داستان سریال Daredevil درباره فردی با نام مت مورداک می باشد، کسی که در کودکی بینایی خود را از دست داد اما در عوض حواس خارق العاده ای را به دست آورد. حال او در روز ها به عنوان یکی وکیل و شب ها به عنوان ابرقهرمان در نیویورک مدرن با بی قانونی مبارزه می کند....
من تمام سریال های Marvel - Netflix رو به ترتیب زمانی دیدم. بااینکه امتیاز این سریال از سریال The Punisher پایینتره ولی به نظر من این سریال هم تاثیرگذار تره و هم هیجان بیشتری داره.
قبلا در سال 2003 فیلم سینمایی Daredevil را دیدیم که با نقد های شدیدی رو به رو شد و امتیاز بسیار پایینی در نقد و imdb گرفت. و همچنین بازیگری بسیار ضعیفی را از بن افلک(در نقش مت مورداک) و جنیفر جرنر(در نقش الکترا) شاهد بودیم .
اما به عکس در این سریال چارلی کاکس را دیدیم که کاملا طبیعی نقش یک نابینا را اجرا کرد و هچنین دبورا ان وول(در نقش کارن پیج) . یک پیشرفت فوق العاده ای که این سریال نسبت به فیلم داشت نقش پررنگ تر مت مورداک در وکالت و همچنین تقش پررنگ تر دوست و همکارش الدن هنسون(در نقش فاگی نلسون) بود. دشمن او هم وینسنت اونفریو(ویلسون فیسک یا کینگ پین) نقشش را به خوبی اجرا کرد.
در فصل دوم این سریال هم شاهد اضافه شدن جون برنتال(در نقش پانیشر) و الودی یانگ(در نقش الکترا) بودیم. البته اسپین آف این سریال هم که پانیشر بود ساخته شد. داستان های دردویل و پانیشر هم بسیار جذاب هست که شما را وادار میکند سریال را ادامه دهید ، بعد هم شاهد ماجراجویی های دردویل و الکترا هستید که چیزهای عجیبی را به وجود می آورد.
این سریال واقعا ارزش دیدن را داره چون 13 قسمت کامل هیجان و خشم(در هر فصل) را شاهد هستید. من دیدن این سریال رو به شما پیشنهاد میکنم و همچنین بعد از فصل اول ودوم این سریال هم باید سریال The Defenders را ببینید تا فصل سوم که در اواخر امسال(2018) عرضه میشود را ببینند.
من تمام سریال های Marvel - Netflix رو به ترتیب زمانی دیدم. بااینکه امتیاز این سریال از سریال The Punisher پایینتره ولی به نظر من این سریال هم تاثیرگذار تره و هم هیجان بیشتری داره.
قبلا در سال 2003 فیلم سینمایی Daredevil را دیدیم که با نقد های شدیدی رو به رو شد و امتیاز بسیار پایینی در نقد و imdb گرفت. و همچنین بازیگری بسیار ضعیفی را از بن افلک(در نقش مت مورداک) و جنیفر جرنر(در نقش الکترا) شاهد بودیم .
اما به عکس در این سریال چارلی کاکس را دیدیم که کاملا طبیعی نقش یک نابینا را اجرا کرد و هچنین دبورا ان وول(در نقش کارن پیج) . یک پیشرفت فوق العاده ای که این سریال نسبت به فیلم داشت نقش پررنگ تر مت مورداک در وکالت و همچنین تقش پررنگ تر دوست و همکارش الدن هنسون(در نقش فاگی نلسون) بود. دشمن او هم وینسنت اونفریو(ویلسون فیسک یا کینگ پین) نقشش را به خوبی اجرا کرد.
در فصل دوم این سریال هم شاهد اضافه شدن جون برنتال(در نقش پانیشر) و الودی یانگ(در نقش الکترا) بودیم. البته اسپین آف این سریال هم که پانیشر بود ساخته شد. داستان های دردویل و پانیشر هم بسیار جذاب هست که شما را وادار میکند سریال را ادامه دهید ، بعد هم شاهد ماجراجویی های دردویل و الکترا هستید که چیزهای عجیبی را به وجود می آورد.
این سریال واقعا ارزش دیدن را داره چون 13 قسمت کامل هیجان و خشم(در هر فصل) را شاهد هستید. من دیدن این سریال رو به شما پیشنهاد میکنم و همچنین بعد از فصل اول ودوم این سریال هم باید سریال The Defenders را ببینید تا فصل سوم که در اواخر امسال(2018) عرضه میشود را ببینند.
دردويل (Daredevil) با هر آنچه قبلا از مارول ديده ايد فرق ميكنه، در واقع اين سريال با تمام سريال هاي كميك بوكي كه تا به حال ديده ايد يا هر هفته ميبينيد هم تفاوت دارد. براي خيلي از شما ها ممكن است تشابهاتي ميان اين سريال و سريال Arrow و حتي سريال "گاتام" وجود داشته باشد چون زمينه هر سه سريال تقريبا يكسان است اما چون دردويل بودجه بيشتري دارد و در جايي پخش ميشود به نام نت فليكس كه محدوديت هاي شبكه تلويزيوني را ندارد، از هر نظر از Arrow و گاتام سرتر به نظر ميرسد. در واقع روايت قصه Vigilante ها يا كساني كه خودشون قانون را در جامعه اجرا ميكنند در سريال دردويل خيلي بهتر انجام ميشود چون فضاي دارك تر و خفن تر و فيلمنامه هاي منسجم تري دارد و هيچ ابايي از خشن بودن ندارد. ضمن اينكه سريال دردويل به نسبت ديگر سريال ها زمان بيشتري براي تثبيت و وقت گزاشتن روي فضاي تاريك داستان هاش ميگذارد.
من سيزن 1 را ديده ام و با اطمينان خدمت شما عرض ميكنم كه تا به حال چيزي نظيري دردويل نديده ايد. تاريكي و خشونت استيليزه شده اين سريال در ميان فيلم مارول يا ديگر فيلم هاي سوپرهيرويي بي سابقه است. استيون دي نايت تهيه كننده اين سريال سابقه كار روي سريال خشن "اسپارتاكوس" را دارد. درو گودارد (كه زمزمه هاي زيادي مبني بر كارگرداني فيلم بعدي اسپايدرمن توسط او به گوش ميرسد) هم مغر متفكر اين سريال است و در عرصه تلويزيون سابقه طولاني دارد (او روي سريال هاي محبوبي همچون "بافي شكارچي خون آشام" و "انجل" كار كرده) . آنها به كمك هم و با استادي و ظرافت رئاليزم خفن منطقه Hell's Kitchen شهر نيويورك و همچنين المان هاي جنايت شهري را داخل اين سريال به تصوير كشيده اند.
براي كساني كه با origin دردويل آشنا نيستند بايد عرض كنم كه نقش او را «چارلي كاكس» (Charlie Cox) بازي ميكند . دردويل در واقع اسمش «مت مورداك» است كه روزها وكيل است و شبها يك قهرماني كه با جرم و جنايت ميجنگد. او در نوجواني و پس از آنكه جان مردي را نجات داد كور شد (او به كاميوني برخورد كرد كه محموله خطرناكي حمل ميكرد) مواد راديو اكتيو موجود در آن محموله بينايي اش را از مت گرفت ولي ديگر حواس او را تا سطحي فوق بشري ارتقا داد و به او اجازه داد تا به شكل هاي ديگر محيط پيرامون خودش را ببيند. اين نيروها به همراه مهارت هاي او در نبرد و جنگ تن به تن باعث شد تا به او لقب "بي باك: مرد بدون ترس" (Daredevil: The Man without Fear) داده شود.
از نظر بصري دردويل يك سريال خارق العاده است. اين سريال آدم را ياد سريال زيباي "هانيبال" مي اندازد و اينكه چطور به صورت استراتژيك با نور و سايه بازي ميكرد تا حس تعليق را افزايش بدهد و باعث بالا رفتن حس هيجان ميشود. نيويوركي كه در سريال ارائه ميشود اصلا از نظر رنگ و رو با نيويورك سريال "مامورين شيلد" قابل مقايسه نيست و ادم باورش نميشود كه اين سريال در همان عالم سينمايي مارول جريان دارد. Easter egg هاي سريال هم جوري تنظيم شده كه به تماشاچي تيزهوش يادآوري كند كه اين سريال با دنياي سريال و فيلم مارول در ارتباط است ولي از سويي دنياي خاص خودش را دارد. اگر مثلا اونجرز نماينده مارول در سطح جهاني باشد ، دردويل هم نماينده مارول در سطح محلي است.
نبردهاي سريال در يك كلام عالي است و ميتواند با سريال Banshee رقابت كند. يقينا هواداران دردويل از اين نبردها سيراب خواهند شد . نوع مبارزه دردويل واقعي و حتي كثيف است و شبيه نزاع هاي خياباني است تا نبردهاي سوپر هيرويي. البته گاهي بيش از حد طولاني ميشوند ولي يقينا عمده قوت سريال هستند.
يكي ديگر از نقاط قوت سريال اين است كه با دقت و حوصله داستانش را شكل ميدهد و شخصيت هايش را تثبيت ميكند و انگيزه هايش را شكل ميدهد . به همين دليل در ابتدا دردويل لباس معروف خود را بر تن ندارد. يك صحنه فوق العاده جايي است كه مورداك نزد كشيشي ميرود تا براي گناهاني كه قرار است مرتكب شود طلب آمرزش كند.
خوب،اين خلاصه اي بود از سريال دردويل . اين سريال باعث ميشود تا بييندگان و هواداران كميك بوكي درك تازه و جديدي از مارول پيدا كنند. آنهايي كه فكر ميكردند با مارول آشنايي دارند و شخصيت هايش را ميشناسند با ديدن اين سريال متوجه ميشوند كه چقدر اشتباه ميكردند و ميفهمند كه دنياي مارول چقدر ميتواند متنوع و گسترده باشد.
*** نويسنده: خانم «كيتلين توماس» از سايت تی وی دات کام ***
« بی باک / Daredevil » متفاوت از حال و هوای ساخته های همیشگی مارول است. معمولا آثاری که مارول در تهیه و ساخت آنها مشارکت دارد، تم کمدی به همراه دارد که این برخلاف رویه کمپانی رقیبش یعنی دی سی می باشد. همچنین در ساخته های مارول معمولا جنبه سرگرمی داستان بیشتر مورد اهمیت قرار میگیرد و پرداختن به سوژه در اولویت بعدی قرار می گیرد. اما سریال « بی باک » از این قاعده مستثنی است چراکه اینبار مارول بالاخره تصمیم گرفته تا فضای جدی تری را وارد داستان « بی باک » کند.
فضای تیره و تاریک سریال « بی باک » کمک شایانی به باورپذیری شخصیت ها کرده بطوریکه تماشاگران می توانند با قهرمان نابینایشان که جسور و عدالت طلب است ارتباط خوبی برقرار کنند. جدیتِ شخصیت مورداک که کمتر دیده شده در آثار مارول به چشم بخورد، یکی از مزیت های این اثر قهرمانی نسبت به دیگر ساخته های کمپانی مارول است.
شخصیت پردازی مناسب در یک فصلی که از پخش این سریال می گذرد به خوبی انجام شده. سازندگان سریال به خوبی تماشاگر را با فلشبک های به موقع، به گذشته شخصیت ها می برند و اطلاعات مفیدی را در اختیار تماشاگران قرار می دهند تا بتوانند دلیل رفتار آنان در مواجه با مسائل مختلف را ارزیابی کنند تا علامت سوال بی پاسخی باقی نماند.
بازی خوب چارلی کاکس در نقش بی باک نیز یکی از نقاط قوت این سریال محسوب می شود که برخلاف انتظارات قبلی، بازی بسیار خوبی از خود به نمایش گذاشته است. این بازیگر که مشهورترین نقش آفرینی اش در سریال « مرور امپراطوری / Boardwalk Empire » بوده، در نقش بی باک یک جهش بزرگ در حرفه بازیگری اش را تجربه کرده و تبدیل به ستاره بی چون و چرای این سریال شده است.
« بی باک » در فصل اول یک سریال بسیار موفق برای کمپانی مارول بود که با تلفیق اکشن جذاب و شخصیت پردازی مناسب، تماشاگران زیادی را به خود جذب کرد و تبدیل به یکی از پرطرفدارترین سریال های شبکه Netflix شد. مطمئنم که مخاطبین این سریال بی صبرانه منتظر هستند تا فصل دوم این سریال را مشاهده کنند و داستان قهرمان نابینایشان را دنبال نمایند.
فصل سوم
10 از 10
بدون اسپویل!
بدون شک با قوی ترین فصل از سریال های مارول-نتفلکیس طرف هستیم. مبارزات و داستان به قدری پیشرفت کرده و اونقدر هیجان سریال بالاست که بیشتر مخاطبان قسمت هارو در زمان کوتاه و پشت سر هم تماشا میکنن.
فصل سوم دردویل نمرات بالایی از سایت های مختلف کسب کرده و تا به اینجا بسیار موفق بوده. شخصیت های جدید سریال ظرفیت بسیار بالایی دارن و از نظر ساختار ، تم بسیار تاریک تری نسبت به فصول گذشته شاهد هستیم.
سریال تا جایی که تونسته تلاش کرده ایده های مبارزه ای جدید رو استفاده کنه. ما گاهی در این فصل شاهد مبارزه های طولانی و بدون کات بودیم و به قدری جذاب بودن که حتی اگر سختگیر هم باشید نمره بالا به این فصل میدید.
شخصیت ها بخصوص شخصیت "ویلسون فیسک"بسیار خارقالعاده و به اصطلاح کمیکی بهشون پرداخته شده.
موسیقی این فصل هم طبق معمول بسیار خوب بود.
"لوک کیج" که در محله هارلم نیویورک بزرگ شده و به علت عضویت در باند تبهکاری Rivals بیشتر دوران نوجوانیش را در راه ورود به دارالتادیب و خروج از آن گذرانده است,پس از آنکه از تاثیرات منفی عملکردش بر زندگی اطرافیانش آگاه می شود سعی می کند با حفظ رابطه نزدیک با دوستان خلافکارش زندگی جدیدی را آغاز نماید.اما یکی از دوستان سابقش که Luke را مسئول شکست در زندگی عشقیش می داند با قرار دادن مواد مخدر در آپارتمانش و تماس با پلیس او را روانه زندان می کند.اما تیره روزی های او در زندان پایان نمی یابد بنابراین او برای بهبود شرایطش در دوران حبس در ازای امتیازاتی می پذیرد که به صورت داوطلبانه در آزمایشاتی که هدف آن ایجاد نسل جدیدی از ابرسربازها می باشد شرکت نماید و ...
دنی رند، یکی از اهالی متمول شهر نیویورک است که در کودکی به همراه والدینش به کشور تبت سفر میکند. اما قبل از رسیدن به مقصد، هواپیمای آنها سقوط میکند و والدین او جان خود را در این سانحه از دست میدهند. دنی توسط اهالی کان لان نجات داده میشود و آنها فنون کونگ فو را به او می آموزند و در نهایت بخاطر توانایی هایش ملقب به "آیرون فیست" (مشت آهنین) میشود. پس از رسیدن به دوران جوانی و بلوغ، دنی به شهر نیویورک بازمیگردد و سعی میکند شهر را به روش خودش از جرم و جنایت پاکسازی کند...
جسیکا جونز از بیماری اختلال روانی و استرس رنج میبرد و این مسئله باعث میشود تا لباس ابرقهرمانی خود را کنار بگذارد و به جای آن تبدیل به یک کارآگاه خصوصی شود و ...