داستان زنی است که حافظهاش را از دست داده و در جستجوی گذشتهاش است. او در یک مهمانخانه ساحلی مشغول کار است و در حین پخت غذا برای کارگران، تلاش میکند تا خاطرات گمشدهاش را به یاد آورد.
"آنجلیکی" یازده ساله در روز تولدش با لبخندی روی صورتش خود را از بالکون پرت می کند. تحقیق در مورد این اتفاق به ظاهر خودکشی آغاز می شود اما خانواده او اصرار بر حادثه بودن این واقعه تاکید دارند و...