در راه مدرسه، دختر دبیرستانی نانا شاهد یک تصادف قطار است. سپس نانا و دوستش کانائه با پدیدههای عجیب و غریب مختلفی از جمله اثر انگشت قرمز و یک روح زن که در سکوی ایستگاه "زندگی" میکند، روبرو میشوند. روزی خواهر کوچکتر نانا گم میشود و تنها احتمال این است که او توسط این ارواح تسخیر شده باشد.
هانازونو هیکاری کاراکتر اصلی داستانه که همیشه به تاکیشیما شکست می خوره. هیکاری، به کِی به عنوان یه رقیب و تاحدودی هم یه دوست نگاه میکنه. کِی عاشق هیکاریه و همه اینو میدونن ولی خودش متوجه این موضوع نمیشه! وقتی اونا ۶ ساله بودن پدرهاشون به همدیگه معرفیشون کردن. هیکاری به خودش مغرور بود که بهترین کشتی گیره ولی تو اولین کشتی به کِی شکست می خوره. هیکاری قسم می خوره کِی رو تو مدرسه شکست بده و به همین خاطر تو همون مدرسه ی کِی ثبت نام میکنه. حالا اون در هاکوسن حضور داره. مدرسه ی نابغه ها که مخارجش برای پدرِ نجارش خیلی زیاد تموم میشه.