از GOT ضعیف تره به نظر من
اما تا حالا که چهار فصلش رو دیدم باید بگم اصلا خسته کننده نشد و جذابیتش رو حفظ کرد
نسبت به GOT کم تب و تاب تر و کم هیجان تره اما همچنان یکی از سریال های خیلی خوش ساخت در سبک تاریخیه
مخصوصا دو شخصیت اصلی Ragnar Lothbrok و Lagertha واقعا دوست داشتنی هستن
نظرات رو که میخوندم میگفتم لابد الکی میگن که خوب نیست و فلانه و بهمانه
یکی از دوستان هم این فیلم رو ترکیه تو سینما دیده بود همون اوایل اکران جهانی و ایشون هم همین نظرو داشت
اما خودم که دیدم واقعا میبینم راست میگفتن اون عده
ضعیف ترین اثر کریستوفر نولان. حتی ضعیف تر از Insomniaش که در مقایسه با Dunkirk خیلی فیلم زیباتریه.
اولا که مشخص نیست فاز منتقدین چیه. این شده 94. اون Moonlight شده بود 99. نمیفهمم معیارشون چیه.
فیلم اولین هدفش سرگرم کننده بودنه. و بعد مفاهیم متعالی و هنر فلان و بهمان.
این فیلم بشدت خسته کننده میشه از تقریبا همون اوایل. یعنی کلا روند کند و خسته کننده ای داره و داستانش اصلا کشش کافی برای جذب بیننده رو نداره
فیلمبرداری. موسیقی. بازیگری. کارگردانی. تدوین. همه عالی هستن واقعا. ولی داستان و نحوه پرداخت داستان واقعا ضعیف. بیهوده. خب که چی!
یه چیزم که رو مخ من بود این بود که در کل مدت فیلم، موسیقی پس زمینه در حال پخشه. یه بار کند. یه بار تند. یه بار دراماتیک. یه بار دلهره آور. کلا ساکت نمیشه. همینطوری یه ریز موسیقی پخش میشه تو کل فیلم
در کل با اینکه میدونم اکثرتون به خاطر اسم کارگردان و تعریفای منتقدین و از روی کنجکاوی فیلمو میبینین ولی ارزش دیدن نداشت.
4 از 10
شما ها رو رائفی پور و عباسی و امثالهم اینطوری کردن
بذا ده بیست سال دیگه میفهمی کجای کاری
فعلا گرمی. اشکال نداره. منم سن تو بودم کله م داغ بود. به مرور که بیای تو اجتماع؛ سرد میشی!
اول بگم که این فیلم حسابی رو مخ من رفت. یعنی دلم میخواست اون پسره ی تخم جن رو جرواجرش کنم! یجورایی منُ یاد فیلم Hard Candy با بازی الن پیج و پاتریک ویلسون انداخت. اونم حسابی رو مخ بود!
ایده ی فیلم خب تقریبا دست نخورده ست چون من تا جایی که یادمه فیلمی ندیدم که یه پسر 12ساله همچین آتیشی بسوزونه! اونم رو پرستارش و دوست پسر فعلی و سابقش و دوست صمیمی خودش! آخرشه دیگه. شایدم این حاج لوکاس ما خیلی فیلم تنها در خانه رو دیده و سعی کرده برعکسشو رو اون بیچاره ها اجرا کنه! آخه یعنی چی؟! بی منطقه این فیلم! همینه که اعصابتو خورد و خاکشیر میکنه! چون منطق نداره که یه پسر 12ساله از یه خانواده موجه تو یه محله اروم و باصفا فقط بخاطر این که ننه جونش دیگه بغلش نمیکنه و دوجش نداله (خخخ) اینطوری بیفته به جون پرستارش، به جرم اینکه نمیخواد باهاش بخوابه لابد! مسخره ست ایده ی فیلم. پسره ماری جوانا میکشه. قشنگ بلده طناب دار درست کنه. کلی نقشه داره تو آستینش. همه چی رو حساب کتاب کرده. ! نمیدونم. کلا به شعور من یکی توهین شد
در مورد موارد دیگه مثل بازیگری و موسیقی متن و فیلم برداری اینام صحبت خاصی نیست. معمولی بودن. فیلم برداری خوب بود.
امتیاز من 5 از 10
فقط یکبار دیدن برای خالی نبودن عریضه. نبینین هم باور کنین هیچی از دست ندادین و اعصابتون هم خط خطی نمیشه
در "The Guilty" (گناهکار)، به کارگردانی آنتوان فیوکوا، سازنده آثار شناخته شده ای مثل The Equalizer و Southpaw، که بر اساس فیلمی دانمارکی محصول 2018 به همین اسم ساخته شده، افسر مرکز فوریت های 911، جو بِیلر (جِیک جیلنهال) رو می بینیم که شخصیتی تندخو و عصبی داره، اخیرا در جریان یک فقره خشونت کاری محکوم شده و قراره فردا در جلسه ی دادگاهش شرکت کنه، ضمن این که چندین ماهه که از همسرش جدا شده و به دلایل حقوقی ارتباط چندانی هم با دختر کوچولوش نداره، و در یک کلام شخصیتی رو به ما نشون می ده که در آستانه ی فروپاشی روانی قرار داره. در همین احوالات، افسر بیلر تماسی رو از زنی به نام امیلی (رایلی کی یو) دریافت می کنه و خودش رو درگیر ماجرایی پیچیده می بینه.اگر نسخه دانمارکی رو دیده باشین، باید بگم این بازسازی امریکایی تقریبا هیچ چیز جدیدی برای ارائه به شما نداره. به استثنای یکی دو مورد کم اهمیت، تمامی جزییات خرد و کلان فیلم اصلی در این نسخه امریکایی هم قرار گرفتن. حتی نوع و رنگ خودروی مظنون یا سن دختر مظنون هم دقیقا به همون شکل در اینجا هم بازسازی شدن که این به نظر من کمی تو ذوق می زد چون در طول تماشای فیلم نمی شد از مقایسه ی تک تک این شباهت های بی نقص ریز و درشت دست برداشت. البته، درامای خانوادگی جو بیلر چیزی هست که در نسخه ی اصلی وجود نداره و صد البته که بازی تحسین برانگیز جیلنهال از نقاط قوت برجسته ی این فیلم به شمار می ره. این رو هم باید اضافه کنم که به جز جیلنهال، سایر بازیگران شاخص این فیلم از جمله ایثن هاک، پل دینو و پیتر سارزگارد تنها صداهاشون از پشت تلفن شنیده می شه و حضور فیزیکی در فیلم ندارن. نهایتا، اگه نسخه دانمارکی رو تماشا نکردین، The Guilty هالیوودی می تونه براتون یه تجربه ی بدیع و جذاب و هیجان انگیز با یه غافلگیری تکان دهنده داستانی باشه. اگر هم که نسخه اصلی رو تجربه کردین، تماشای این نسخه بازسازی شده به خاطر بازی قوی جیلنهال و اندک جزییات متفاوت داستانی با نسخه اصلی همچنان می تونه شما رو سر ذوق بیاره
F9 به عنوان نهمین فیلم اصلی در مجموعه فیلم های "سریع و خشمگین" و دهمین فیلم در کل این مجموعه، تونسته در سال 2021 تا این لحظه مقام اول پرفروش ترین فیلم های انگلیسی زبان و سومین فیلم پرفروش جهان (بعد از دو فیلم چینی) رو به خودش اختصاص بده و این یک بار دیگه ثابت می کنه که سلیقه ی مخاطبین عام سینما به سمت و سوی چه نوع آثار سینمایی ای گرایش داره، آثاری پر از زرق و برق و سر و صدا، و عاری از هر گونه معنی و مفهوم عمیق یا حتی سطحی! جاستین لین، در مقام کارگردان فیلم، تاکنون تجربه سکان داری چهار فیلم از این مجموعه ی پر سابقه رو در فیلم های سریع و خشمگین 3 تا 6 داشته و در سال های 2023 و 2024 هم قراره کارگردانی قسمت بعدی مجموعه رو که ظاهرا قراره در دو قسمت مجزا ساخته بشه عهده دار باشه و این یعنی، احتمالا در فیلم های بعدی مجموعه، علاوه بر رفتن به فضا و مدار زمین اون هم با ماشین (!)، بعید نیست دامینیک تورتو و دوستان ابرقهرمانش به سیارات دیگه هم با ماشین سفر کنن! آش تخیلات این فیلم ها اون قدر شور شده که در عنوان این قسمت از کلمه Saga استفاده شده که به معنای "حماسه" هست. در واقع هیچ بعید نیست در آینده بتونیم شاهد همکاری کاراکترهای این مجموعه با گروه انتقام جویان مارول هم باشیم، طوری که حتی یکی از شخصیت های فیلم (رومَن با بازی تایریس گیبسون) مکررا در طول فیلم به ضربه ناپذیر و شکست ناپذیر بودن خودشون اشاره می کنه! در هنگام تماشای F9 باید هر نوع منطق و عقلانیتی رو کنار بذارید، چون میزان تخیلی بودن و باور ناپذیر بودن سکانس های اکشن این فیلم آن چنان بالاست که هیچ عقل سلیمی نه تنها نمی تونه اون ها رو ذره ای باور کنه بلکه احتمالا شما رو هم مثل من به خنده وادار می کنه! تخیلی ترین، باور ناپذیر ترین و غیر معقول ترین فیلم مجموعه ی سریع و خشمگین با اختلاف بالا همین فیلمه. هزاران گلوله و موشک به سمت دامینیک و گروهش روانه میشه ولی دریغ از یک خراش کوچیک! دامینیک و لتی پسرشون رو در ابتدای فیلم به امون خدا رها می کنن و میرن دنبال نجات دنیا! رومن و تژ با موتور جتی که به سقف یه پونتیاک بسته شده به مدار زمین میرن! از روی پلی چوبی که به زحمت می تونه وزن انسان رو تحمل کنه و در حال فرو ریختنه به آسونی عبور می کنن! در یک کلام، این یک فیلم به شدت احمقانه و مضحک بود. تنها و تنها اگه طرفدار سر سخت این مجموعه هستید یا از دیدن سکانس های اکشن پر سر و صدا (اما بدون کمترین منطق) لذت می برید، می تونید این فیلم رو هم ببینید و ازش خوشتون بیاد. در غیر این صورت، گمان نمی کنم لذتی از تماشای این اثر ببرید.
اصلا فیلم خسته کننده ای نبود و جذابیت خاص خودش رو داشت
درسته که از نظر میزان تنش و تعلیق و ترس، به پای دو نسخه قبلی نمی رسه اما من فکر می کنم همچنان از اسپین آف های این مجموعه یعنی سری فیلم های آنابل، فیلم "راهبه" و فیلم "نفرین لا یورونا" سرتر و بهتره
بازی پاتریک ویلسون و ویرا فارمیگا مثل همیشه خیلی خوبه و این زوج سینمایی جذبه خودشون رو حفظ کردن
صحنه های jump scare و سکانس های تنش آفرین و پر استرس تعدادشون اونقدر زیاد نیست ولی همون تعداد نه چندان زیاد هم خوب و تماشایی کار شدن
البته در دو فیلم قبلی به این دلیل که با فضاهای بسته تر و محدودتری روبرو بودیم، ترس و تنش بیشتر و قوی تر منتقل میشد اما با این حال، احضار 3 هم با این که از دو فیلم دیگه ضعیف تره ولی همچنان یک فیلم جذاب و قابل قبول و از بهترین های این ژانر در سال جاری محسوب میشه
امان از دست این موج جدید فیلم های هالیوودی! به معنی واقعی کلمه، این سیاست جدید به اصطلاح Diversity یا همون تنوع نژادی و جنسی و قومی و فکری که در سینمای جریان اصلی هالیوود راه افتاده برای من واقعا خسته کننده شده. هر روز شاهد فیلم ها و سریال های بیشتری هستیم که بدون هر گونه توجیه داستانی و فقط برای وفادار موندن به خط مشی های دیکته شده از طرف سیاست گزاران سینمایی با اندیشه های لیبرال، تفکرات فمینیستی رو (اون هم نه به معنای برابری زن و مرد، بلکه به این مفهوم که مردها موجوداتی ضعیف، وراج، وابسته، احمق و بد ذات هستن که باید به هر نحوی مورد تمسخر و طعنه قرار بگیرن تا زن ها قوی و مستقل و بی نیاز نشون داده بشن) ترویج می کنن؛ از نمایش هم جنس گرایی در هر فیلم و سریال مرتبط یا بی ربط و زوج های هم جنس گرا هم که دیگه نگم، چون همه می دونید. من نه مشکلی با زنان دارم نه مشکلی با هم جنس گرایان. ولی وقتی چنین افکاری رو قرار باشه در هر جایی تحمیل کنی و مدام به خورد سینمادوستان بدی، نه تنها آزاردهنده میشه بلکه اون تاثیری رو هم که می خواسته بر جا بذاره از دست میده. از این شکواییه طولانی که بگذریم، "گالری قلب های شکسته" به کارگردانی خانم ناتالی کرینسکی در اولین تجربه حرفه ای خودش و حضور سلنا گومز به عنوان تهیه کننده اجرایی، و با بازی ژرالدین ویسوِنادِن و دِیکِر مونتگومری، یک کمدی درام عاشقانه ست که داستان یک دختر نیویورکی به نام لوسی (ویسونادن) رو دنبال می کنه که بعد از هر بار قطع رابطه با دوست پسرهاش، وسایل خاصی رو از اون رابطه برا خودش جمع می کنه تا با اون ها، خاطرات خوب رابطه های قبلی رو فراموش نکنه! لوسی با نیک (مونتگومری) آشنا میشه که در تدارک نوسازی یک آپارتمان قدیمی به عنوان یک هتله و لوسی تصمیم می گیره با این یادگاری هایی که جمع کرده یک گالری درست کنه و دیگران هم بهش می پیوندن! یک موضوع نه چندان دلچسب که اگه بر رابطه عاشقانه کلاسیک بین دختر و پسر تمرکز می کرد قطعا می تونست از اون فیلم های حال خوب کن عاشقانه باشه که نمونه هاش رو کم ندیدیم ولی در بین این رابطه عاشقانه، اون قدر پیام های فمینیستی و پرفکت بودن زن ها و ناقص العقل بودن و سواستفاده گر بودن مردها به صورت پارازیت پخش میشه که در واقع میشه گفت که این رابطه رمانتیک نصفه و نیمه فقط ابزار و وسیله ای بوده برای انتقال یک پیام فمینیستی دیگه در سینمای هالیوود! جالبه که مردهای داستان یا خیانت پیشه هستن یا دروغگو. یا ضعیف هستن یا لال. بله. لال. تنها مردی که خانم ها دوسش دارن، دوست پسر یکی از دوستان شخصیت اصلیه که تا آخر داستان حتی یک کلمه هم حرف نمی زنه و نقشی کاملا منفعل داره! (آخر فیلم هم که بالاخره به حرف میاد باید خودتون ببینید!) بهرحال مرد خوب مردیه که زبون به دهان بگیره، مطیع باشه، و حضورش تنها در جهت تایید زن ها. بگذریم. اصلا و ابدا ارزش وقت گذاشتن نداره. ولی خانم ها ببینن چون احتمالا خوششون میاد
"ققنوس سیاه"
امتیاز: 7 از 10
---------------------------------
بعد از دیدن امتیاز کاربران و متای پایین فیلم، با انتظار تجربه یک اثر ضعیف به تماشای "ققنوس سیاه" نشستم ولی بر خلاف اون چیزی که فکر میکردم، اصلا فیلم بدی نبود و لااقل من یکی که از دیدن این فیلم راضی هستم.
با اینکه نمیشه Dark Phoenix رو با فیلم هایی مثل "لوگان" یا "مردان ایکس: کلاس اول" مقایسه کرد ولی اونقدرها هم که میگن فیلم بدی نیست و اگه انتظارتون رو زیاد بالا نبرید از تجربه این فیلم پشیمون نمیشید.
از نگاه من، بازی ها کاملا قابل قبول بود (بخصوص با وجود این همه بازیگر درجه یک از جیمز مک آوی و مایکل فسبندر گرفته تا جنیفر لارنس و سوفی ترنر و نیکولاس هلت)، جلوه های ویژه حقیقتا خوب و در بخش هایی جدا تحسین برانگیز بودن، موسیقی متن فیلم اثر هانس زیمر بسیار شنیدنی بود و بار عاطفی داستان هم نسبتا مطلوب کار شده بود هر چند که در جاهایی از فیلم، این فضای احساسی کمی بر داستان اثر منفی گذاشته بود و میشه گفت این بار عاطفی هرچقدر به پایان فیلم نزدیک میشدیم تحت تاثیر سکانس های اکشن کمی از قدرتش رو از دست میداد ولی مجموعا باعث قوت داستان بود و به داستان فضایی انسانی و باورپذیر داده بود. من شخصا تنها نکته های منفی فیلم رو یکی در شروع داستان میدونم که میتونست خیلی زمان و انرژی بیشتری رو برای پرداختن به اون اختصاص بده و یکی هم شخصیت های منفی داستان و منشا قدرت "جین گری" که تا حدودی سرسری و با عجله روایت شده بود و شخصیت های منفی هم پرداخت با جزییات و مناسبی نداشتن که باعث میشه خیلی زود هم از یاد برن.
قطعا این فیلم ارزش یک بار دیدن رو داره مخصوصا که جزو مجموعه فیلم های مردان ایکس هم هست. در واقع این دوازدهمین فیلم از این مجموعه هست که البته این نکته رو باید گفت که "ققنوس سیاه" از نظر تجاری، کمترین فروش رو در بین فیلم های این مجموعه داشته با 250 میلیون دلار که با توجه به بودجه 200 میلیون دلاریش اصلا آمار جالبی نیست.
کاربر محترم و عزیز؛
نقد فیلم یک جور مالکیت معنوی محسوب میشه و اخلاقا درست نیست بدون ذکر منبع، مطلبی رو که کس دیگه ای برای نوشتنش و یا کسی برای ترجمه ش زحمت کشیده منتشر کرد. لطفا این رو یک بار و برای همیشه یاد بگیریم که سعی کنیم با فرهنگ باشیم
منبع این نقد: وبسایت "نقد فارسی"
لینک: bit.ly/2ZCHqRX
ترجمه ی نقد جیمز براردینلی از وبسایت Reelviews (که به این فیلم امتیاز 6.3 از 10 داده)
لینک متن اصلی نقد: bit.ly/2N3rjK3
اما تا حالا که چهار فصلش رو دیدم باید بگم اصلا خسته کننده نشد و جذابیتش رو حفظ کرد
نسبت به GOT کم تب و تاب تر و کم هیجان تره اما همچنان یکی از سریال های خیلی خوش ساخت در سبک تاریخیه
مخصوصا دو شخصیت اصلی Ragnar Lothbrok و Lagertha واقعا دوست داشتنی هستن
یکی از دوستان هم این فیلم رو ترکیه تو سینما دیده بود همون اوایل اکران جهانی و ایشون هم همین نظرو داشت
اما خودم که دیدم واقعا میبینم راست میگفتن اون عده
ضعیف ترین اثر کریستوفر نولان. حتی ضعیف تر از Insomniaش که در مقایسه با Dunkirk خیلی فیلم زیباتریه.
اولا که مشخص نیست فاز منتقدین چیه. این شده 94. اون Moonlight شده بود 99. نمیفهمم معیارشون چیه.
فیلم اولین هدفش سرگرم کننده بودنه. و بعد مفاهیم متعالی و هنر فلان و بهمان.
این فیلم بشدت خسته کننده میشه از تقریبا همون اوایل. یعنی کلا روند کند و خسته کننده ای داره و داستانش اصلا کشش کافی برای جذب بیننده رو نداره
فیلمبرداری. موسیقی. بازیگری. کارگردانی. تدوین. همه عالی هستن واقعا. ولی داستان و نحوه پرداخت داستان واقعا ضعیف. بیهوده. خب که چی!
یه چیزم که رو مخ من بود این بود که در کل مدت فیلم، موسیقی پس زمینه در حال پخشه. یه بار کند. یه بار تند. یه بار دراماتیک. یه بار دلهره آور. کلا ساکت نمیشه. همینطوری یه ریز موسیقی پخش میشه تو کل فیلم
در کل با اینکه میدونم اکثرتون به خاطر اسم کارگردان و تعریفای منتقدین و از روی کنجکاوی فیلمو میبینین ولی ارزش دیدن نداشت.
4 از 10
بذا ده بیست سال دیگه میفهمی کجای کاری
فعلا گرمی. اشکال نداره. منم سن تو بودم کله م داغ بود. به مرور که بیای تو اجتماع؛ سرد میشی!
اول بگم که این فیلم حسابی رو مخ من رفت. یعنی دلم میخواست اون پسره ی تخم جن رو جرواجرش کنم! یجورایی منُ یاد فیلم Hard Candy با بازی الن پیج و پاتریک ویلسون انداخت. اونم حسابی رو مخ بود!
ایده ی فیلم خب تقریبا دست نخورده ست چون من تا جایی که یادمه فیلمی ندیدم که یه پسر 12ساله همچین آتیشی بسوزونه! اونم رو پرستارش و دوست پسر فعلی و سابقش و دوست صمیمی خودش! آخرشه دیگه. شایدم این حاج لوکاس ما خیلی فیلم تنها در خانه رو دیده و سعی کرده برعکسشو رو اون بیچاره ها اجرا کنه! آخه یعنی چی؟! بی منطقه این فیلم! همینه که اعصابتو خورد و خاکشیر میکنه! چون منطق نداره که یه پسر 12ساله از یه خانواده موجه تو یه محله اروم و باصفا فقط بخاطر این که ننه جونش دیگه بغلش نمیکنه و دوجش نداله (خخخ) اینطوری بیفته به جون پرستارش، به جرم اینکه نمیخواد باهاش بخوابه لابد! مسخره ست ایده ی فیلم. پسره ماری جوانا میکشه. قشنگ بلده طناب دار درست کنه. کلی نقشه داره تو آستینش. همه چی رو حساب کتاب کرده. ! نمیدونم. کلا به شعور من یکی توهین شد
در مورد موارد دیگه مثل بازیگری و موسیقی متن و فیلم برداری اینام صحبت خاصی نیست. معمولی بودن. فیلم برداری خوب بود.
امتیاز من 5 از 10
فقط یکبار دیدن برای خالی نبودن عریضه. نبینین هم باور کنین هیچی از دست ندادین و اعصابتون هم خط خطی نمیشه
درسته که از نظر میزان تنش و تعلیق و ترس، به پای دو نسخه قبلی نمی رسه اما من فکر می کنم همچنان از اسپین آف های این مجموعه یعنی سری فیلم های آنابل، فیلم "راهبه" و فیلم "نفرین لا یورونا" سرتر و بهتره
بازی پاتریک ویلسون و ویرا فارمیگا مثل همیشه خیلی خوبه و این زوج سینمایی جذبه خودشون رو حفظ کردن
صحنه های jump scare و سکانس های تنش آفرین و پر استرس تعدادشون اونقدر زیاد نیست ولی همون تعداد نه چندان زیاد هم خوب و تماشایی کار شدن
البته در دو فیلم قبلی به این دلیل که با فضاهای بسته تر و محدودتری روبرو بودیم، ترس و تنش بیشتر و قوی تر منتقل میشد اما با این حال، احضار 3 هم با این که از دو فیلم دیگه ضعیف تره ولی همچنان یک فیلم جذاب و قابل قبول و از بهترین های این ژانر در سال جاری محسوب میشه
امتیاز: 7 از 10
---------------------------------
بعد از دیدن امتیاز کاربران و متای پایین فیلم، با انتظار تجربه یک اثر ضعیف به تماشای "ققنوس سیاه" نشستم ولی بر خلاف اون چیزی که فکر میکردم، اصلا فیلم بدی نبود و لااقل من یکی که از دیدن این فیلم راضی هستم.
با اینکه نمیشه Dark Phoenix رو با فیلم هایی مثل "لوگان" یا "مردان ایکس: کلاس اول" مقایسه کرد ولی اونقدرها هم که میگن فیلم بدی نیست و اگه انتظارتون رو زیاد بالا نبرید از تجربه این فیلم پشیمون نمیشید.
از نگاه من، بازی ها کاملا قابل قبول بود (بخصوص با وجود این همه بازیگر درجه یک از جیمز مک آوی و مایکل فسبندر گرفته تا جنیفر لارنس و سوفی ترنر و نیکولاس هلت)، جلوه های ویژه حقیقتا خوب و در بخش هایی جدا تحسین برانگیز بودن، موسیقی متن فیلم اثر هانس زیمر بسیار شنیدنی بود و بار عاطفی داستان هم نسبتا مطلوب کار شده بود هر چند که در جاهایی از فیلم، این فضای احساسی کمی بر داستان اثر منفی گذاشته بود و میشه گفت این بار عاطفی هرچقدر به پایان فیلم نزدیک میشدیم تحت تاثیر سکانس های اکشن کمی از قدرتش رو از دست میداد ولی مجموعا باعث قوت داستان بود و به داستان فضایی انسانی و باورپذیر داده بود. من شخصا تنها نکته های منفی فیلم رو یکی در شروع داستان میدونم که میتونست خیلی زمان و انرژی بیشتری رو برای پرداختن به اون اختصاص بده و یکی هم شخصیت های منفی داستان و منشا قدرت "جین گری" که تا حدودی سرسری و با عجله روایت شده بود و شخصیت های منفی هم پرداخت با جزییات و مناسبی نداشتن که باعث میشه خیلی زود هم از یاد برن.
قطعا این فیلم ارزش یک بار دیدن رو داره مخصوصا که جزو مجموعه فیلم های مردان ایکس هم هست. در واقع این دوازدهمین فیلم از این مجموعه هست که البته این نکته رو باید گفت که "ققنوس سیاه" از نظر تجاری، کمترین فروش رو در بین فیلم های این مجموعه داشته با 250 میلیون دلار که با توجه به بودجه 200 میلیون دلاریش اصلا آمار جالبی نیست.
نقد فیلم یک جور مالکیت معنوی محسوب میشه و اخلاقا درست نیست بدون ذکر منبع، مطلبی رو که کس دیگه ای برای نوشتنش و یا کسی برای ترجمه ش زحمت کشیده منتشر کرد. لطفا این رو یک بار و برای همیشه یاد بگیریم که سعی کنیم با فرهنگ باشیم
منبع این نقد: وبسایت "نقد فارسی"
لینک: bit.ly/2ZCHqRX
ترجمه ی نقد جیمز براردینلی از وبسایت Reelviews (که به این فیلم امتیاز 6.3 از 10 داده)
لینک متن اصلی نقد: bit.ly/2N3rjK3