کارگردان فیلم، Jeremy Saulnier، چندان شخصیت شناخته شده ای در هالیودد نیست و معروف ترین آثارش Green Room (در ژانر وحشت) و Blue Ruin (در ژانر هیجانی) هستن. دو کاری که به نسبت این فیلم در سطح بالاتری قرار دارن و توصیه میکنم یه نگاهی هم به اون دو فیلم بندازین.
------------------------------------------------
تک خط شعری که در ابتدای فیلم نمایش داده میشه (بخشی از شعر The Wreck of Deutschland اثر شاعر بریتانیایی جرارد منلی هاپکینز) در واقع میشه گفت به نوعی عصاره محتوای Hold the Dark رو در خودش داره. ****O unteachably after evil, but uttering truth****. به این مفهوم که همه انسان ها به طور ذاتی به دنبال شر هستن و فطرتی تاریک دارند اما در صورت رهنمون شدن به سمت سپیدی و آموزش صحیح، امکان رستگاری هم براشون وجود داره (که در واقع بخشی کلیدی از باورهای آیین کاتولیک رو نشون میده). ویلیام جیرالدی نویسنده رمان Hold the Dark (منبع اقتباس فیلمنامه) از این تک بیت شعر در مقدمه کتاب استفاده کرده. البته من چیز بیشتری نمیگم تا نکته ای از داستان لوث نشه.
------------------------------------------------
داستان فیلم در دسامبر سال 2004 رخ میده در روستایی دور افتاده در قلب ایالت آلاسکا. شخصیت ورنون اسلون (با بازی الکساندر اسکارشگُرد) از سربازان امریکاییه که در ابتدای داستان در کشور عراق مشغول انجام وظیفه ست و پس از مدتی از جنگ برمیگرده نزد همسرش، مِدورا اسلون (با بازی Riley Keough) . از این حیث و با توجه به احوالات درونی شخصیت ورنون و اتفاقاتی که در ادامه داستان رخ میده میتونیم فیلم رو دارای مضامین ضد جنگ بدونیم که این نکته ای مثبت به حساب میاد چون ورنون تنها شخصیت فیلمه که خیلی بیشتر از سایرین بهش پرداخته میشه (حتی بیشتر از شخصیت اصلی فیلم، راسل کُر، با بازی جفری رایت و همینطور خیلی خیلی بیشتر از شخصیت مدورا اسلون). یکی از نقاط ضعف اصلی فیلم هم همین پرداخت سطحی شخصیت های اصلی و فرعی فیلمه که منجر میشه به این نتیجه که شما درک درستی از کارهایی که از شخصیت ها در نقاط گوناگون فیلم نامه سر میزنه نخواهید داشت و مدام با خودتون میگید چرا؟ برای چی؟ انگیزه ش چی بود از این کار؟ خب بعد که چی؟! و انبوهی از این سوالات که رفته رفته هر چقدر به پایان مدت دو ساعته فیلم نزدیک میشیم نه تنها جواب مشخصی براشون پیدا نمیکنیم بلکه سوالات و ابهامات جدیدتری هم در ذهن بیننده شکل میگیره که با رسیدن به پایان باز فیلم باز هم جوابی یافت نمیشه برای خیلی هاشون و بیننده هاج و واج میمونه که اصلا چرا دو ساعت پای فیلم نشسته و حس میکنه به شعورش توهین شده. همین فیلم نامه و داستان پر از حفره و سوالات و ابهامات بی پاسخ باعث میشن من تماشای این فیلم رو حتی یک بار به کسی توصیه نکنم و شخصا امتیاز نسبتا ضعیف ------------- 4 ------------- رو براش کنار گذاشتم. از نقاط قوت فیلم میتونم به موسیقی سرد منتاسب با فضای اثر؛ نماهای برفی زیبا از طبیعت وحشی ایالت آلبرتا (که به جای آلاسکا انتخاب شده)؛ بازی های خوب شخصیت های اصلی (جفری رایت، الکساندر اسکارشگُرد و جیمز دیل) در حد توان فیلمنامه؛ و صدابرداری و صداگذاری قابل قبول (مخصوصا صدای برف و بوران) و اختصاص بخش قابل توجهی از زمان فیلم به سکوت و اجازه دادن به مخاطب برای لذت بردن از طبیعت وحشی فیلم اشاره کنم اما با تمام این ها همون نکات منفی که بالاتر نوشتم نمیذارن شما از یک جایی به بعد از دیدن فیلم لذت ببرین و حس میکنین دارین کار بیهوده ای انجام میدین. فیلم خوبی نبود...
یک فیلم خیلی خوب در یک ژانر محبوب - من که از تماشای این فیلم لذت کافی رو بردم و امتیاز ------ 8 ------ رو براش در نظر گرفتم
--------------------------------------------
اول از همه باید بگم این دومین فیلم از سری Mission Impossible به کارگردانی کریستوفر مک کواری هست (بعد از Rogue Nation). البته سابقه همکاری بین تام کروز و کریستوفر مک کواری به همین دو فیلم خلاصه نمیشه و این دو در فیلم های دیگه ای مثل Valkyrie - Edge of Tomorrow و The Mummy (که مک کواری در اونها وظیفه نویسندگی رو بر عهده داشته) و نسخه اول Jack Reacher (مک کواری به عنوان کارگردان) هم با هم همکاری داشتن و همدیگه رو خوب میشناسن.
---------------------------------------------
خب این فیلمی هست که تام کروز در حین فیلم برداری در هنگام پرش از سقف یک ساختمان به سقف ساختمانی دیگه از ناحیه پا دچار شکستگی شدید میشه و حدودا هفت هشت هفته مجبور شدن فیلمبرداری رو متوقف کنن و به همین دلیل حدود 80 میلیون دلار هم ضرر کردن چون مجبور بودن دستمزد این مدت بازیگران رو بهشون دادن تا نرن سر یک کار دیگه! البته بیمه جبران کرد و این هزینه ها در بودجه ی حدود 140 میلیون دلاری فیلم لحاظ نشد! با دونستن این نکته میشه ارزش کار تام کروز رو بیشتر درک کرد که با آمادگی بدنی بالاش در سن 56 سالگی تونست در کمتر از 9 هفته (که تخمین زده میشد بهبودیش طول بکشه) بتونه به فیلم برداری برگرده. واقعا آفرین به تام کروز.
----------------------------------------------
و اما در مورد خود فیلم: ببینید این از نظر من قطعا بهترین نسخه ی Mission Impossible تا این تاریخه و بدون شک یکی از بهترین اکشن های هزاره جدید و کل تاریخ هالیودده! من این رو بدون شک میگم چون وقتی یک اثر اکشن در ساخت خودش از ترکیبی از فیلم نامه کارشده و دارای پیچش های داستانی بجا و مناسب, بازیگری خیلی خوب, کارگردانی عالی, فیلم برداری و تدوین و موسیقی حساب شده و به شدت هیجان انگیز استفاده میکنه یعنی به همه جاش فکر کرده و صرفا یک اکشن پاپ کرنی و گیشه ای نیست که قبل از اینکه بسته پاپ کرن تموم شه از یاد بیننده بره! در Fallout همه چیز حساب شده و تمیزه. با اثری شلخته و گسیخته طرف نیستیم. نظم خاص و زیبایی در تمام سکانس ها و شات ها برقراره. صحنه های اکشن شامل درگیری های نزدیک و دور و تعقیب و گریز های پیاده و موتوری و هوایی همه عالی و با ضرب آهنگ بالا و تند کار شدن و این مدیون 1) فیلم برداری استادانه با نماهای سیال و روان 2) موسیقی متناسب با اکشن 3) تدوین درخور سرعت فیلم و 4) بازیگری ماهرانه ی تمام اعضاست (از طنازی های زوج "سایمون پگ" و "وینگ ریمز" بگیر تا کشش بین "تام کروز" و "ربکا فرگوسن" و تقابل "تام کروز" و "هنری کویل").
-----------------------------------------------------
تماشای این فیلم رو به همه و خصوصا دوستداران ژانر محبوب اکشن و تام کروز عزیز شدیدا توصیه میکنم. قطعا از دیدنش خسته نمیشید و ارزش بیش از یک بار تماشا رو صد در صد داره. امیدوارم تام کروز حالا حالاها فیلم اکشن بازی کنه و خیال نداشته باشه به این زودی ها میدون رو خالی کنه
بله!
نام خانوادگی اصلی مارلو (یعنی همون maiden name یا نام خانوادگی پدریش) تالی هستش: مارلو تالی
و اگه دوباره سکانس های تعامل مارلو و تالی در طول فیلم رو با دقت مرور کنید و رو دیالوگ هاشون تمرکز کنید به این نکته پی میبرین
باید اعتراف کنم Soldado از اون چیزی که فک میکردم خیلی بهتر بود و به طرز لذت بخشی غافلگیرم کرد
---------------------------------------
قبل از تماشای فیلم این تصور تو ذهنم بود که با یه دنباله ی ضعیف طرف هستم که در بهترین حالت قراره برای نسخه سوم زمینه چینی کنه و بس!
اما بعد از تجربه ی دو ساعته ی فیلم باید بگم با یک اثر خوش ساخت, پولیش شده, تر و تمیز, و پر از هیجان طرف هستیم
---------------------------------------
اصلا فک نمیکردم Stefano Sollimaی ایتالیایی بتونه راه "دنی ویلنوو" (کارگردان قسمت اول و از کارگردانان به نام و شناخته شده ی کانادایی سینمای هالیوود صاحب آثاری چون Arrival و Enemy) رو به این زیبایی ادامه بده. البته این کارگردان ایتالیایی در زمینه ساخت فیلم های جنایی و پلیسی تجربه داره و با عناصر این ژانر آشناست
---------------------------------------
فیلم در تمامی ابعاد یک اثر خیلی خوب و پخته ست. از موسیقی زیبا و کاملا منطبق بر فضای فیلم گرفته که همیشه بیننده رو بر لبه صندلی میخکوب نگه می داره و آدرنالین رو پمپاژ میکنه گرفته (موسیقی این فیلم شباهت زیادی به موسیقی فیلم Arrival داره و به همون اندازه حس رازآلود و پرهیجانی رو منتقل میکنه) تا بازی های استادانه ی "دل تورو" و "برولین" و حتی بازی های کلیشه ای هنرپیشگان شناخته شده ای مثل "کاترین کینر", و همینطور فیلم برداری زیبا با نماهای هم دور و هم نزدیک زمینی و هوایی که بسیار زیاد در انتقال حس هیجان به بیننده موثر بوده و سایر مولفه های یک فیلم موفق که همگی در این اثر یافت میشن.
----------------------------------------
من امتیاز ----- 8 ----- رو برای این فیلم خیلی خوب در نظر گرفتم و از تجربه این اثر بسیار راضی و خوشحالم و به شما هم پیشنهاد میکنم Sicario رو از دست ندید.
در ضمن میتونید با خیال راحت در کنار اعضای خانواده این فیلم رو ببینین چون عاری از هرگونه محتوای جنسی هستش.
در بین این همه فیلم های تکراری و نخ نما و کلیشه ای که انگار شابلون گذاشتن و کپی کردن از رو دست هم, وقتی یه کارگردان و نویسنده ی به شدت خلاق و نوآور مثل Wes Anderson پیدا میشه که میتونه با کمک ذهن باز و مبتکرش یه نفس تازه در کالبد خسته سینما بدمه واقعا باید خوشحال بود که در دوره ای هستیم که همچین نوابغی توش زیست میکنن!
-----------------------------------------------------------------
من پیشنهاد میکنم حتما آثار دیگه ی این کارگردان صاحب سبک و مولف امریکایی رو هم تماشا کنید. بطور خاص توصیه میکنم این سه اثر رو از وس اندرسون ببینید: Fantastic Mr. Fox - The Royal Tenenbaums و The Grand Budapest Hotel . من حتم دارم با دیدن آثار وس اندرسون نگاهتون به هنر هفتم تغییری مثبت میکنه! (همه ساخته های وس اندرسون زیبا و شبیه یه تابلوی نقاشی می مونن ولی این سه تا رو من گل سرسبدشون میدونم).
------------------------------------------------------------------
یه جور دیوونگی خاص تو ساخته های اندرسون میشه دید؛ یه جور بی خیالی و آزادی خاطر خاص؛ انگار ذهن این بشر فارغ از بند هایی هستش که خیلی از ماها ذهنمون رو درگیرشون کردیم؛ ذهن اندرسون مثه یه بچه ی مهدکودکی میمونه؛ از هر تعلقی آزاده و میتونه رها و گشاده بال پرواز کنه و به جاهایی سرک بشه که کمتر کسی میتونه بهشون پا بذاره. در یک کلام, وس اندرسون شاعر سینمای هالیووده! (در کنار یکی از اساتید سینمای سورئال Tim Burton بزرگ)
-------------------------------------------------------------------
و اما درباره ی Isle of Dogs
این انیمیشن با تکنیک Stop-Motion ساخته شده (دقیقا مثل انیمیشن قبلی این کارگردان یعنی Fantastic Mr. Fox)؛ این یعنی تمام عناصری که شما در تصویر مشاهده می کنید شامل شخصیت ها و پس زمینه و پیش زمینه و همه و همه با دست ساخته شدن و هیچکدوم رایانه ای نیستن. اینها همه مینیاتورهای ظریفی هستن که با جزییات خیره کننده در کنار هم قرار گرفتن و با کمک تکنیک Stop motion به صورت فریم به فریم فیلمبرداری شدن و اونوقت این فریم ها کنار هم قرار گرفتن و تبدیل به محصول نهایی شدن. این خودش سختی کار رو نشون میده و صدالبته ارزش بالای ساخت همچین اثری رو.
------------------------------------------------------------------
تنها دلیلی که باعث میشه امتیاز کامل 10 رو به این فیلم ندم و اون رو شاهکار ندونم داستان فیلم و مهمتر از اون نحوه روایت فیلمنامه ی اثره که اگه برخی ویژگی ها رو نداشت مطمئنا نمره ای غیر از 10 لایقش نبود. مهمترین این ویژگی ها هم استفاده از یک دانش آموز امریکاییه که به عنوان foreign exchange student در اونجا درس میخونه و یجورایی جنبش علیه سگ هراسان رو این دانش آموز شکل میده و رهبری میکنه. به نظر انگیزه هایی ایدئولوژیک پشت این تصمیم بود که من دوست نداشتم راستش! و دلیل دوم هم اینه که داستان فاقد افت و خیز های لازم برای تولید یک شاهکار سینماییه و کمی ساده تر از حد تصور من بود!
-------------------------------------------------------------------
در هر حال من نمره ی عالی ----- 9 ----- رو به این فیلم میدم و دیدنش رو به همه با هر سن و سلیقه ای توصیه میکنم
یه فیلم نسبتا خوب و سرگرم کننده دیگه از دواین جانسون که ارزش یک بار دیدن رو داره و چیز خاصی هم برای عرضه نداره. یک بار دیگه یک خطر مهلک امریکا و احتمالا کل دنیا رو تهدید میکنه و یک قهرمان امریکایی دنیایی رو از شر اون خطر نجات میده. به قول یکی از کاربران نایت مووی "الگویی کلیشه ای تر از واژه ی کلیشه!"
---------------------------------------
همه چیز در فیلم معمولیه. ابهت و ابعاد غول پیکر سه حیوان عظیم الجثه ی فیلم در نگاه اول میتونه جذاب باشه ولی خیلی زود بی نمک و خسته کننده میشه. در کل اون ابهتی که کینگ کونگ داشت رو اصلا نمیتونین در George (گوریل) ببینین. از بین سکانس های اکشن هم من فقط اون سکانس اواخر فیلم رو در شهر شیکاگو نسبتا خوشم اومد ازش.
---------------------------------------
مثل تقریبا همه فیلم های دواین جانسون, اگه نبینیش چیزی از دست ندادی ولی از طرفی هم نمیشه ندید! ولی فیلم از نظر من فاقد ارزش کلکسیونی هستش و بدرد آرشیو نمیخوره
---------------------------------------
من به Rampage نمره ----- 6 ----- رو میدم
--------------------------------------
ضمنا هیچ گونه محتوای جنسی در فیلم نیست و می تونین با خیال راحت از تماشای فیلم در یک عصر آروم کنار خانواده و/یا دوستان لذت ببرین!
////////////////////////////////
(آها! راستی همونطور که چند تا از کاربرا اشاره کردن بازیگر شخصیت نیگان از سریال Walking Dead یعنی جفری دین مورگان هم تو فیلم بازی میکنه ولی نقشش نسبتا مثبته! البته یادش رفته از جلد نیگان خارج بشه. دقیقا همون مدل حرف زدن گاوچرونی! همون حرکات! همون استیل! فقط چوب بیسبالش همراهش نیست!)
------------------------------------------------
تک خط شعری که در ابتدای فیلم نمایش داده میشه (بخشی از شعر The Wreck of Deutschland اثر شاعر بریتانیایی جرارد منلی هاپکینز) در واقع میشه گفت به نوعی عصاره محتوای Hold the Dark رو در خودش داره. ****O unteachably after evil, but uttering truth****. به این مفهوم که همه انسان ها به طور ذاتی به دنبال شر هستن و فطرتی تاریک دارند اما در صورت رهنمون شدن به سمت سپیدی و آموزش صحیح، امکان رستگاری هم براشون وجود داره (که در واقع بخشی کلیدی از باورهای آیین کاتولیک رو نشون میده). ویلیام جیرالدی نویسنده رمان Hold the Dark (منبع اقتباس فیلمنامه) از این تک بیت شعر در مقدمه کتاب استفاده کرده. البته من چیز بیشتری نمیگم تا نکته ای از داستان لوث نشه.
------------------------------------------------
داستان فیلم در دسامبر سال 2004 رخ میده در روستایی دور افتاده در قلب ایالت آلاسکا. شخصیت ورنون اسلون (با بازی الکساندر اسکارشگُرد) از سربازان امریکاییه که در ابتدای داستان در کشور عراق مشغول انجام وظیفه ست و پس از مدتی از جنگ برمیگرده نزد همسرش، مِدورا اسلون (با بازی Riley Keough) . از این حیث و با توجه به احوالات درونی شخصیت ورنون و اتفاقاتی که در ادامه داستان رخ میده میتونیم فیلم رو دارای مضامین ضد جنگ بدونیم که این نکته ای مثبت به حساب میاد چون ورنون تنها شخصیت فیلمه که خیلی بیشتر از سایرین بهش پرداخته میشه (حتی بیشتر از شخصیت اصلی فیلم، راسل کُر، با بازی جفری رایت و همینطور خیلی خیلی بیشتر از شخصیت مدورا اسلون). یکی از نقاط ضعف اصلی فیلم هم همین پرداخت سطحی شخصیت های اصلی و فرعی فیلمه که منجر میشه به این نتیجه که شما درک درستی از کارهایی که از شخصیت ها در نقاط گوناگون فیلم نامه سر میزنه نخواهید داشت و مدام با خودتون میگید چرا؟ برای چی؟ انگیزه ش چی بود از این کار؟ خب بعد که چی؟! و انبوهی از این سوالات که رفته رفته هر چقدر به پایان مدت دو ساعته فیلم نزدیک میشیم نه تنها جواب مشخصی براشون پیدا نمیکنیم بلکه سوالات و ابهامات جدیدتری هم در ذهن بیننده شکل میگیره که با رسیدن به پایان باز فیلم باز هم جوابی یافت نمیشه برای خیلی هاشون و بیننده هاج و واج میمونه که اصلا چرا دو ساعت پای فیلم نشسته و حس میکنه به شعورش توهین شده. همین فیلم نامه و داستان پر از حفره و سوالات و ابهامات بی پاسخ باعث میشن من تماشای این فیلم رو حتی یک بار به کسی توصیه نکنم و شخصا امتیاز نسبتا ضعیف ------------- 4 ------------- رو براش کنار گذاشتم. از نقاط قوت فیلم میتونم به موسیقی سرد منتاسب با فضای اثر؛ نماهای برفی زیبا از طبیعت وحشی ایالت آلبرتا (که به جای آلاسکا انتخاب شده)؛ بازی های خوب شخصیت های اصلی (جفری رایت، الکساندر اسکارشگُرد و جیمز دیل) در حد توان فیلمنامه؛ و صدابرداری و صداگذاری قابل قبول (مخصوصا صدای برف و بوران) و اختصاص بخش قابل توجهی از زمان فیلم به سکوت و اجازه دادن به مخاطب برای لذت بردن از طبیعت وحشی فیلم اشاره کنم اما با تمام این ها همون نکات منفی که بالاتر نوشتم نمیذارن شما از یک جایی به بعد از دیدن فیلم لذت ببرین و حس میکنین دارین کار بیهوده ای انجام میدین. فیلم خوبی نبود...
--------------------------------------------
اول از همه باید بگم این دومین فیلم از سری Mission Impossible به کارگردانی کریستوفر مک کواری هست (بعد از Rogue Nation). البته سابقه همکاری بین تام کروز و کریستوفر مک کواری به همین دو فیلم خلاصه نمیشه و این دو در فیلم های دیگه ای مثل Valkyrie - Edge of Tomorrow و The Mummy (که مک کواری در اونها وظیفه نویسندگی رو بر عهده داشته) و نسخه اول Jack Reacher (مک کواری به عنوان کارگردان) هم با هم همکاری داشتن و همدیگه رو خوب میشناسن.
---------------------------------------------
خب این فیلمی هست که تام کروز در حین فیلم برداری در هنگام پرش از سقف یک ساختمان به سقف ساختمانی دیگه از ناحیه پا دچار شکستگی شدید میشه و حدودا هفت هشت هفته مجبور شدن فیلمبرداری رو متوقف کنن و به همین دلیل حدود 80 میلیون دلار هم ضرر کردن چون مجبور بودن دستمزد این مدت بازیگران رو بهشون دادن تا نرن سر یک کار دیگه! البته بیمه جبران کرد و این هزینه ها در بودجه ی حدود 140 میلیون دلاری فیلم لحاظ نشد! با دونستن این نکته میشه ارزش کار تام کروز رو بیشتر درک کرد که با آمادگی بدنی بالاش در سن 56 سالگی تونست در کمتر از 9 هفته (که تخمین زده میشد بهبودیش طول بکشه) بتونه به فیلم برداری برگرده. واقعا آفرین به تام کروز.
----------------------------------------------
و اما در مورد خود فیلم: ببینید این از نظر من قطعا بهترین نسخه ی Mission Impossible تا این تاریخه و بدون شک یکی از بهترین اکشن های هزاره جدید و کل تاریخ هالیودده! من این رو بدون شک میگم چون وقتی یک اثر اکشن در ساخت خودش از ترکیبی از فیلم نامه کارشده و دارای پیچش های داستانی بجا و مناسب, بازیگری خیلی خوب, کارگردانی عالی, فیلم برداری و تدوین و موسیقی حساب شده و به شدت هیجان انگیز استفاده میکنه یعنی به همه جاش فکر کرده و صرفا یک اکشن پاپ کرنی و گیشه ای نیست که قبل از اینکه بسته پاپ کرن تموم شه از یاد بیننده بره! در Fallout همه چیز حساب شده و تمیزه. با اثری شلخته و گسیخته طرف نیستیم. نظم خاص و زیبایی در تمام سکانس ها و شات ها برقراره. صحنه های اکشن شامل درگیری های نزدیک و دور و تعقیب و گریز های پیاده و موتوری و هوایی همه عالی و با ضرب آهنگ بالا و تند کار شدن و این مدیون 1) فیلم برداری استادانه با نماهای سیال و روان 2) موسیقی متناسب با اکشن 3) تدوین درخور سرعت فیلم و 4) بازیگری ماهرانه ی تمام اعضاست (از طنازی های زوج "سایمون پگ" و "وینگ ریمز" بگیر تا کشش بین "تام کروز" و "ربکا فرگوسن" و تقابل "تام کروز" و "هنری کویل").
-----------------------------------------------------
تماشای این فیلم رو به همه و خصوصا دوستداران ژانر محبوب اکشن و تام کروز عزیز شدیدا توصیه میکنم. قطعا از دیدنش خسته نمیشید و ارزش بیش از یک بار تماشا رو صد در صد داره. امیدوارم تام کروز حالا حالاها فیلم اکشن بازی کنه و خیال نداشته باشه به این زودی ها میدون رو خالی کنه
فصل هشت فصل آخره. در شش اپیزود که هر کدوم احتمالا حدود یک ساعت و نیم طولش باشه
به نظر من بهترینه
مگه میشه اصلا؟! انقد این سریال جذاب و شاهکاره که انگار طلسم میکنه آدمو. میشینی پاش دیگه دلت نمیخواد پا شی!
بله!
نام خانوادگی اصلی مارلو (یعنی همون maiden name یا نام خانوادگی پدریش) تالی هستش: مارلو تالی
و اگه دوباره سکانس های تعامل مارلو و تالی در طول فیلم رو با دقت مرور کنید و رو دیالوگ هاشون تمرکز کنید به این نکته پی میبرین
عاشقانه دوسش دارم
ممنون پیتر جکسون. ممنون استاد تالکین
---------------------------------------
قبل از تماشای فیلم این تصور تو ذهنم بود که با یه دنباله ی ضعیف طرف هستم که در بهترین حالت قراره برای نسخه سوم زمینه چینی کنه و بس!
اما بعد از تجربه ی دو ساعته ی فیلم باید بگم با یک اثر خوش ساخت, پولیش شده, تر و تمیز, و پر از هیجان طرف هستیم
---------------------------------------
اصلا فک نمیکردم Stefano Sollimaی ایتالیایی بتونه راه "دنی ویلنوو" (کارگردان قسمت اول و از کارگردانان به نام و شناخته شده ی کانادایی سینمای هالیوود صاحب آثاری چون Arrival و Enemy) رو به این زیبایی ادامه بده. البته این کارگردان ایتالیایی در زمینه ساخت فیلم های جنایی و پلیسی تجربه داره و با عناصر این ژانر آشناست
---------------------------------------
فیلم در تمامی ابعاد یک اثر خیلی خوب و پخته ست. از موسیقی زیبا و کاملا منطبق بر فضای فیلم گرفته که همیشه بیننده رو بر لبه صندلی میخکوب نگه می داره و آدرنالین رو پمپاژ میکنه گرفته (موسیقی این فیلم شباهت زیادی به موسیقی فیلم Arrival داره و به همون اندازه حس رازآلود و پرهیجانی رو منتقل میکنه) تا بازی های استادانه ی "دل تورو" و "برولین" و حتی بازی های کلیشه ای هنرپیشگان شناخته شده ای مثل "کاترین کینر", و همینطور فیلم برداری زیبا با نماهای هم دور و هم نزدیک زمینی و هوایی که بسیار زیاد در انتقال حس هیجان به بیننده موثر بوده و سایر مولفه های یک فیلم موفق که همگی در این اثر یافت میشن.
----------------------------------------
من امتیاز ----- 8 ----- رو برای این فیلم خیلی خوب در نظر گرفتم و از تجربه این اثر بسیار راضی و خوشحالم و به شما هم پیشنهاد میکنم Sicario رو از دست ندید.
در ضمن میتونید با خیال راحت در کنار اعضای خانواده این فیلم رو ببینین چون عاری از هرگونه محتوای جنسی هستش.
-----------------------------------------------------------------
من پیشنهاد میکنم حتما آثار دیگه ی این کارگردان صاحب سبک و مولف امریکایی رو هم تماشا کنید. بطور خاص توصیه میکنم این سه اثر رو از وس اندرسون ببینید: Fantastic Mr. Fox - The Royal Tenenbaums و The Grand Budapest Hotel . من حتم دارم با دیدن آثار وس اندرسون نگاهتون به هنر هفتم تغییری مثبت میکنه! (همه ساخته های وس اندرسون زیبا و شبیه یه تابلوی نقاشی می مونن ولی این سه تا رو من گل سرسبدشون میدونم).
------------------------------------------------------------------
یه جور دیوونگی خاص تو ساخته های اندرسون میشه دید؛ یه جور بی خیالی و آزادی خاطر خاص؛ انگار ذهن این بشر فارغ از بند هایی هستش که خیلی از ماها ذهنمون رو درگیرشون کردیم؛ ذهن اندرسون مثه یه بچه ی مهدکودکی میمونه؛ از هر تعلقی آزاده و میتونه رها و گشاده بال پرواز کنه و به جاهایی سرک بشه که کمتر کسی میتونه بهشون پا بذاره. در یک کلام, وس اندرسون شاعر سینمای هالیووده! (در کنار یکی از اساتید سینمای سورئال Tim Burton بزرگ)
-------------------------------------------------------------------
و اما درباره ی Isle of Dogs
این انیمیشن با تکنیک Stop-Motion ساخته شده (دقیقا مثل انیمیشن قبلی این کارگردان یعنی Fantastic Mr. Fox)؛ این یعنی تمام عناصری که شما در تصویر مشاهده می کنید شامل شخصیت ها و پس زمینه و پیش زمینه و همه و همه با دست ساخته شدن و هیچکدوم رایانه ای نیستن. اینها همه مینیاتورهای ظریفی هستن که با جزییات خیره کننده در کنار هم قرار گرفتن و با کمک تکنیک Stop motion به صورت فریم به فریم فیلمبرداری شدن و اونوقت این فریم ها کنار هم قرار گرفتن و تبدیل به محصول نهایی شدن. این خودش سختی کار رو نشون میده و صدالبته ارزش بالای ساخت همچین اثری رو.
------------------------------------------------------------------
تنها دلیلی که باعث میشه امتیاز کامل 10 رو به این فیلم ندم و اون رو شاهکار ندونم داستان فیلم و مهمتر از اون نحوه روایت فیلمنامه ی اثره که اگه برخی ویژگی ها رو نداشت مطمئنا نمره ای غیر از 10 لایقش نبود. مهمترین این ویژگی ها هم استفاده از یک دانش آموز امریکاییه که به عنوان foreign exchange student در اونجا درس میخونه و یجورایی جنبش علیه سگ هراسان رو این دانش آموز شکل میده و رهبری میکنه. به نظر انگیزه هایی ایدئولوژیک پشت این تصمیم بود که من دوست نداشتم راستش! و دلیل دوم هم اینه که داستان فاقد افت و خیز های لازم برای تولید یک شاهکار سینماییه و کمی ساده تر از حد تصور من بود!
-------------------------------------------------------------------
در هر حال من نمره ی عالی ----- 9 ----- رو به این فیلم میدم و دیدنش رو به همه با هر سن و سلیقه ای توصیه میکنم
---------------------------------------
همه چیز در فیلم معمولیه. ابهت و ابعاد غول پیکر سه حیوان عظیم الجثه ی فیلم در نگاه اول میتونه جذاب باشه ولی خیلی زود بی نمک و خسته کننده میشه. در کل اون ابهتی که کینگ کونگ داشت رو اصلا نمیتونین در George (گوریل) ببینین. از بین سکانس های اکشن هم من فقط اون سکانس اواخر فیلم رو در شهر شیکاگو نسبتا خوشم اومد ازش.
---------------------------------------
مثل تقریبا همه فیلم های دواین جانسون, اگه نبینیش چیزی از دست ندادی ولی از طرفی هم نمیشه ندید! ولی فیلم از نظر من فاقد ارزش کلکسیونی هستش و بدرد آرشیو نمیخوره
---------------------------------------
من به Rampage نمره ----- 6 ----- رو میدم
--------------------------------------
ضمنا هیچ گونه محتوای جنسی در فیلم نیست و می تونین با خیال راحت از تماشای فیلم در یک عصر آروم کنار خانواده و/یا دوستان لذت ببرین!
////////////////////////////////
(آها! راستی همونطور که چند تا از کاربرا اشاره کردن بازیگر شخصیت نیگان از سریال Walking Dead یعنی جفری دین مورگان هم تو فیلم بازی میکنه ولی نقشش نسبتا مثبته! البته یادش رفته از جلد نیگان خارج بشه. دقیقا همون مدل حرف زدن گاوچرونی! همون حرکات! همون استیل! فقط چوب بیسبالش همراهش نیست!)