جی هو جون، 29 ساله، خوش شانس و خوش شانس نسل سوم گروه گومن، از پدرش اولتیماتوم دریافت می کند که: 1. خانه را بدون پول ترک کند و دو سال زنده بماند. و 2. به عنوان رهبر تیم در تیم تجاری جدید گروه گومن به نتایج برسید. هو جون اخراج شد و به ویلا منتقل شد که با فراری به آنجا آمد. هنگامی که او می رسد، سئو جائه یون، صاحب ویلا، نادیده گرفته می شود و با او مانند یک مرد باتلاقی رفتار می کند که یک ماشین لوکس بدون پول رانندگی می کند. با این حال، وقتی به عنوان رهبر تیم و زیردست ملاقات می کنند، معلوم می شود که در یک شرکت کار می کنند. چه اتفاقی بین آنها خواهد افتاد؟
یک عاشقانه غذایی شفابخش بین یک کارآفرین جوان که فروشگاهی را اداره می کند و رویای راه اندازی یک تجارت با ساحل در پس زمینه دارد و یک نوازنده شکست خورده که پس از سرگردانی به زادگاهش باز می گردد و رویایی جدید می بیند.