هم اتاقی های ابرقهرمانی رابین، سایبورگ، استارفایر، ریون و هیولا بوی دوست دارند روز را نجات دهند، اما وقتی مبارزه با جرم و جنایت را تمام کنند چه اتفاقی می افتد؟
زندگی و لحظات یک سگ و گربه با رابطه ای منحصر بفرد: آنها در یک بدن هستند اما از طرفی سر یک سگ و و از طرف دیگه سر یک گربه دارند. اما مشکل اینجاست که گربه از سگ بخاطر حماقت هایش ناراضی است وگربه شخصیتی باکلاس تر از او دارد...
یک پسر جوان ، که به نظر می رسد یک نابغه است ، در یک شهر کوچک به همراه خانواده و دوستان خود زندگی می کند و اغلب با آنها درگیر ماجراهای دیوانه وار با چیزهایی است که او اختراع می کند می شود …
این سریال خلاصه خاصی ندارد و با محیطی شاد و کودکانه آغاز میشود اما با پایانی خونین و مرگ حداقل چند شخصیت به طرز اسف بار و البته خنده داری خاتمه میابد . سریال خط داستانی خاصی ندارد .
داستان از آن جا شروع می شود که شخصی ساده دل از زندگی خود سیر می شود. در همین حین که از کنار یک رودخانه رد می شود، ناگهان چشم او به یک شئ در آب است و می درخشد می افتد. سپس او به سراغ آن شئ می رود و آن را به خانه می برد. وی در منزل آن را به طور ناگهانی به صورت خود میزند که به صورت یک شخص صورت سبز در می آید. اکنون وی خیلی قدرتمند شده و به راحتی هر کاری را که بخواهد می تواند انجام دهد.