
Saya Aizawa
- نام اصلی : Saya Aizawa
- پیشه :
-
-
-
7.9-
ماکو، یک دانشجوی سال اول دانشگاه که برای اولین بار به تنهایی زندگی می کند، در عشق خود به آشپزی و بازآفرینی غذاهای لذیذ در آشپزخانه کوچک خود آرامش پیدا می کند. خیلی خجالتی است که خودش بیرون غذا بخورد، وقتی به یک کلوپ غذاخوری میپیوندد، زندگی او تغییری خوشایند پیدا میکند. او در کنار دوستان جدید، سفری را برای کشف خود آغاز میکند و یاد میگیرد که نه فقط غذا، بلکه لذت غذای مشترک و خنده را بچشد.
-
5.5-
برای محافظت از یک تاجر معمولی، تسوکاسا آتسومی، در برابر شیاطین، کونویچی نابغه، شیزوری ایدئورا، با او قرارداد ارباب-خدمه امضا می کند به شرطی که با او بماند. شیزوری علیرغم ظاهر جالبش که شیاطین را شکست می دهد، اوتاکو NEET است که تمام وقت خود را صرف بازی های ویدیویی می کند. در حالی که شیزوری توسط تسوکاسا خراب می شود و زندگی مشترک تنبلی دارد، کونویچی های عجیب و غریب دور هم جمع می شوند.
-
7.2-
آلیا یک دانش آموز انتقالی است که در دبیرستان جدیدش از محبوبیت برخوردار است و اغلب شانه سردی دارد و در کلاس نمره بالایی کسب می کند. او به همکلاسی خجالتی خود، کوزه ماساچیکا، توجهی نمی کند، به جز زمانی که به زبان روسی با او یک خط عشوه آمیز می گوید. او نمی داند، کوزه روسی را می فهمد، هرچند وانمود می کند که نمی داند. بیایید ببینیم این داستان عشق حواس پرت آنها را به کجا می برد!
-
6.3-
رویای سومیرکو اوگاوا برای تبدیل شدن به یک رمان نویس با شایعات جدیدی در مورد حوادث عرفانی دوباره تقویت می شود. او که اکنون در یک کتابفروشی کارمند است، همکار جوان خود، رن آداشینو، را برای تحقیق در مورد افسانه های شهری، جادوی سیاه و داستان های ارواح در سراسر شهر استخدام می کند. سومیرکو در به راه انداختن رویدادهای جادویی مهارت دارد و رن راز تاریکی برای خودش دارد. آیا آنها بدون آسیب از تحقیقات خود جان سالم به در خواهند برد؟
-
7.1-
در آینده، بشریت با سلاح های غول پیکر انسان نما به نام Titanostrides جنگ می کند. Isami Ao از نیروی زمینی دفاع شخصی ژاپن و لوئیس اسمیت از تفنگداران دریایی ایالات متحده در میدان نبرد در اوآهو، هاوایی ملاقات می کنند. یک هواپیمای دشمن حمله می کند و نیروهای آنها را پراکنده می کند. برای زنده ماندن در نبرد و نجات دوستان خود، رفقای بعید باید شجاعت شکست این تهدید جدید را پیدا کنند.
-
7.38
کن اوساتو یک دبیرستان معمولی به تمام معناست - نمرات متوسط، رویاها، و تمایل به بیزاری از افراد خارق العاده. اما وقتی با رئیس و نایب رئیس شورای دانش آموزی اعم از مردمی و فوق العاده روبرو می شود، بلافاصله با آنها دوست می شود. همه اینها زمانی که دوستان جدید کن به دنیای دیگری احضار می شوند قطع می شود - و او نیز به طور تصادفی احضار می شود! افسرده و بدون هیچ راهی برای بازگشت، از خود صرف نظر می کند تا بی سر و صدا در دنیای جدید بماند - تا زمانی که متوجه شود به شفابخشی جادو علاقه دارد، شکل بسیار نادری از جادو که به او اعتماد به نفس و توجه همه جادوگران را می دهد. . با این حال، همه توجه خوب نیست، این چیزی است که کن متوجه می شود زمانی که توسط یک همکار دیوانه شفا دهنده جادو مورد توجه قرار می گیرد...
-
4.37
مانگای "کمدی رمانتیک از دیدگاه سگ" بر روی شخصیتی تمرکز دارد که ناگهان یک روز از خواب بیدار می شود و متوجه می شود که به سگ خانگی همکلاسی باحال و زیبایش کارن اینوکای تبدیل شده است. در حالی که کارن در مدرسه خونسرد و بی بیان است، در خانه به سگ خانگی اش دلبستگی می کند.
-
6.47
بایرون سیتی -- شهری از نوع مگا شناور در اقیانوس آرام که به هیچ کشور خاصی تعلق ندارد. این شهر به عنوان معدن ارگونیوم، یک منبع انرژی جدید، در حال حاضر بیشترین توجه را در جهان دارد و در اینجا موارد خاصی که توسط شیاطین به نام "D Hazards" ایجاد می شود، اغلب رخ می دهد. تنها تعداد انگشت شماری از مردم وجود D Hazards را می دانند. آنها توسط PMC ها (شرکت های نظامی خصوصی) اداره می شوند. شو مرد جوانی است که در شهر بایرون زندگی می کند و چنین شرکتی را اداره می کند، اما شرکت او کوچک است. علاوه بر این، او شغل خود را انتخاب می کند، بنابراین او همیشه درگیر پول است. زندگی او چه به صورت عمومی و چه خصوصی توسط دختر دبیرستانی زیبای کیسارا که در مدرسه ای در شهر بایرون تحصیل می کند حمایت می شود.
-
8-
تاماهیکو شیما کوچکترین پسر خانوادهی صاحب قدرت و پولدار شیماست. از بچگی نعمت خوشبختی بهش عطا شده بود، او درحالی بزرگ شد که تنها چیزی که میخواست توجه و محبت خانوادهی پر مشغله و دور از دسترسش بود. بعد از فوت مادرش و فلج شدن دست غالبش در یک تصادف، تاماهیکو دچار نا امیدی عمیقی شد و به دلیل ناتوانی که پیدا کرده بود توسط پدر خودش رانده شد. محکوم شد تا به دور از بقیه در یک جای دورافتاده زندگی کنه، جایی که نتونه نام خانوادهاش رو لکه دار کنه، اون خودش رو در نا امیدی رها کرد تا در تنهایی بمیره، تا اینکه یک دختر جوان به اسم یوزوکی تاچیبانا جلوی در خونش پیداش شد. درحالی که ادعا میکرد پدر تاماهیکو اون رو فرستاده تا همسرش بشه. وقتی یوزوکی شروع میکنه به مراقبت از تاماهیکو، احساس بهاری به زندگیِ بی رنگ و روح تاماهیکو میاره، که باعث میشه کم کم زخمهای عمیق عاطفی که از دوران جوانیش داشته التیام پیدا کنن. زندگیِ این دو کم کم در هم تنیده میشه، وقتی که هم تاماهیکو و هم یوزوکی مزهی میوههای اولین عشقشون رو میچشن.
-