این سریال که بر اساس کمیک های مارول ساخته شده و بخشی از دنیای سینمایی مجموعه X-Men می باشد، بر روی شخصیت "دیوید هالر" تمرکز دارد که به عنوان یک بیمار اسکیزوفرنی تشخیص داده شده است که تظاهر میکند بیماری روانی دارد، اما واضح است که او چیزی فراتر از انسان است و در حال گسترش و نیرومند کردن قدرت تخیل اش می باشد...
غیر کلیشه ای بودن بر عکس سایر سریال های ابرقهرمانی
نقاط ضعف
تقریبا همه ی کمیک باز ها افراد و اعضای ایکس-من را میشناسند اما در میان آنها گروهی از ناانسان ها هم هستند که خیلی ها شناخت خاصی از آنها ندارند . لژیون همچین شخصیتی است ، البته صددرصد بعد از پخش این سریال ، این کاراکتر از شخصیت های مورد علاقه ی مخاطبین در سریال های کمیک بوکی میشود. دیوید با نام مستعار لژِیون یکی از شخصیت های دنیای کمیک مارول ، پسر ” چالرز اگزاویر ” یا همون ” پرفسور ایکس ” خودمان است . دیوید یک قهرمان در دنیای مارول حساب میشود اما گاه ها هم دیدیم بخاطر مشکلات روانی ای که در او وجود دارد ، به مشکل تبدیل میشود . درون لژیون شخصیت های بسیاری وجود دارد که هرکدام از آنها یکی از آن قدرت ها را کنترل میکنند و باید دانست او که به همین دلیل بسیار قدرتمند است .
سریال لژیون نیز زندگی و چالش های این کاراکتر عجیب را نمایش میدهد آن هم با ماجرایی مرموز و جذاب . داستان از آنجایی شروع میشود که سیر تکامل دیوید تا بزرگ شدنش و همینطور رفتن به تیمارستانش را میبینیم. از ابتدای کار طنز ریز ولی در عین حال منطقی ای را مشاهده میکنیم اما باز هم یک حس دارک و در واقع تاریکی به ما منتقل میشود. سپس ما با دختری که دیوید از او خوشش آمده آشنا میشویم . سیدنی دختریست نسبتا عجیب مانند دیوید که اجازه نمیدهد کسی به او دست بزند.در ابتدای فیلم گونه ای فکر میکنیم که گویی او شاید وسواس دارد یا جزو عادت هایش باشد اما بعد به این نتیجه میرسیم که او نیز میتواند جزو ناانسان ها حساب شود.در قسمت اول ، داستان تا اخرهای ماجرا بسیار مبهم و گنگ بود گونه ای که در بعضی قسمت ها مخاطب کاملا گیج میشد و دنبال جواب میگشت که این حس را در فیلم هایی شاید مثل مستر روبات و صد البته شرلوک به صورت قوی تری داشته ایم .
کارگردان این سریال ، نوآ هیلی بسیار دقیق بود و از سابقه ی عالی او در سریال های دیگری مثل فارگو نباید بگزریم. همه ی صحنه ها دقیق و لذت بخش تدوین شده بودند و فیلمبرداری حرف نداشت.اما همانطور که گفتم لژِیون یک سریال از کمپانی مارول با ژانر علمی تخیلی و به گونه ای ابرقهرمانیست.پس حتما باید جلوه های ویژه و درواقع اکشن نیز در این برنامه ی تلویزیونی وجود داشته باشد. صحنه های اکشن زیادی جز دو سه تا مورد در این پارت ندیدیم و فعلا نباید خیلی در این مورد بحث کرد اما قابل قبول و رضایت بخش بودند و ایرادی از جلوه های ویژه نمیتوان گرفت. بازیگران را نیز نباید فراموش کنیم زیرا به خوبی برای ایفای نقش انتخاب شده بودند و بیننده به راحتی میتواند با کاراکتر ارتباط برقرار کند . دن استیونز به صورت عمیقی در نقش فرو رفته بود و اشتباهی از بازی او نمیتوان گرفت.
سخن آخر…هنوز بیشتر از یک قسمت از این سریال را ندیده ایم.سریالی که به دنیای سینمایی ایکس-من و مارول نامربوط نیست و نقد های مثبتی هم داشته. بر اساس خبر های اخیر ، حدود سه قسمت از این سریال برای منتقدینی پخش شد و واکنش های عالی ای داشت و جمله هایی مانند ” این سریال جون میدهد برای جایزه گرفتن ” و ” میتواند لقب بهترین سریال تا اینجای سال ۲۰۱۷ را بگیرد ” شنیده ایم. پس پیشنهاد میکنم که این سریال را از دست ندهید مخصوصا اگر به دنیای کمیک بوکی علاقه دارید .
هفت خاندان اشرافی برای حاکمیت بر سرزمین افسانه ای "وستروس" در حال ستیز با یکدیگر در سریال بازی تاج و تخت هستند. خاندان "استارک"، "لنیستر" و "باراثیون" برجسته ترین این خاندان ها می باشند. داستان سریال گیم آف ترونز از جایی شروع می شود که "رابرت باراثیون" پادشاه وستروس، از دوست قدیمی خود "ادارد" ارباب خاندان استارک، تقاضا می کند به عنوان مشاور پادشاه که برترین سمت دربار است به او خدمت کند و این در حالی است که مشاور قبلی دربار به طرز مرموزی به قتل رسیده است. اما با این حال "ادارد" تقاضای پادشاه را می پذیرد و به سرزمین شاهی راهی می شود. خانواده ملکه یعنی "لنیستر ها" در حال توطئه برای بدست آوردن قدرت هستند از سوی دیگر بازمانده های خاندان پادشاه قبلی وستروس "تارگرین ها" نیز نقشه پس گرفتن تاج و تخت را در سر می پرورانند و تمام این ماجراها موجب در گرفتن نبردی عظیم میان آنها خواهد شد که…
سریال در مورد یک افسر پلیس است که در یک ماموریت زخمی میشود و به حالت اغما میرود و وقتی به هوش می آید متوجه میشود که آدم های اطرافش به موجوداتی وحشتناک تبدیل شده اند. او تصمیم میگرد رهبری گروهی از افراد سالم را برای نابودی آدم های غیر عادی تشکیل دهد و به دنبال خانواده اش بگردد و …
این سریال در هر قسمت از خود با داستان های فوق العاده زیبا و متفاوت سعی دارد اعتراضی نسبت به پیشرفت روز افزون تکنولوژی و اعتیاد مردم به آنرا نشان دهند که بصورت روز افزون در حال پیشترفت در زندگی انسان هاست...
این سریال داستان افرادی را نشان میدهد که هر کدام به نوعی در زندگی خود مشکل بزرگی دارند و برای جبران آن وارد بازی مرموزی می شوند که فقط یک برنده با جایزه 45.6 میلیارد وونی (40 میلیون دلار) خواهد داشت …
ماندالورین ، نام سریالی فانتزی و علمی تخیلی میباشد که توسط جان فاورو ساخته شده است. داستان این سریال که در دنیای خیالی جنگ ستارگان در جریان میباشد ، دربارهی یک تفنگدار تنها به نام ماندالورین است که درد و رنجهای بسیاری را کشیده هست و در یک کهکشان دورافتاده خارج از قلمروی جدید سرگردان میباشد و سعی دارد به هدف خود برسد. اما…
در آینده ای نزدیک پارکی فوق پیشرفته شبیه غرب وحشی طراحی شده است که ربات های انسان مانندی بنام "میزبان" در آن وجود دارد. این ربات ها همگی از قبل برای اهداف مشخصی برنامه ریزی شده اند. افراد ثروتمند که در این پارک با نام "مهمان" شناخته می شوند در ازای پرداخت پول میتوانند از امکانات و ربات های این پارک بازدید و استفاده کنند. همه چیز سالها طبق برنامه پیش می رود و سرمایه گذاران این پارک تسلط کامل بر روی ربات ها دارند تا اینکه یک روز به دلیل نقص فنی در سیستم کنترل، ربات ها متوجه ماهیت واقعی خود شده و کم کم دست به شورش علیه سازندگان خود می زنند...
به خاطر بازی های سیاسی ، یک مرد بیگناه روانه زندان شده و سپس به اعدام محکوم می شود. در اینجا برادر او که یک نابغه است عمدا خود را به همان زندان می اندازد تا خود و برادرش را از آنجا فراری دهد...
بعد از 7 سال و بزرگ شدن فرزند مایکل اسکافیلد ، داستان از آن جایی شروع می شود که “تی بَگ” با یک مدرک می خواهد به لینکولن ثابت کند که مایکل هنوز زنده است. بعد از تحقیقاتشان لینکولن رد پای برادر خود را در یک زندان دورافتاده پیدا می کند و برای نجات او به سفری خطرناک می رود...