفورد بخاطر ایفای این نقش نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب برای بهترین بازیگر نقش اصلی مرد هم شدن که هنوز البته نتایجش اعلام نشده. شاید بشه به نوعی "پیرمرد و تفنگ" رو استعاره ای از دوران حرفه ای بازیگری ردفورد دونست؛ پیرمردی با گذشته ای درخشان که در آخرین نقشش هم عالی میدرخشه و در اوج خداحافظی میکنه.
خب در نهایت من امتیاز --------------7-------------- رو به این فیلم دوست داشتنی، شیرین و زیبا میدم و تماشاش رو به همه دوستان توصیه میکنم خصوصا به علاقه مندان به رابرت ردفورد فراموش نشدنی.
یک اثر متوسط با ریتمی تقریبا کند که چیز جدیدی در ژانر علمی تخیلی برای ارائه به مخاطب آشنا به عناصر این ژانر نداره. ویژگی مثبت فیلم بازی های خوب نقش های اصلی (لی - هایندز - گوگینو) هستش و ویژگی منفی اون نداشتن پیچیدگی های داستانی و کلیشه ای و قابل پیش بینی بودن به همراه ضرب آهنگ کسالت بار و خسته کننده برای بسیاری از بینندگان. امتیاز ------5------ رو بهش میدم و برای یکبار تماشا پیشنهادش میکنم اون هم برای کسایی که حوصله شون زود سر نمیره
فیلم خوبی بود و از دیدنش خوشحالم؛ قطعا ارزش یک بار دیدن رو داره و امتیاز ---------7--------- رو بهش میدم.
.
.
خب طبیعتا فضا و داستان فیلم به گونه ای هستش که ذهن هر مخاطبی رو که فیلم A Quiet Place اثر جان کرازینسکی رو دیده باشه به سمت مقایسه با اون اثر می بره. با اینکه تفاوت های زیادی بین Bird Box و A Quiet Place وجود داره اما شاکله و اساس هر دو فیلم یکی هستش: روایت جهانی پسا آخر الزمانی که مورد هجوم بیگانه ای ناشناخته و مرموز و مهلک قرار گرفته و بقا در چنین جهانی وابسته به استناد کردن بر غرایز اولیه بشری هستش. تفاوت اما در این هست که در "یک مکان آرام"، بیگانه از طریق صدا قربانیان خودش رو جستجو میکنه ولی در "جعبه پرنده"، بازماندگان با نگاه کردن به بیگانه تبدیل به قربانی میشن اما خب همونطور که گفتم اساس هر دو فیلم یکسانه و این رو باید اضافه کنم که موجود یا موجودات بیگانه ی این فیلم برای هر قربانی به یک شکل ظاهر میشن و معمولا شکل ترس ها، حسرت ها و کمبود های اون فرد رو به خودشون میگیرن تا جایی قربانی رو وادار به خودکشی میکنن که از این نظر شباهت هایی تقریبی و هر چند دور به دیوانه ساز ها (Dementors) در مجموعه آثار هری پاتر دارن.
.
.
کارگردان 58 ساله دانمارکی فیلم، خانم سوزان بیر تجربه چندین اثر موفق رو در کارنامه دارن از جمله سه فیلم Brothers - After the Wedding و In a Better World (که برنده جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی شد). در واقع خانم سوزان بیر اولین کارگردان زنی هستن که موفق به دریافت چهار جایزه معتبر سینمایی شدن (اسکار - گلدن گلوب - اِمی - و فستیوال معتبر فیلم برلین) که این خودش نشون از اهمیت این اثر داره و با کارگردانی کاربلد طرف هستیم.
.
.
در نهایت میتونم بگم ترکیبی از بازی های خوب (خصوصا بازی ساندرا بولاک در نقش مالوری - و جان مالکوویچ در نقش داگلاس)، فضاپردازی پر تنش و هیجان انگیز، موسیقی همراه با فضای فیلم و فیلم برداری متناسب با حال و هوای نفس گیر اثر و نحوه روایت سیال و در حرکت (با سوییچ کردن متناوب میان حال و گذشته)، Bird Box رو به اثری قابل قبول و دلچسب در ژانر هیجان انگیز و پسا آخرالزمانی بدل کردن که تماشاش خالی از لطف نیست
فیلم خوبی بود. کمدی دلچسبی هم داشت. من نسخه اول فیلم رو ندیدم پس نمیتونم نظری درباره مقایسه شماره اول و این فیلم بدم. ولی سکانس های خنده داری در طول فیلم وجود داره که من یکی رو واقعا ترکوند از خنده. مخصوصا سکانس رقص جانی اینگلیش در هتل. از دیگر زیبایی های فیلم خصوصا برای عشق ماشین هایی مثل خودم میشه به استون مارتین زیبای قرمز رنگ vantage هشت سیلندر مدل 1978 اشاره کرد که من فقط یک امتیاز رو بخاطر همین ماشین به فیلم میدم! صحنه های تعقیب و گریز با این ماشین واقعا زیبا و هیجان انگیز کار شدن و یکی از امتیازات مثبت فیلم محسوب میشن. هر چند روان اتکینسون رو همه عادت کردیم با نقش مستر بین بشناسیم اما روان اتکینسونی که حرف میزنه هم دوست داشتنی و شیرینه. نکته منفی فیلم بنظرم شخصیت منفی یا همون villain فیلمه که خیلی کلیشه ای و نچسب و یکنواخت کار شده. در کل فیلم خوبی بود که میتونین کنار خانواده هم ببینینش و لذت ببرین ولی انتظارتون رو در حد معقول نگه دارین. من به فیلم امتیاز 7 رو میدم
Searching به عنوان اولین تجربه ی فیلم بلند سینمایی کارگردان هندی-امریکایی، آنیش چاگانتی، که پیش از ساخت این فیلم، تعدادی فیلم کوتاه رو در سوابق سینماییش ثبت کرده بود، تونست با به ارمغان آوردن جایزه ی آلفرد اسلون در جشنواره فیلم سان دَنس برای کارگردانش گام اولیه بزرگی رو برای رسیدن به موفقیت های سینمایی بزرگتر برای آنیش چاگانتی برداره. نکته جالب در مورد چاگانتی این هست که این کارگردان جوان در تمامی ساخته هاش به عنوان نویسنده هم حضور داشته و ایده هایی رو کارگردانی کرده که خودش شخصا در خلق اون ها نقش اصلی رو ایفا کرده.
خب ویژگی متمایز کننده و بارز Searching روایت داستان بصورت کامل از طریق صفحه تلفن همراه، لپتاپ, دوربین های مداربسته و تلویزیون هستش؛ در تقریبا بیشتر از 80 درصد زمان فیلم، ما داریم رخ دادن حوادث فیلم رو از درون صفحه نمایش لپتاپ پدر خانواده (دیوید کیم کره ای الاصل) و لپتاپ دختر مفقودش (مارگو کیم) مشاهده میکنیم و اینکه کارگردان تصمیم گرفته تمامی مدت فیلم رو از این طرق به پیش ببره هم تصمیمی جسورانه ست و هم تونسته به طرز لذت بخشی هیجان رو تا انتهای فیلم به مخاطب تزریق کنه. شما مدام از یک صفحه وب به صفحه دیگه و از یک پنجره به پنجره دیگه و از یک عکس یا ویدئو به عکس یا ویدئوی دیگه هدایت میشید و در این مسیر خودتون رو برای یافتن کوچک ترین سرنخ ها از محل فعلی دختر گم شده با پدر مضطرب خانواده همراه می بینید. در این بین لحظه به لحظه بر میزان هیجان بیننده افزوده میشه و با یافتن هر سرنخ و یا مشکوک شدن به هر چیزی، این ضربان قلب شما هم هست که مثل دیوید کیم بالا و بالاتر میره. به این ترکیب روایی اضافه کنید موسیقی هیجان انگیز و تنش آفرینی که مخصوصا در مقاطع حساس، روند داستان رو همراهی میکنه و بازی های کاملا طبیعی و شسته رفته ی تمامی بازیگران خصوصا جان چو (در نقش دیوید کیم) که من واقعا دوس دارم در فیلم های بیشتری ایشون رو در نقش های کلیدی ببینم (با توجه به اینکه Searching نخستین اثر سینمایی شناخته شده هالیوودی در ژانر thriller با بازی یک آسیایی امریکایی در نقش اصلی هست) . واقعا قابل و کاربلد هستن. فیلمنامه دارای پیچش ها و غافلگیری های خوبی هست که برای چنین اثری کاملا حیاتی و ضروریه و داستان با ضرب آهنگ مناسبی تا انتها روایت میشه و خسته کننده نمیشه به هیچ وجه.
در انتها میخوام همه شما رو به دیدن این اثر هیجان انگیز و متفاوت و زیبا دعوت کنم و شخصا امتیاز عالی ----------- 9 ----------- رو به این فیلم میدم
پس من دو قسمت اول رو ندیدم، نه یک قسمت
ممنون از یادآوری شما و عذرخواهی میکنم بابت اشتباهم
جای تاسف داره که بنا بر اظهار رابرت ردفورد این آخرین حضور این مرد دوست داشتنی بر روی پرده سینما بوده و ایشون رسما از دنیای بازیگری خداحافظی کردن که خب خبر ناراحت کننده ای بود برای من. رابرت ردفورد بخاطر ایفای این نقش نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب برای بهترین بازیگر نقش اصلی مرد هم شدن که هنوز البته نتایجش اعلام نشده. شاید بشه به نوعی "پیرمرد و تفنگ" رو استعاره ای از دوران حرفه ای بازیگری ردفورد دونست؛ پیرمردی با گذشته ای درخشان که در آخرین نقشش هم عالی میدرخشه و در اوج خداحافظی میکنه.
خب در نهایت من امتیاز --------------7-------------- رو به این فیلم دوست داشتنی، شیرین و زیبا میدم و تماشاش رو به همه دوستان توصیه میکنم خصوصا به علاقه مندان به رابرت ردفورد فراموش نشدنی.
.
.
خب طبیعتا فضا و داستان فیلم به گونه ای هستش که ذهن هر مخاطبی رو که فیلم A Quiet Place اثر جان کرازینسکی رو دیده باشه به سمت مقایسه با اون اثر می بره. با اینکه تفاوت های زیادی بین Bird Box و A Quiet Place وجود داره اما شاکله و اساس هر دو فیلم یکی هستش: روایت جهانی پسا آخر الزمانی که مورد هجوم بیگانه ای ناشناخته و مرموز و مهلک قرار گرفته و بقا در چنین جهانی وابسته به استناد کردن بر غرایز اولیه بشری هستش. تفاوت اما در این هست که در "یک مکان آرام"، بیگانه از طریق صدا قربانیان خودش رو جستجو میکنه ولی در "جعبه پرنده"، بازماندگان با نگاه کردن به بیگانه تبدیل به قربانی میشن اما خب همونطور که گفتم اساس هر دو فیلم یکسانه و این رو باید اضافه کنم که موجود یا موجودات بیگانه ی این فیلم برای هر قربانی به یک شکل ظاهر میشن و معمولا شکل ترس ها، حسرت ها و کمبود های اون فرد رو به خودشون میگیرن تا جایی قربانی رو وادار به خودکشی میکنن که از این نظر شباهت هایی تقریبی و هر چند دور به دیوانه ساز ها (Dementors) در مجموعه آثار هری پاتر دارن.
.
.
کارگردان 58 ساله دانمارکی فیلم، خانم سوزان بیر تجربه چندین اثر موفق رو در کارنامه دارن از جمله سه فیلم Brothers - After the Wedding و In a Better World (که برنده جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی شد). در واقع خانم سوزان بیر اولین کارگردان زنی هستن که موفق به دریافت چهار جایزه معتبر سینمایی شدن (اسکار - گلدن گلوب - اِمی - و فستیوال معتبر فیلم برلین) که این خودش نشون از اهمیت این اثر داره و با کارگردانی کاربلد طرف هستیم.
.
.
در نهایت میتونم بگم ترکیبی از بازی های خوب (خصوصا بازی ساندرا بولاک در نقش مالوری - و جان مالکوویچ در نقش داگلاس)، فضاپردازی پر تنش و هیجان انگیز، موسیقی همراه با فضای فیلم و فیلم برداری متناسب با حال و هوای نفس گیر اثر و نحوه روایت سیال و در حرکت (با سوییچ کردن متناوب میان حال و گذشته)، Bird Box رو به اثری قابل قبول و دلچسب در ژانر هیجان انگیز و پسا آخرالزمانی بدل کردن که تماشاش خالی از لطف نیست
خب ویژگی متمایز کننده و بارز Searching روایت داستان بصورت کامل از طریق صفحه تلفن همراه، لپتاپ, دوربین های مداربسته و تلویزیون هستش؛ در تقریبا بیشتر از 80 درصد زمان فیلم، ما داریم رخ دادن حوادث فیلم رو از درون صفحه نمایش لپتاپ پدر خانواده (دیوید کیم کره ای الاصل) و لپتاپ دختر مفقودش (مارگو کیم) مشاهده میکنیم و اینکه کارگردان تصمیم گرفته تمامی مدت فیلم رو از این طرق به پیش ببره هم تصمیمی جسورانه ست و هم تونسته به طرز لذت بخشی هیجان رو تا انتهای فیلم به مخاطب تزریق کنه. شما مدام از یک صفحه وب به صفحه دیگه و از یک پنجره به پنجره دیگه و از یک عکس یا ویدئو به عکس یا ویدئوی دیگه هدایت میشید و در این مسیر خودتون رو برای یافتن کوچک ترین سرنخ ها از محل فعلی دختر گم شده با پدر مضطرب خانواده همراه می بینید. در این بین لحظه به لحظه بر میزان هیجان بیننده افزوده میشه و با یافتن هر سرنخ و یا مشکوک شدن به هر چیزی، این ضربان قلب شما هم هست که مثل دیوید کیم بالا و بالاتر میره. به این ترکیب روایی اضافه کنید موسیقی هیجان انگیز و تنش آفرینی که مخصوصا در مقاطع حساس، روند داستان رو همراهی میکنه و بازی های کاملا طبیعی و شسته رفته ی تمامی بازیگران خصوصا جان چو (در نقش دیوید کیم) که من واقعا دوس دارم در فیلم های بیشتری ایشون رو در نقش های کلیدی ببینم (با توجه به اینکه Searching نخستین اثر سینمایی شناخته شده هالیوودی در ژانر thriller با بازی یک آسیایی امریکایی در نقش اصلی هست) . واقعا قابل و کاربلد هستن. فیلمنامه دارای پیچش ها و غافلگیری های خوبی هست که برای چنین اثری کاملا حیاتی و ضروریه و داستان با ضرب آهنگ مناسبی تا انتها روایت میشه و خسته کننده نمیشه به هیچ وجه.
در انتها میخوام همه شما رو به دیدن این اثر هیجان انگیز و متفاوت و زیبا دعوت کنم و شخصا امتیاز عالی ----------- 9 ----------- رو به این فیلم میدم