The Shaggy Dog (1959)
یک پسر نوجوان دچار طلسمی می شود که او را به صورت دوره ای تبدیل به یک سگ گله می‌کند….
Be Somebody (2016)
یک ستاره پاپ وقتی به رویای خود می رسد و معروف می شود، دوست دارد مانند یک فرد عادی زندگی کند، اما برخی از طرفداران به دنبال او هستند و برای همین تصمیم می گیرد یک جای مخفی به دور از طرفداران پیدا کرده و با یک دوست آنجا زندگی کند...
Der geilste Tag (2016)
"اندی" و "بنو" که هر دو بیماریِ نا علاجی دارند ، تصمیم میگرند قبل از مرگشان یک تجربه متفاوتی را در زندگی داشته باشند و ..
Acolytes (2008)
"جیمز" و "مارک" قربانیان زورگویی "گری پارکر" هستند. در آخرین سال دانشگاه آنها تصمیم می گیرند که به این وضع پایان دهند، با به قتل رساندن "گری"
DD Next Level (2025)
منتقد مشهور سینما به دعوت فردی ناشناس برای تماشای یک فیلم ترسناک ویژه می‌رود. اما با آغاز نمایش فیلم، ناگهان خود را در آن گرفتار می‌یابد. دنیای درون فیلم پیوسته در حال تغییر خطوط زمانی است، شب و روزهای بی‌پایانی تکرار میشوند، داستان به صورت غیرخطی روایت میشود و موجودات وحشتناک فیلم‌های ترسناک جان می‌گیرند. او برای رهایی از این وضعیت، دو راه پیش رو دارد: یا برای همیشه از نوشتن نقد فیلم دست بکشد یا راهی برای غلبه بر شبحی که او را به دام انداخته بیابد.
Fanny's Journey (2016)
"فانی" به همراه خواهرش در تلاش هستند تا از فرانسه که به دست نازی ها اشغال شده فرار کنند ولی در این راه با خطراتی رو به رو میشوند و ..
Hoovey (2015)
داستان فیلم درباره زنگی یک مامور آتش نشانی است که یک اتفاق باعث میشود زندگیش دگرگون شود……
Hamsafar (1975)
این فیلم از شاهکار های دو بازیگر مطرح سینمای ایران گوگوش و بهروز وثوقی میباشد . مردی، که رئیس شرکتی است، عاطفه را اغفال کرده، اما حاضر به ازدواج با او نیست. مراسم ازدواج عاطفه با جوانی دیگر به هم می خورد و او که اختلال حواس پیدا کرده تصمیم می گیرد از خانه ی پدری غلامحسین بگریزد. جوان جلنبری به نام علی و دایی رستم به قصد سرقت وارد خانه غلامحسین می شوند. دایی رستم به دام می افتد و غلامحسین درصدد بر می آید که عاطفه را برای حفظ آبرو به مدت یک هفته به عقد دایی رستم در‌آورد. عاطفه برای یافتن رئیس شرکت به شمال می رود و علی و دایی رستم مأمور می شوند تا در ازای هفتاد هزار تومان او را به خانه ی پدر باز گردانند. علی عاطفه را می یابد و عاطفه، وقتی که بار دیگر از طرف رئیس شرکت رانده می شود، به قصد خودکشی می گریزد. علی او را تعقیب می کند و مانع اش می شود. آن دو در طول سفر به هم علاقه مند می شوند. علی عاطفه را به غلامحسین تحویل می دهد و پاداش می گیرد. غلامحسین تصمیم می گیرد دخترش را به لندن بفرستد؛ اما علی به فرودگاه می رود و عاطفه با او همراه می شود.
