ایمان و خانواده اش از ایران فرار می کنند و در یک مرکز پناهندگان در شمال سوئد اسکان می یابند. ایمان به عنوان پدر مسئولیت خانواده را بر عهده می گیرد، اما به قولی که به همسرش داده عمل نمی کند و به باشگاه کشتی محلی می پیوندد. شایعاتی در مورد او پخش می شود و ترس و ناامیدی او شروع به افزایش می کند...
ماجراهای دختر جوانی را دنبال کنید که در یک گروه دزد در یک قلعه قرون وسطایی اسکاندیناوی متولد شده است. همانطور که رونجا بزرگ می شود، متوجه می شود که جنگل اطراف می تواند مکانی جادویی و گاهی خطرناک باشد که پر از موجودات عجیب و غریب است.