درسته. حقیقتا تا اینجای 2019 انیمیشن های بسیار قابل اعتنا و خوش ساختی مثل همون مواردی که گفتین اکران شده و البته دو سه تا بازسازی لایو اکشن از انیمیشن های دیزنی هم داشتیم که "شیر شاه" و "علاء الدین" بودن که اولی رو هنوز ندیدم ولی علاء الدین واقعا به دلم نشست. ولی خب در مورد رتبه بندی فیلم های امسال تا اینجا، اگه بخوام فیلم هایی رو که تا امروز دیدم رو بهترین هاش رو بگم باید "انتقام جویان: پایان بازی"، "انگل"، "ما (Us)" و "آلیتا: فرشته جنگ" رو نام ببرم که جدا هر چهار تا رو خیلی دوست داشتم. و البته یه دوجین فیلم موردانتظار هم در راه هستن که من خصوصا منتظرم "جوکر"، "Ad Astra"، "فورد علیه فراری"، "ایرلندی" و "زامبی لند" رو ببینم. در کل هر چقدر به آخر سال میلادی و فصل درو کردن نامزدی ها نزدیک میشیم باید انتظار فیلم های قوی تری رو داشته باشیم.
البته آقای زینی وند، علاوه بر دومی، مورد چهارم و پنجم هم در سایت قابل دانلودن که من لینکشون رو قرار میدم:
لینک دانلود Toy Story of Terror:
http://www.27nightmovie.org/movie/tt2446040
لینک دانلود Toy Story that Time Forgot:
http://www.27nightmovie.org/movie/tt3473654
و کاملا موافقم. خیلی انیمیشن های کوتاه خوبی هستن. هر کس از "داستان اسباب بازی" خوشش بیاد شک ندارم که از این ها هم خوشش خواهد اومد.
در مورد "داستان اسباب بازی 4" هم که نیازی به تعریف و تمجید نیست. حقیقتا یکی از بهترین انیمیشن هایی بود که دیدم. داستان پخته و عمیقی داشت با شخصیت های جدیدی که روی هر کدومشون به خوبی کار شده بود مخصوصا شخصیت Forky و Gabby Gabby رو من جدا تونستم درکشون کنم.
داستان فیلم من رو یاد فیلم The Road میندازه که ویگو مورتنسن توش نقش پدر رو بازی می کرد.
معمولا اینجور فیلمای پسا آخرالزمانی اگه داستان درگیر کننده ای داشته باشن خیلی میتونن جذاب باشن
علاء الدین
امتیاز: 8 از 10
----------------------------------
سال 2019 میلادی رو باید سال بازسازی انیمیشن های به یاد ماندنی استودیوی والت دیزنی دونست، سالی که تا جایی که حافظه م یاری کنه دو بازسازی لایو اکشن "شیر شاه" (بازسازی شیر شاه 1994) و "علاء الدین (بازسازی علاء الدین 1992) راهی پرده های نقره ای سینما شده. دو فیلمی که با وجود دریافت نقدها و امتیازات متوسط از منتقدین، فاتح مطلق گیشه ها بودن، "علاء الدین" با فروش اندکی بالای 1 میلیارد دلاری در سراسر جهان و "شیر شاه" با فروش خارق العاده حدود 1.2 میلیارد دلاری پس از تنها سه هفته از آغاز اکران. "علاء الدین"، ساخته ی گای ریچی، کارگردان، فیلمنامه نویس و تهیه کننده بسیار نام آشنا و خوش نام انگلیسی و صاحب آثار کم نظیری همچون Snatch و Lock Stock and Two Smoking Barrels، رو نمیشه بازسازی سکانس به سکانس فیلم اصلی دونست؛ انحرافات و تفاوت هایی بین انیمیشن علاء الدین و بازسازی لایو اکشن اون وجود داره که شاید به مذاق طرفداران دو آتیشه این انیمیشن کلاسیک و محبوب چندان خوش نیاد اما به نظر من همین اختلافات باعث شدن بشه از زاویه کمی متفاوتی به این بازسازی نگاه کرد و لذت دو چندانی ازش برد. این لذت، البته که به لطف بازی های بسیار خوب و وفادار به اصل اثر از ویل اسمیت (غول چراغ جادو)، مینا مسعود (علاء الدین) و نائومی اسکات (جزمین یا همون یاسمین خودمون)، همینطور موسیقی متن بسیار شنیدنی با تم عربی و رمز و راز خاص این موسیقی از آلن منکن و ترکیب اون با سکانس های رقص و آوازی که به خوبی طراحی شدن و دامنه ای گسترده از رقص های بومی و محلی و رقص های مدرن و امروزی رو شامل میشن، و نیز به مدد طراحی لباس، مو و گریم، و طراحی صحنه بسیار استادانه و مسحور کننده، چند چندان شده. البته نمیشه این بازسازی رو خالی از نکات منفی دونست و برای اثبات این ادعا هم میشه به جلوه های ویژه ای اشاره کرد که در برخی موارد زیبا و طبیعی کار شدن (طراحی مدل رایانه ای "ابو" و "راجا" و برخی پس زمینه ها) و در مواردی هم مخاطب رو به یاد فیلم های چندین سال قبل میندازن و مطمئنا اگه چند سال به جلو بریم و نگاهی دوباره به این قسمت های فیلم بکنیم متوجه ضعف آشکار طراحی این مدل ها میشیم (برای مثال طراحی مدل رایانه ای ویل اسمیت که جای کار بیشتری داشت). جا داره یادی هم کرد از دو بازیگر ایرانی الاصل مکمل این فیلم، یکی نوید نگهبان در نقش سلطان و دیگری نسیم پدراد در نقش دالیا، ندیمه ی شاهدخت یاسمین که دونستن این نکته برای ما میتونه جالب باشه. با تمام این اوصاف، "علاء الدین" 1992 یک سحر و افسون عجیب و خاصی داشت که این بازسازی مدرن، با وجود تمامی خوبی ها و ویژگی های ستودنی و مثبتش، هرگز نمیتونه اون رو باز آفرینی کنه؛ این سحر و جادو شاید به خاطر سن کم خیلی از ما در زمان تماشای اون انیمیشن بود اما برای من، حتی اگه الان هم این دو فیلم رو در کنار هم قرار بدم، لذتی رو که از اون اثر کلاسیک خواهم برد قابل قیاس با تجربه این فیلم نخواهد بود. "علاء الدین" 2019 یک بازسازی قابل تمجید و تا حد زیادی وفادار از یکی از زیباترین ساخته های کلاسیک استودیوی والت دیزنی محسوب میشه که تجربه ی لذت بخشی رو هم برای مخاطبان قدیمی و هم برای اون دسته ای که برای بار اول با این داستان مواجه میشن رقم میزنه.
یک سری حقایق رو هم در مورد Avengers Endgame خواستم بنویسم که خوندنش خالی از لطف نیست (بابت طولانی بودن عذر میخوام اما حیفم اومد باهاتون به اشتراک نذارم):
- این فیلم با فروش جهانی 2,793,274,168 دلار، بالاتر از آواتار جیمز کامرون (با فروش 2,789,679,794 دلار) تبدیل به پر فروش ترین فیلم تاریخ سینما شد. البته بدون در نظر گرفتن نرخ تورم. اگه نرخ تورم رو در نظر بگیریم، لقب پر فروش ترین فیلم تاریخ تعلق میگیره به "بر باد رفته" محصول 1939 با 3,728,000,000 دلار فروش جهانی و در رتبه های بعدی به ترتیب، آواتار - تایتانیک - جنگ ستارگان (1977) - اونجرز: پایان بازی - آوای موسیقی - E.T - ده فرمان - دکتر ژیواگو - جنگ ستارگان: نیرو بر می خیزد.
- "اونجرز: پایان بازی" با بودجه ساخت 356 میلیون دلار، بعد از دو فیلم "دزدان دریایی کارائیب: سوار بر موج های ناآشنا" (379) و "اونجرز: عصر التران" (365) در مقام سوم پرهزینه ترین فیلم های تاریخ هالیوود و بالاتر از آثاری چون "اونجرز: جنگ بی نهایت"، "دزدان دریایی کارائیب: پایان دنیا" و "لیگ عدالت" قرار میگیره. در صورتی که نرخ تورم رو در نظر بگیریم، "اونجرز: پایان بازی" به مقام چهارم سقوط میکنه، در حالیکه مقام سوم به "دزدان کارائیب: پایان دنیا" میرسه و مقام اول و دوم هم دست نخورده باقی میمونه. البته به مبلغ 356 میلیون دلاری بودجه "اونجرز: پایان بازی" باید بیش از 200 میلیون دلار هم هزینه های تبلیغات رو اضافه کرد که جزو بودجه ساخت محسوب نمیشه.
- این 22مین فیلم در دنیای سینمایی مارول به حساب میاد که از سال 2008 با اولین نسخه "مرد آهنی" شکل گرفت و پس از فیلم 23م یعنی "مرد عنکبوتی: دور از خانه"، پایان فاز سوم دنیای سینمایی مارول محسوب میشه.
- برادران روسو، آنتونی 49 ساله و جوزف 48 ساله (جو)، قبل از "اونجرز: جنگ بی نهایت" و "اونجرز: پایان بازی"، دو نسخه از کاپیتان امریکا رو هم کارگردانی کردن (سرباز زمستان و جنگ داخلی).
- فیلم برداری از ماه آگوست 2017 همزمان با فیلم برداری "اونجرز: جنگ بی نهایت" در استودیوی پاین وود آتلانتا در ایالت جورجیای امریکا آغاز شد و در ژانویه 2018 به پایان رسید. سایر مکان های فیلم برداری هم در نیویورک، اسکاتلند، نروژ، و مناطق مترو و مرکز شهر آتلانتا بودن.
- دیالوگ "I Love You 3000" (سه هزار تا دوسِت دارم) که در قسمت هایی از فیلم میبینیم، در واقع جمله ای بوده که یکی از بچه های رابرت داونی جونیور (مرد آهنی) به باباش میگفته. برادران روسو از این جمله اونقد خوششون اومد که تو فیلم گنجوندنش.
- رابرت داونی جونیور، با بازی در این فیلم، رکورد بازی در نقش یک ابرقهرمان در فیلم های متوالی رو که پیش از این در اختیار هیو جکمن (ولورین) بود با 10 فیلم شکست.
- دختر Hawkeye در فیلم و همینطور دختری که در صحنه ای از فیلم میخواد با هالک عکس یادگاری بگیره، دخترهای جو روسو، یکی از دو کارگردان فیلم هستن.
- "اونجرز: پایان بازی" اولین فیلمی به شمار میاد که تونسته در هفته اول اکرانش به فروش بالای یک میلیارد دلار دست پیدا کنه.
- پس از شکسته شدن رکورد فروش آواتار به دست "اونجرز: پایان بازی"، جیمز کامرون پیام تبریکی رو برای استودیوی مارول و شخص کوین فایگی، مدیرعامل استودیو فرستاد که در اون حرف A اونجرز، مثل کوه یخ کشتی تایتانیک رو غرق میکنه!
- این فیلم، آخرین حضور "استن لی" فقید، خالق کتاب های مصور منبع اقتباس فیلم، در جلوی دوربین به حساب میاد
- برادران روسو، قبل از انتخاب عنوان "پایان بازی" برای فیلم، اسم دیگه ای رو به نام "دستکش بی نهایت" (Infinity Gauntlet) برای فیلم در نظر داشتن.
- کریس همزورث (ثور) و کریس اونز (کاپیتان امریکا) برای بازی در دو فیلم "جنگ بی نهایت و پایان بازی" هر کدام 15 میلیون دلار دستمزد دریافت کردن. جالبه که کریس اونز برای بازی در فیلم "کاپیتان امریکا: نخستین انتقام جو" تنها 300 هزار دلار دریافت کرده بود.
- برادران روسو و کوین فایگی از قسمت پایانی سریال "پیشتازان فضا: نسل بعد" (Star Trek: The Next Generation) به عنوان منبع اصلی الهام بخش "اونجرز: پایان بازی" یاد کردن.
- در میان بازیگران فیلم، 19 بازیگر برنده یا نامزد جایزه اسکار به چشم میخوره.
- گوئئنث پالترو (پپر) اعلام کرده که "اونجرز: پایان بازی" آخرین نقش آفرینی او در فیلم های مارول خواهد بود.
- با اینکه فیلم "کاپیتان مارول" پیش از این فیلم اکران شده بود ولی صحنه های حضور بری لارسن (کاپیتان مارول) در "اونجرز: پایان بازی" قبل از "کاپیتان امریکا" فیلم برداری شدن.
- در زمان 02:17:41 فیلم، اگه دقت کنید میتونید هاوارد داک یا هاوارد اردکه (Howard the Duck) رو ببینید که از شخصیت های قدیمی کتاب های مصور مارول به حساب میاد و حتی فیلمی هم به همین نام در دهه 80 ساخته شده که البته یکی از فیلم های بد تاریخ هالیوود قلمداد میشه
- سکانس های مربوط به زندگی شخصی ثور و مردمان آزگارد در شهر تونسبرگ نروژ فیلمبرداری شده که قدیمی ترین شهر این کشوره.
- پس از اکران "ثور: رگناراک"، دسته ای از طرفداران به دلیل لحن طنز و شوخ طبعی فیلم اون رو با "Guardians of the Galaxy" مقایسه میکردن. عبارت "Asgardians of the Galaxy" که در فیلم میشنویم در واقع اشاره ای هست به این موضوع.
- لی مور، بازیگر نقش کهن سالی اسکات لنگ (مرد مورچه ای)، در زمان فیلم برداری 93 ساله بوده و مدت کوتاهی بعد فوت میکنه.
- جو روسو، کارگردان فیلم، و خالق شخصیت تانوس، جیم استارلین، هر دو در سکانسی که استیو راجرز (کاپیتان امریکا) در گروه مشاوره حضور داره بازی کردن.
کامنت به جایی بود
من میخواستم همین کامنت شما رو بذارم که دیدم زحمتشو کشیدی
1) تو سایتایی مثل 30نما اگه کامنتی حاوی اسپویل باشه با یه علامت مشخص نشونش میده و کامنتو مخفی میکنه. هر کی دلش خواست میخونه هر کی نه نمیخونه. کاش همچین آپشنی اینجام اضافه شه
2) نزدیک سه ماه صبر کردیم واسه کیفیت خوب. هر جا هر مطلبی درباره endgame بود اصلا باز نکردم پیجشو که مبادا لو نره. اونوقت یک انسان بچه سال و عقده ایه میاد تو یه کامنت همه چیو لو میده. متاسفانه جمله اول کامنتشو خوندم!
"تالکین"
امتیاز: 6 از 10
----------------------------------
در توصیف "تالکین"، این اقتباس سینمایی از گزیده ای از زندگانی جان رونالد رول تالکین (J.R.R. Tolkien, 1892 - 1973) می تونم از عبارت "نا امید کننده و کمتر از حد انتظار" با خیال راحت و وجدان آسوده و البته نهایت تاسف برای خودم و سایر علاقه مندان به این استاد مسلم ادبیات و زبان شناسی استفاده کنم. شکی در این نیست که هر علاقه مند به دنیای ارباب حلقه ها و هابیت، از مدت ها قبل انتظار چنین اثری رو میکشیده ولی اینکه "تالکین" با نادیده گرفتن بخش های مهمی از زندگی این نویسنده و زبان شناس بزرگ بریتانیایی، در انتقال رمز و رازهای این زندگی حرفه ای پر بار تا حد زیادی ناموفق بوده رو شاید کمتر کسی پیش بینی میکرد یا لااقل ترجیح میداد این گونه نباشه. این عدم موفقیت رو میشه در فروش بسیار پایین فیلم در گیشه ها هم مشاهده کرد (حدود 8 میلیون دلار در برابر بودجه ساخت 20 میلیون دلاری)؛ هر چند که تنها عامل موفقیت یک اثر سینمایی رو نمیشه در فروش اون دونست ولی این عنصر هم بسیار مهم بوده و حکایت از اقبال عمومی کم اندازه فیلم داره. داستان "تالکین"، به کارگردانی دوم کاروکسکی، کارگردان فنلاندی (که این اولین اثر شناخته شده ش به حساب میاد)، به چهار بخش از زندگی شخصی، نظامی و حرفه ای رونالد تالکین میپردازه: بخش اول دوران نوجوانی همراه با مادر و برادر کوچکترش در روستایی حوالی بیرمنگهام انگلستان و سپس در مدرسه شبانه روزی کینگ ادوارد بر شهر بیرمنگهام؛ بخش دوم دوران جوانی و قبل از ورود به دانشگاه آکسفورد و داستان آشنایی ش با ایدث برت، همسرش که هر دو یتیم بودن؛ بخش سوم دوران حضور تالکین در جنگ جهانی اول در لباس افسری ارتش بریتانیا در خاک فرانسه، و بخش آخر دوران حضورش در دانشگاه آکسفورد به عنوان استاد زبان شناسی همراه همسر و سه فرزندش. متاسفانه به دلیل کثرت خطوط داستانی، کارگردان به اندازه کافی برای هیچ کدوم از این خطوط وقت نگذاشته و هر کدوم رو بی نتیجه، سرسری و باعجله به خط بعدی وصل میکنه. در زمان هایی حس میکنید در حال تماشای فیلم بر روی دور تند هستید که این مساله هم به پیوستگی روایی و هم به شخصیت پردازی فیلم ضربه زده. با وجود بازی های خوب مخصوصا از نیکولاس هلت (تالکین) و لیلی کالینز (ایدث برت)، دیالوگ ها هم در مقاطع زیادی حوصله سر بر و فضا پر کن به نظر میرسن و متاسفانه خبری هم از دوران میانسالی و پیری تالکین که جزو مهمترین دوران زندگیش بوده هم نیست که این بسیار ناامیدکننده بود خصوصا اینکه به جز اشاراتی گذرا و جزیی به دنیای هابیت و ارباب حلقه ها (مثل ماجرای حلقه قدرت یا اولین الهامات شخصیت سائوران به تالکین) اشاره دیگه ای به این آثار بزرگ ادبی نمیشه که میتونم بگم خیلی ها رو به همین امید به تماشای این اثر جذب کرده بود. "تالکین" سعی داشته ادای احترامی باشه به یکی از تاثیرگذارترین چهره های ادبی قرن بیستم، اما در نهایت به اثری تبدیل شده که دیدنش تنها و تنها به علاقه مندان و شیفتگان تالکین و آثار وی توصیه میشه.
با احترام برای نظرتون اما با شما موافق نیستم
اول از همه اینکه حس میکنم نظرتون نسبت به فیلم تا حدودی احساسی و از روی نوعی عصبانیت درباره محتوای اثر بیان شده
من تو نظرم به اشتباه گفتم معاون اول که شما نوشتید وزیر خارجه که درسته و من عذر میخوام بابت اشتباه.
ولی مشکلاتی که شما در فیلم دیدید بیشتر بخاطر اینه که نگاهتون به فیلم بیش از حد جدی بوده. این فیلم یک اثر کمدی عاشقانه ست و به عنوان یک کمدی عاشقانه نه خودش خودش رو جدی گرفته و نه فکر میکنه مخاطب باید جدیش بگیره. مخاطب هم میدونه موقعیت های کمیکی که در فیلم تصویر میشن قرار نیست جدی باشن. در واقع محوریت داستان بر رابطه بین Rogen و Theron بنا شده و اگه از این نظر بهش نگاه کنید یک اثر خوش ساخت و دلچسبه اما اگه برخلاف میل کارگردان که کاملا از لحن بی خیال فیلم مشخصه بخواید وارد جزییاتی مثل سیرک بودن کاخ سفید و هجو و ابتذال بشید نه تنها از اثر لذت نمیبرید بلکه ازش عصبانی و رنجیده هم میشید.
بله. در این که فیلم پیامی داره شکی نیست. شاید پیام ابتدایی فیلم رو بشه در اتحاد بین مردم امریکا بدون توجه به جهت گیری سیاسی شون دونست و در یک نمای کلی تر و عام تر میشه پیام فیلم رو در اتحاد بین مردم دنیا با وجود تمام اختلافاتشون جستجو کرد ولی اینکه شمای مخاطب به دنبال لحنی جدی و واقعی و غیر کاریکاتوری در یک اثر عملا کاریکاتوری و فکاهی باشید فک نمیکنم شما رو به نتیجه ای جز همین برسونه.
انرژی منفی ای که شما از فیلم گرفتید مثل ضد زن بودن و ابتذال و ... به نظر شخص من ریشه در نوع نگاهتون به هدف و مسیر فیلم داره در حالی که کسی مثل من که در اونسوی طیف قرار داره کاملا برعکس شما فکر میکنم که تمام این به قول شما ابتذال ها و دیوونه بازی ها و مستی ها که زیاد هم نبوده و شما انگار فقط همین رو دیدید نشون از این داره که کارگردان قصد داشته یک چهره انسانی از یک فرد سیاسی و خشک جلوی دوربین رو نمایش بده و بر خلاف شما من کارگردان رو در طی کردن این مسیر موفق میدونم.
به هر حال نظر شما کاملا محترمه و همینش خوبه که در صفحه هر فیلمی نظرات ضد و نقیض باشه تا تمام دیدگاه ها به انعکاس در بیاد.
موفق باشید
"تیری در تاریکی"
بودجه ساخت: 40 میلیون دلار
فروش: 46.5 میلیون دلار
امتیاز: 7 از 10
------------------------------------
تصور رابطه بین سث روگن و شارلیز ثرین، چه در دنیای واقعی و چه به عنوان یک زوج هنری، درست مثل اسم فیلم برای خیلی ها "تیری در تاریکی" به حساب میاد. از یک طرف یک مرد بذله گو و شوخ و بی خیال رو میبینیم و از طرف دیگه یک زن با وقار و جدی و با برنامه و با پرستیژ؛ این دقیقا همون خصوصیاتی هست که در قالب دو شخصیت "فرد فلارسکی"، روزنامه نگار حقیقت طلب و ماجراجوی داستان و "شارلوت فیلد"، معاون اول ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا در طول مدت زمان دو ساعته این کمدی عاشقانه به مخاطب ارائه داده میشه و یک رابطه نه چندان محتمل بین روگن و ثرین رو تبدیل به یک ارتباط دلچسب، دوست داشتنی و دارای افت و خیزهای تماشایی میکنه، دو بازیگری که در این فیلم، اولین تجربه مشترک بازیگری خودشون رو از سر میگذرونن و تا به حال در هیچ فیلمی در برابر همدیگه قرار داده نشده بودن. انتخاب این دو بازیگر برای ایفای نقش این زوج سینمایی حرکت هوشمندانه ای بود که مایکل لیواین، کارگردان فیلم، به درستی انجام داد؛ کارگردانی که پیشتر به خاطر هدایت پروژه هایی مثل کمدی درام 50/50 و کمدی عاشقانه زامبی محور Warm Bodies شناخته میشه. به جرات میتونم رابطه ی بین فرد فلارسکی و شارلوت فیلد رو ممتازترین ویژگی "تیری در تاریکی" به حساب بیارم که تمام زیبایی این کمدی عاشقانه حول محور این ارتباط و جذابیت ذاتی اون میچرخه. نحوه ایجاد این ارتباط، به اوج رسوندنش، افتادن اون در سراشیبی سقوط و سرانجام بازگشت قهرمانانه ی این عشق آتشین که هر کدوم به جای خود و با اختصاص دادن زمان کافی صورت گرفته و طنز ذاتی شخصیت روگن از مهمترین خوبی های این فیلم به شمار میره. البته جا داره به گریم عجیب و غیرقابل تشخیص اندی سرکیس در نقش پارکر ومبلی، غول رسانه ای بزرگ هم اشاره کنم که تازه وقتی فیلم تموم شد و اسم اندی سرکیس رو بین بازیگران دیدم فهمیدم سرکیس هم تو این فیلم بازی میکرده! در نهایت میتونم بگم فیلم زیبایی بود، رابطه خوبی رو بین روگن و ثرین به تصویر کشیده بود (هر چند در مواقعی کلیشه ای و غیرقابل باور) و طنز خوبی هم داشت.
لینک دانلود Toy Story of Terror:
http://www.27nightmovie.org/movie/tt2446040
لینک دانلود Toy Story that Time Forgot:
http://www.27nightmovie.org/movie/tt3473654
و کاملا موافقم. خیلی انیمیشن های کوتاه خوبی هستن. هر کس از "داستان اسباب بازی" خوشش بیاد شک ندارم که از این ها هم خوشش خواهد اومد.
در مورد "داستان اسباب بازی 4" هم که نیازی به تعریف و تمجید نیست. حقیقتا یکی از بهترین انیمیشن هایی بود که دیدم. داستان پخته و عمیقی داشت با شخصیت های جدیدی که روی هر کدومشون به خوبی کار شده بود مخصوصا شخصیت Forky و Gabby Gabby رو من جدا تونستم درکشون کنم.
معمولا اینجور فیلمای پسا آخرالزمانی اگه داستان درگیر کننده ای داشته باشن خیلی میتونن جذاب باشن
امتیاز: 8 از 10
----------------------------------
سال 2019 میلادی رو باید سال بازسازی انیمیشن های به یاد ماندنی استودیوی والت دیزنی دونست، سالی که تا جایی که حافظه م یاری کنه دو بازسازی لایو اکشن "شیر شاه" (بازسازی شیر شاه 1994) و "علاء الدین (بازسازی علاء الدین 1992) راهی پرده های نقره ای سینما شده. دو فیلمی که با وجود دریافت نقدها و امتیازات متوسط از منتقدین، فاتح مطلق گیشه ها بودن، "علاء الدین" با فروش اندکی بالای 1 میلیارد دلاری در سراسر جهان و "شیر شاه" با فروش خارق العاده حدود 1.2 میلیارد دلاری پس از تنها سه هفته از آغاز اکران. "علاء الدین"، ساخته ی گای ریچی، کارگردان، فیلمنامه نویس و تهیه کننده بسیار نام آشنا و خوش نام انگلیسی و صاحب آثار کم نظیری همچون Snatch و Lock Stock and Two Smoking Barrels، رو نمیشه بازسازی سکانس به سکانس فیلم اصلی دونست؛ انحرافات و تفاوت هایی بین انیمیشن علاء الدین و بازسازی لایو اکشن اون وجود داره که شاید به مذاق طرفداران دو آتیشه این انیمیشن کلاسیک و محبوب چندان خوش نیاد اما به نظر من همین اختلافات باعث شدن بشه از زاویه کمی متفاوتی به این بازسازی نگاه کرد و لذت دو چندانی ازش برد. این لذت، البته که به لطف بازی های بسیار خوب و وفادار به اصل اثر از ویل اسمیت (غول چراغ جادو)، مینا مسعود (علاء الدین) و نائومی اسکات (جزمین یا همون یاسمین خودمون)، همینطور موسیقی متن بسیار شنیدنی با تم عربی و رمز و راز خاص این موسیقی از آلن منکن و ترکیب اون با سکانس های رقص و آوازی که به خوبی طراحی شدن و دامنه ای گسترده از رقص های بومی و محلی و رقص های مدرن و امروزی رو شامل میشن، و نیز به مدد طراحی لباس، مو و گریم، و طراحی صحنه بسیار استادانه و مسحور کننده، چند چندان شده. البته نمیشه این بازسازی رو خالی از نکات منفی دونست و برای اثبات این ادعا هم میشه به جلوه های ویژه ای اشاره کرد که در برخی موارد زیبا و طبیعی کار شدن (طراحی مدل رایانه ای "ابو" و "راجا" و برخی پس زمینه ها) و در مواردی هم مخاطب رو به یاد فیلم های چندین سال قبل میندازن و مطمئنا اگه چند سال به جلو بریم و نگاهی دوباره به این قسمت های فیلم بکنیم متوجه ضعف آشکار طراحی این مدل ها میشیم (برای مثال طراحی مدل رایانه ای ویل اسمیت که جای کار بیشتری داشت). جا داره یادی هم کرد از دو بازیگر ایرانی الاصل مکمل این فیلم، یکی نوید نگهبان در نقش سلطان و دیگری نسیم پدراد در نقش دالیا، ندیمه ی شاهدخت یاسمین که دونستن این نکته برای ما میتونه جالب باشه. با تمام این اوصاف، "علاء الدین" 1992 یک سحر و افسون عجیب و خاصی داشت که این بازسازی مدرن، با وجود تمامی خوبی ها و ویژگی های ستودنی و مثبتش، هرگز نمیتونه اون رو باز آفرینی کنه؛ این سحر و جادو شاید به خاطر سن کم خیلی از ما در زمان تماشای اون انیمیشن بود اما برای من، حتی اگه الان هم این دو فیلم رو در کنار هم قرار بدم، لذتی رو که از اون اثر کلاسیک خواهم برد قابل قیاس با تجربه این فیلم نخواهد بود. "علاء الدین" 2019 یک بازسازی قابل تمجید و تا حد زیادی وفادار از یکی از زیباترین ساخته های کلاسیک استودیوی والت دیزنی محسوب میشه که تجربه ی لذت بخشی رو هم برای مخاطبان قدیمی و هم برای اون دسته ای که برای بار اول با این داستان مواجه میشن رقم میزنه.
- این فیلم با فروش جهانی 2,793,274,168 دلار، بالاتر از آواتار جیمز کامرون (با فروش 2,789,679,794 دلار) تبدیل به پر فروش ترین فیلم تاریخ سینما شد. البته بدون در نظر گرفتن نرخ تورم. اگه نرخ تورم رو در نظر بگیریم، لقب پر فروش ترین فیلم تاریخ تعلق میگیره به "بر باد رفته" محصول 1939 با 3,728,000,000 دلار فروش جهانی و در رتبه های بعدی به ترتیب، آواتار - تایتانیک - جنگ ستارگان (1977) - اونجرز: پایان بازی - آوای موسیقی - E.T - ده فرمان - دکتر ژیواگو - جنگ ستارگان: نیرو بر می خیزد.
- "اونجرز: پایان بازی" با بودجه ساخت 356 میلیون دلار، بعد از دو فیلم "دزدان دریایی کارائیب: سوار بر موج های ناآشنا" (379) و "اونجرز: عصر التران" (365) در مقام سوم پرهزینه ترین فیلم های تاریخ هالیوود و بالاتر از آثاری چون "اونجرز: جنگ بی نهایت"، "دزدان دریایی کارائیب: پایان دنیا" و "لیگ عدالت" قرار میگیره. در صورتی که نرخ تورم رو در نظر بگیریم، "اونجرز: پایان بازی" به مقام چهارم سقوط میکنه، در حالیکه مقام سوم به "دزدان کارائیب: پایان دنیا" میرسه و مقام اول و دوم هم دست نخورده باقی میمونه. البته به مبلغ 356 میلیون دلاری بودجه "اونجرز: پایان بازی" باید بیش از 200 میلیون دلار هم هزینه های تبلیغات رو اضافه کرد که جزو بودجه ساخت محسوب نمیشه.
- این 22مین فیلم در دنیای سینمایی مارول به حساب میاد که از سال 2008 با اولین نسخه "مرد آهنی" شکل گرفت و پس از فیلم 23م یعنی "مرد عنکبوتی: دور از خانه"، پایان فاز سوم دنیای سینمایی مارول محسوب میشه.
- برادران روسو، آنتونی 49 ساله و جوزف 48 ساله (جو)، قبل از "اونجرز: جنگ بی نهایت" و "اونجرز: پایان بازی"، دو نسخه از کاپیتان امریکا رو هم کارگردانی کردن (سرباز زمستان و جنگ داخلی).
- فیلم برداری از ماه آگوست 2017 همزمان با فیلم برداری "اونجرز: جنگ بی نهایت" در استودیوی پاین وود آتلانتا در ایالت جورجیای امریکا آغاز شد و در ژانویه 2018 به پایان رسید. سایر مکان های فیلم برداری هم در نیویورک، اسکاتلند، نروژ، و مناطق مترو و مرکز شهر آتلانتا بودن.
- دیالوگ "I Love You 3000" (سه هزار تا دوسِت دارم) که در قسمت هایی از فیلم میبینیم، در واقع جمله ای بوده که یکی از بچه های رابرت داونی جونیور (مرد آهنی) به باباش میگفته. برادران روسو از این جمله اونقد خوششون اومد که تو فیلم گنجوندنش.
- رابرت داونی جونیور، با بازی در این فیلم، رکورد بازی در نقش یک ابرقهرمان در فیلم های متوالی رو که پیش از این در اختیار هیو جکمن (ولورین) بود با 10 فیلم شکست.
- دختر Hawkeye در فیلم و همینطور دختری که در صحنه ای از فیلم میخواد با هالک عکس یادگاری بگیره، دخترهای جو روسو، یکی از دو کارگردان فیلم هستن.
- "اونجرز: پایان بازی" اولین فیلمی به شمار میاد که تونسته در هفته اول اکرانش به فروش بالای یک میلیارد دلار دست پیدا کنه.
- پس از شکسته شدن رکورد فروش آواتار به دست "اونجرز: پایان بازی"، جیمز کامرون پیام تبریکی رو برای استودیوی مارول و شخص کوین فایگی، مدیرعامل استودیو فرستاد که در اون حرف A اونجرز، مثل کوه یخ کشتی تایتانیک رو غرق میکنه!
- این فیلم، آخرین حضور "استن لی" فقید، خالق کتاب های مصور منبع اقتباس فیلم، در جلوی دوربین به حساب میاد
- برادران روسو، قبل از انتخاب عنوان "پایان بازی" برای فیلم، اسم دیگه ای رو به نام "دستکش بی نهایت" (Infinity Gauntlet) برای فیلم در نظر داشتن.
- کریس همزورث (ثور) و کریس اونز (کاپیتان امریکا) برای بازی در دو فیلم "جنگ بی نهایت و پایان بازی" هر کدام 15 میلیون دلار دستمزد دریافت کردن. جالبه که کریس اونز برای بازی در فیلم "کاپیتان امریکا: نخستین انتقام جو" تنها 300 هزار دلار دریافت کرده بود.
- برادران روسو و کوین فایگی از قسمت پایانی سریال "پیشتازان فضا: نسل بعد" (Star Trek: The Next Generation) به عنوان منبع اصلی الهام بخش "اونجرز: پایان بازی" یاد کردن.
- در میان بازیگران فیلم، 19 بازیگر برنده یا نامزد جایزه اسکار به چشم میخوره.
- گوئئنث پالترو (پپر) اعلام کرده که "اونجرز: پایان بازی" آخرین نقش آفرینی او در فیلم های مارول خواهد بود.
- با اینکه فیلم "کاپیتان مارول" پیش از این فیلم اکران شده بود ولی صحنه های حضور بری لارسن (کاپیتان مارول) در "اونجرز: پایان بازی" قبل از "کاپیتان امریکا" فیلم برداری شدن.
- در زمان 02:17:41 فیلم، اگه دقت کنید میتونید هاوارد داک یا هاوارد اردکه (Howard the Duck) رو ببینید که از شخصیت های قدیمی کتاب های مصور مارول به حساب میاد و حتی فیلمی هم به همین نام در دهه 80 ساخته شده که البته یکی از فیلم های بد تاریخ هالیوود قلمداد میشه
- سکانس های مربوط به زندگی شخصی ثور و مردمان آزگارد در شهر تونسبرگ نروژ فیلمبرداری شده که قدیمی ترین شهر این کشوره.
- پس از اکران "ثور: رگناراک"، دسته ای از طرفداران به دلیل لحن طنز و شوخ طبعی فیلم اون رو با "Guardians of the Galaxy" مقایسه میکردن. عبارت "Asgardians of the Galaxy" که در فیلم میشنویم در واقع اشاره ای هست به این موضوع.
- لی مور، بازیگر نقش کهن سالی اسکات لنگ (مرد مورچه ای)، در زمان فیلم برداری 93 ساله بوده و مدت کوتاهی بعد فوت میکنه.
- جو روسو، کارگردان فیلم، و خالق شخصیت تانوس، جیم استارلین، هر دو در سکانسی که استیو راجرز (کاپیتان امریکا) در گروه مشاوره حضور داره بازی کردن.
من میخواستم همین کامنت شما رو بذارم که دیدم زحمتشو کشیدی
1) تو سایتایی مثل 30نما اگه کامنتی حاوی اسپویل باشه با یه علامت مشخص نشونش میده و کامنتو مخفی میکنه. هر کی دلش خواست میخونه هر کی نه نمیخونه. کاش همچین آپشنی اینجام اضافه شه
2) نزدیک سه ماه صبر کردیم واسه کیفیت خوب. هر جا هر مطلبی درباره endgame بود اصلا باز نکردم پیجشو که مبادا لو نره. اونوقت یک انسان بچه سال و عقده ایه میاد تو یه کامنت همه چیو لو میده. متاسفانه جمله اول کامنتشو خوندم!
امتیاز: 6 از 10
----------------------------------
در توصیف "تالکین"، این اقتباس سینمایی از گزیده ای از زندگانی جان رونالد رول تالکین (J.R.R. Tolkien, 1892 - 1973) می تونم از عبارت "نا امید کننده و کمتر از حد انتظار" با خیال راحت و وجدان آسوده و البته نهایت تاسف برای خودم و سایر علاقه مندان به این استاد مسلم ادبیات و زبان شناسی استفاده کنم. شکی در این نیست که هر علاقه مند به دنیای ارباب حلقه ها و هابیت، از مدت ها قبل انتظار چنین اثری رو میکشیده ولی اینکه "تالکین" با نادیده گرفتن بخش های مهمی از زندگی این نویسنده و زبان شناس بزرگ بریتانیایی، در انتقال رمز و رازهای این زندگی حرفه ای پر بار تا حد زیادی ناموفق بوده رو شاید کمتر کسی پیش بینی میکرد یا لااقل ترجیح میداد این گونه نباشه. این عدم موفقیت رو میشه در فروش بسیار پایین فیلم در گیشه ها هم مشاهده کرد (حدود 8 میلیون دلار در برابر بودجه ساخت 20 میلیون دلاری)؛ هر چند که تنها عامل موفقیت یک اثر سینمایی رو نمیشه در فروش اون دونست ولی این عنصر هم بسیار مهم بوده و حکایت از اقبال عمومی کم اندازه فیلم داره. داستان "تالکین"، به کارگردانی دوم کاروکسکی، کارگردان فنلاندی (که این اولین اثر شناخته شده ش به حساب میاد)، به چهار بخش از زندگی شخصی، نظامی و حرفه ای رونالد تالکین میپردازه: بخش اول دوران نوجوانی همراه با مادر و برادر کوچکترش در روستایی حوالی بیرمنگهام انگلستان و سپس در مدرسه شبانه روزی کینگ ادوارد بر شهر بیرمنگهام؛ بخش دوم دوران جوانی و قبل از ورود به دانشگاه آکسفورد و داستان آشنایی ش با ایدث برت، همسرش که هر دو یتیم بودن؛ بخش سوم دوران حضور تالکین در جنگ جهانی اول در لباس افسری ارتش بریتانیا در خاک فرانسه، و بخش آخر دوران حضورش در دانشگاه آکسفورد به عنوان استاد زبان شناسی همراه همسر و سه فرزندش. متاسفانه به دلیل کثرت خطوط داستانی، کارگردان به اندازه کافی برای هیچ کدوم از این خطوط وقت نگذاشته و هر کدوم رو بی نتیجه، سرسری و باعجله به خط بعدی وصل میکنه. در زمان هایی حس میکنید در حال تماشای فیلم بر روی دور تند هستید که این مساله هم به پیوستگی روایی و هم به شخصیت پردازی فیلم ضربه زده. با وجود بازی های خوب مخصوصا از نیکولاس هلت (تالکین) و لیلی کالینز (ایدث برت)، دیالوگ ها هم در مقاطع زیادی حوصله سر بر و فضا پر کن به نظر میرسن و متاسفانه خبری هم از دوران میانسالی و پیری تالکین که جزو مهمترین دوران زندگیش بوده هم نیست که این بسیار ناامیدکننده بود خصوصا اینکه به جز اشاراتی گذرا و جزیی به دنیای هابیت و ارباب حلقه ها (مثل ماجرای حلقه قدرت یا اولین الهامات شخصیت سائوران به تالکین) اشاره دیگه ای به این آثار بزرگ ادبی نمیشه که میتونم بگم خیلی ها رو به همین امید به تماشای این اثر جذب کرده بود. "تالکین" سعی داشته ادای احترامی باشه به یکی از تاثیرگذارترین چهره های ادبی قرن بیستم، اما در نهایت به اثری تبدیل شده که دیدنش تنها و تنها به علاقه مندان و شیفتگان تالکین و آثار وی توصیه میشه.
اول از همه اینکه حس میکنم نظرتون نسبت به فیلم تا حدودی احساسی و از روی نوعی عصبانیت درباره محتوای اثر بیان شده
من تو نظرم به اشتباه گفتم معاون اول که شما نوشتید وزیر خارجه که درسته و من عذر میخوام بابت اشتباه.
ولی مشکلاتی که شما در فیلم دیدید بیشتر بخاطر اینه که نگاهتون به فیلم بیش از حد جدی بوده. این فیلم یک اثر کمدی عاشقانه ست و به عنوان یک کمدی عاشقانه نه خودش خودش رو جدی گرفته و نه فکر میکنه مخاطب باید جدیش بگیره. مخاطب هم میدونه موقعیت های کمیکی که در فیلم تصویر میشن قرار نیست جدی باشن. در واقع محوریت داستان بر رابطه بین Rogen و Theron بنا شده و اگه از این نظر بهش نگاه کنید یک اثر خوش ساخت و دلچسبه اما اگه برخلاف میل کارگردان که کاملا از لحن بی خیال فیلم مشخصه بخواید وارد جزییاتی مثل سیرک بودن کاخ سفید و هجو و ابتذال بشید نه تنها از اثر لذت نمیبرید بلکه ازش عصبانی و رنجیده هم میشید.
بله. در این که فیلم پیامی داره شکی نیست. شاید پیام ابتدایی فیلم رو بشه در اتحاد بین مردم امریکا بدون توجه به جهت گیری سیاسی شون دونست و در یک نمای کلی تر و عام تر میشه پیام فیلم رو در اتحاد بین مردم دنیا با وجود تمام اختلافاتشون جستجو کرد ولی اینکه شمای مخاطب به دنبال لحنی جدی و واقعی و غیر کاریکاتوری در یک اثر عملا کاریکاتوری و فکاهی باشید فک نمیکنم شما رو به نتیجه ای جز همین برسونه.
انرژی منفی ای که شما از فیلم گرفتید مثل ضد زن بودن و ابتذال و ... به نظر شخص من ریشه در نوع نگاهتون به هدف و مسیر فیلم داره در حالی که کسی مثل من که در اونسوی طیف قرار داره کاملا برعکس شما فکر میکنم که تمام این به قول شما ابتذال ها و دیوونه بازی ها و مستی ها که زیاد هم نبوده و شما انگار فقط همین رو دیدید نشون از این داره که کارگردان قصد داشته یک چهره انسانی از یک فرد سیاسی و خشک جلوی دوربین رو نمایش بده و بر خلاف شما من کارگردان رو در طی کردن این مسیر موفق میدونم.
به هر حال نظر شما کاملا محترمه و همینش خوبه که در صفحه هر فیلمی نظرات ضد و نقیض باشه تا تمام دیدگاه ها به انعکاس در بیاد.
موفق باشید
نه خب اگه حاوی اسپویل باشه که حتما ذکر میکنم
بودجه ساخت: 40 میلیون دلار
فروش: 46.5 میلیون دلار
امتیاز: 7 از 10
------------------------------------
تصور رابطه بین سث روگن و شارلیز ثرین، چه در دنیای واقعی و چه به عنوان یک زوج هنری، درست مثل اسم فیلم برای خیلی ها "تیری در تاریکی" به حساب میاد. از یک طرف یک مرد بذله گو و شوخ و بی خیال رو میبینیم و از طرف دیگه یک زن با وقار و جدی و با برنامه و با پرستیژ؛ این دقیقا همون خصوصیاتی هست که در قالب دو شخصیت "فرد فلارسکی"، روزنامه نگار حقیقت طلب و ماجراجوی داستان و "شارلوت فیلد"، معاون اول ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا در طول مدت زمان دو ساعته این کمدی عاشقانه به مخاطب ارائه داده میشه و یک رابطه نه چندان محتمل بین روگن و ثرین رو تبدیل به یک ارتباط دلچسب، دوست داشتنی و دارای افت و خیزهای تماشایی میکنه، دو بازیگری که در این فیلم، اولین تجربه مشترک بازیگری خودشون رو از سر میگذرونن و تا به حال در هیچ فیلمی در برابر همدیگه قرار داده نشده بودن. انتخاب این دو بازیگر برای ایفای نقش این زوج سینمایی حرکت هوشمندانه ای بود که مایکل لیواین، کارگردان فیلم، به درستی انجام داد؛ کارگردانی که پیشتر به خاطر هدایت پروژه هایی مثل کمدی درام 50/50 و کمدی عاشقانه زامبی محور Warm Bodies شناخته میشه. به جرات میتونم رابطه ی بین فرد فلارسکی و شارلوت فیلد رو ممتازترین ویژگی "تیری در تاریکی" به حساب بیارم که تمام زیبایی این کمدی عاشقانه حول محور این ارتباط و جذابیت ذاتی اون میچرخه. نحوه ایجاد این ارتباط، به اوج رسوندنش، افتادن اون در سراشیبی سقوط و سرانجام بازگشت قهرمانانه ی این عشق آتشین که هر کدوم به جای خود و با اختصاص دادن زمان کافی صورت گرفته و طنز ذاتی شخصیت روگن از مهمترین خوبی های این فیلم به شمار میره. البته جا داره به گریم عجیب و غیرقابل تشخیص اندی سرکیس در نقش پارکر ومبلی، غول رسانه ای بزرگ هم اشاره کنم که تازه وقتی فیلم تموم شد و اسم اندی سرکیس رو بین بازیگران دیدم فهمیدم سرکیس هم تو این فیلم بازی میکرده! در نهایت میتونم بگم فیلم زیبایی بود، رابطه خوبی رو بین روگن و ثرین به تصویر کشیده بود (هر چند در مواقعی کلیشه ای و غیرقابل باور) و طنز خوبی هم داشت.