شائول، پادشاه اسرائیل، به شهرت و محبوبیت داوود که مدتها پیش جالوت را کشت و برای ارتش شائول پیروزی به ارمغان آورد، حسادت میکند. اکنون شائول، که توسط مشاور ادومی خود، دوآگ، تحریک شده است، تلاش میکند تا داوود را بکشد. پسر شائول و بهترین دوست داوود، یوناتان، توطئه میکند تا به داوود که تمایلی به جنگیدن علیه قوم خود، بنیاسرائیل، ندارد، کمک کند.