یه فیلم کاملا بی ارزش و بی هدف و لا ابالی و تهوع آور!
دیدنش رو فقط به کسی توصیه میکنم که میخواد خودش رو ارضا کنه که البته برای اون هم راههای بهتر و سریع تری وجود داره!
قطعا چنین فیلمی نشان از روحیات عجیب کارگردان داره و این از آثار دیگه ی این کارگردان هم کاملا مشخصه
امتیاز 1 از 10
فیلم بیشتر برای رده سنی کودک و نوجوان جذابیت داره و سرگرم کننده ست و مخاطب بزرگسال چندان لذت نخواهد برد
به همین دلیل شخصا چندان از تماشای این فیلم احساس رضایت نکردم چون حس میکنم برای این جور داستان های پریان زیادی پیر شدم اما اگه 20 سال جوون تر بودم قطعا امتیاز خیلی بیشتری از 5 بهش میدادم. این نقطه ضعف فیلم نیست بلکه فقط به انی معنی هست که مخاطب فیلم یک مخاطب خاصه و همون مخاطب هم از فیلم لذت کامل رو میبره
مهربد عزیز
درود بی کران بر شما هموطن گرامی
خواهش میکنم. من هم از شما ممنونم که بحث رو ادامه دادی
من آخر کامنتم نوشتم که بحث خیلی طولانی میشه و یقینا از حوصله همه خارجه و اما اینکه شما فرمودی جواب های من حالت ماست مالی داره تا حدودی حق با شماست. البته ایراد تماما از من نیست بلکه قرائن و نشانه هایی که فیلمنامه نویس در متن داستان گنجونده فاقد منطق صددرصدی هستن و در نتیجه هر جنبنده ای که در مقام دفاع از ایرادات منتقدین بر بیاد ناگزیر باید دفاعیاتش رو بر اساس یک سری دلایل نه کاملا منطقی بنا کنه. در واقع من هم در نظر قبلیم نوشتم که این دلایل صددرصد منطقی نیستن بلکه با اندکی ارفاق میشه اونها رو پذیرفت و هضم کرد. یک سری از این دلایل برمیگرده به مقوله ی plot convenience یعنی نویسنده برای اینکه گره داستانی مشخصی رو باز کنه میاد و از ابزاری داستانی به اسم deus ex machina استفاده میکنه به اینصورت که مثلا در همون قسمت 6 فصل 7 همونطور که خودتون هم اشاره کردین عموی جان اسنو از نا کجا آباد یک مرتبه به کمکش میاد یا دنریس درست سر بزنگاه خودش رو به نجات جان و گروهش میرسونه یا صرفا نویسنده میاد و بصورت نه چندان منطقی، شخصیت هاش رو از مخمصه های گوناگون نجات میده؛ برای مثال شاه شب در اون قسمت از مسافت خیلی زیادی ویزریون رو مورد اصابت قرار میده ولی برای زدن دروگون این همه تعلل میکنه و در نهایت با اینکه مسافت خیلی زیادی هم از دروگون نداره ولی تیرش خطا میره. یا همون زنجیرهای بزرگ و اون بقایای لنگرگاه اون هم در چنین مکان دورافتاده ای. اینها همه نمونه هایی از plot convenience هستن که کم و بیش در هر داستانی یافت میشن. برای همینه که واقعیت هیچگاه مشابه داستان ها نیست چون در واقعیت اغلب ما شاهد این قبیل امداد های غیبی نیستیم! باید پذیرفت که این هم یک داستانه و به مانند هر داستان دیگری، نویسنده در مواردی ناگزیره دست به مداخله مستقیم در روند داستان بزنه و قدرت خودش رو بر داستان تحمیل کنه تا به داستان جذابیت و تعلیق و غافلگیری ببخشه. و اما برسیم به ادامه ایرادات شما؛ فرمودید که بر چه مبنایی میگم Drogon اژدهای اصلی از بین سه اژدهای دنریس هست. یک جواب خیلی مشخص اینه که دنریس فقط سوار دروگون میشه و دو اژدهای دیگه یعنی Viserion و Rhaegal نقش اسکورت رو ایفا میکنن. هر تارگرین در طول عمرش اساسا فقط بر یک اژدها سوار میشه مادامی که اون اژدها زنده باشه. این بخشی از Lore دنیای داستانی رمان ها هست.پس دنریس با اژدهایی که از ابتدا باهاش پیوندی ناگسستنی ایجاد کرده همون دروگون بوده و این قضیه بارها در سریال به انحای مختلف نشون داده میشه برای مثال در پایان فصل اول و زمانی که دنریس با سه تخم اژدها وارد آتش میشه، زمانی که آتش خاموش میشه و ما برای اولین بار اژدهایی رو میبینیم که از پشت برهنه دنریس بالا میاد اون اژدها دروگونه. و خیلی سکانس های دیگه که من فقط یکی رو گفتم. من برام عجیبه که شما در این مورد شک دارین.کاملا مشخصه که دروگون اژدهای اصلی و سوگولی دنریسه. و از رفتارهای دروگون مشخصه که اون رئیسه و در نتیجه قوی تره. در ضمن من نگفتم چون دروگون قویتره شاه شب با نیزه زدش! من گفتم چون دروگون جثه بزرگتر و ظاهر قدرتمند تری داشت یکی از دلایلی بود که شاه شب رفت سراغ برادر کوچکترش. یکی از دلایل نه همه! اینکه اژدهایان در زیر بال هاشون ضعیف ترن دیگه اطلاعات عمومی و عقل سلیمه! مشخصه که زیربال و بطور مشخص محل تلاقی بال و بدن از نقاط دیگه بدن اژدها ضعیف تره چون اگه اون قسمت هم به اندازه ی قسمت های دیگه فلس های نفوذناپذیر و محکم داشت آزادی عمل و قدرت مانور و پرواز اژدها رو کاهش میداد. این یکی در جایی اشاره نمیشه فقط اینطوری منطقی تر به نظر میاد. در انتها فرمودین که دقیقه ای که من بهش اشاره کردم به آخر اون قسمت و بعد از نبرد مربوط میشه که متاسفانه متوجه نشدم منظور ایرادتون رو.چون به نظرم اون سکانس همه چی رو توضیح میده و اینکه گذاشتنش آخر سریال و بعد از نبرد چه تاثیر منفی ای داره من متوجه نشدم! آها و یک ایراد اساسی و خیلی بزرگ هم گرفتین که عموی جان اسنو یهو از کجا اومد و چرا همراه جان فرار نکرد و چرا وایت ها دنبال جان نرفتن. حقیقتا جواب دندون گیری ندارم به این ایراد شما. میتونم یک سری دلیل بگم ولی حداقا خودم رو راضی نمیکنه. مثلا بنجن استارک اسبش رو داد به جان و خودش یک تنه رفت به نبرد وایت ها در حالیکه می دونست شانسی نداره تا از این طریق بتونه جان رو نجات بده چون اگه خودش هم همراه جان سوار اسب میشد هم سرعت حرکت اسب کم میشد و زودتر خسته میشد و هم احتمالا وایت ها به دنبالشون تا دیوار میومدن که در اونصورت اوضاع از کنترل خارج میشد.البته معلوم نیست که بنجن مرده باشه صددرصد و یهو دیدی آخر فصل هشت دوباره پیداش شد! ولی جدای همه ی این دلایل، اومدن بنجن به نجات جان اون هم از ناکجاآباد نمونه ای هست از deus ex machina یا همون امداد غیبی که نویسنده اراده ش رو بر روند داستان تحمیل میکنه.
خواهش میکنم. مساله ای نیست. همه مون اشتباه میکنیم
اگه حوصله یاری کنه حتما. امیدوارم شما رو هم بیشتر از این ببینم در قسمت نظرات
دیدنش رو فقط به کسی توصیه میکنم که میخواد خودش رو ارضا کنه که البته برای اون هم راههای بهتر و سریع تری وجود داره!
قطعا چنین فیلمی نشان از روحیات عجیب کارگردان داره و این از آثار دیگه ی این کارگردان هم کاملا مشخصه
امتیاز 1 از 10
در اینستاگرام اکانتی ندارم.
نمیدونم. ندیدم هنوز
به همین دلیل شخصا چندان از تماشای این فیلم احساس رضایت نکردم چون حس میکنم برای این جور داستان های پریان زیادی پیر شدم اما اگه 20 سال جوون تر بودم قطعا امتیاز خیلی بیشتری از 5 بهش میدادم. این نقطه ضعف فیلم نیست بلکه فقط به انی معنی هست که مخاطب فیلم یک مخاطب خاصه و همون مخاطب هم از فیلم لذت کامل رو میبره
حرف شما درست. من کتاب رو نخوندم و از روی سریال این حدس رو زدم ولی بهرحال نغمه آتش و یخ باز هم میشه پیوند تارگرین و استارک دیگه
درود بی کران بر شما هموطن گرامی
خواهش میکنم. من هم از شما ممنونم که بحث رو ادامه دادی
من آخر کامنتم نوشتم که بحث خیلی طولانی میشه و یقینا از حوصله همه خارجه و اما اینکه شما فرمودی جواب های من حالت ماست مالی داره تا حدودی حق با شماست. البته ایراد تماما از من نیست بلکه قرائن و نشانه هایی که فیلمنامه نویس در متن داستان گنجونده فاقد منطق صددرصدی هستن و در نتیجه هر جنبنده ای که در مقام دفاع از ایرادات منتقدین بر بیاد ناگزیر باید دفاعیاتش رو بر اساس یک سری دلایل نه کاملا منطقی بنا کنه. در واقع من هم در نظر قبلیم نوشتم که این دلایل صددرصد منطقی نیستن بلکه با اندکی ارفاق میشه اونها رو پذیرفت و هضم کرد. یک سری از این دلایل برمیگرده به مقوله ی plot convenience یعنی نویسنده برای اینکه گره داستانی مشخصی رو باز کنه میاد و از ابزاری داستانی به اسم deus ex machina استفاده میکنه به اینصورت که مثلا در همون قسمت 6 فصل 7 همونطور که خودتون هم اشاره کردین عموی جان اسنو از نا کجا آباد یک مرتبه به کمکش میاد یا دنریس درست سر بزنگاه خودش رو به نجات جان و گروهش میرسونه یا صرفا نویسنده میاد و بصورت نه چندان منطقی، شخصیت هاش رو از مخمصه های گوناگون نجات میده؛ برای مثال شاه شب در اون قسمت از مسافت خیلی زیادی ویزریون رو مورد اصابت قرار میده ولی برای زدن دروگون این همه تعلل میکنه و در نهایت با اینکه مسافت خیلی زیادی هم از دروگون نداره ولی تیرش خطا میره. یا همون زنجیرهای بزرگ و اون بقایای لنگرگاه اون هم در چنین مکان دورافتاده ای. اینها همه نمونه هایی از plot convenience هستن که کم و بیش در هر داستانی یافت میشن. برای همینه که واقعیت هیچگاه مشابه داستان ها نیست چون در واقعیت اغلب ما شاهد این قبیل امداد های غیبی نیستیم! باید پذیرفت که این هم یک داستانه و به مانند هر داستان دیگری، نویسنده در مواردی ناگزیره دست به مداخله مستقیم در روند داستان بزنه و قدرت خودش رو بر داستان تحمیل کنه تا به داستان جذابیت و تعلیق و غافلگیری ببخشه. و اما برسیم به ادامه ایرادات شما؛ فرمودید که بر چه مبنایی میگم Drogon اژدهای اصلی از بین سه اژدهای دنریس هست. یک جواب خیلی مشخص اینه که دنریس فقط سوار دروگون میشه و دو اژدهای دیگه یعنی Viserion و Rhaegal نقش اسکورت رو ایفا میکنن. هر تارگرین در طول عمرش اساسا فقط بر یک اژدها سوار میشه مادامی که اون اژدها زنده باشه. این بخشی از Lore دنیای داستانی رمان ها هست.پس دنریس با اژدهایی که از ابتدا باهاش پیوندی ناگسستنی ایجاد کرده همون دروگون بوده و این قضیه بارها در سریال به انحای مختلف نشون داده میشه برای مثال در پایان فصل اول و زمانی که دنریس با سه تخم اژدها وارد آتش میشه، زمانی که آتش خاموش میشه و ما برای اولین بار اژدهایی رو میبینیم که از پشت برهنه دنریس بالا میاد اون اژدها دروگونه. و خیلی سکانس های دیگه که من فقط یکی رو گفتم. من برام عجیبه که شما در این مورد شک دارین.کاملا مشخصه که دروگون اژدهای اصلی و سوگولی دنریسه. و از رفتارهای دروگون مشخصه که اون رئیسه و در نتیجه قوی تره. در ضمن من نگفتم چون دروگون قویتره شاه شب با نیزه زدش! من گفتم چون دروگون جثه بزرگتر و ظاهر قدرتمند تری داشت یکی از دلایلی بود که شاه شب رفت سراغ برادر کوچکترش. یکی از دلایل نه همه! اینکه اژدهایان در زیر بال هاشون ضعیف ترن دیگه اطلاعات عمومی و عقل سلیمه! مشخصه که زیربال و بطور مشخص محل تلاقی بال و بدن از نقاط دیگه بدن اژدها ضعیف تره چون اگه اون قسمت هم به اندازه ی قسمت های دیگه فلس های نفوذناپذیر و محکم داشت آزادی عمل و قدرت مانور و پرواز اژدها رو کاهش میداد. این یکی در جایی اشاره نمیشه فقط اینطوری منطقی تر به نظر میاد. در انتها فرمودین که دقیقه ای که من بهش اشاره کردم به آخر اون قسمت و بعد از نبرد مربوط میشه که متاسفانه متوجه نشدم منظور ایرادتون رو.چون به نظرم اون سکانس همه چی رو توضیح میده و اینکه گذاشتنش آخر سریال و بعد از نبرد چه تاثیر منفی ای داره من متوجه نشدم! آها و یک ایراد اساسی و خیلی بزرگ هم گرفتین که عموی جان اسنو یهو از کجا اومد و چرا همراه جان فرار نکرد و چرا وایت ها دنبال جان نرفتن. حقیقتا جواب دندون گیری ندارم به این ایراد شما. میتونم یک سری دلیل بگم ولی حداقا خودم رو راضی نمیکنه. مثلا بنجن استارک اسبش رو داد به جان و خودش یک تنه رفت به نبرد وایت ها در حالیکه می دونست شانسی نداره تا از این طریق بتونه جان رو نجات بده چون اگه خودش هم همراه جان سوار اسب میشد هم سرعت حرکت اسب کم میشد و زودتر خسته میشد و هم احتمالا وایت ها به دنبالشون تا دیوار میومدن که در اونصورت اوضاع از کنترل خارج میشد.البته معلوم نیست که بنجن مرده باشه صددرصد و یهو دیدی آخر فصل هشت دوباره پیداش شد! ولی جدای همه ی این دلایل، اومدن بنجن به نجات جان اون هم از ناکجاآباد نمونه ای هست از deus ex machina یا همون امداد غیبی که نویسنده اراده ش رو بر روند داستان تحمیل میکنه.