فیلم «نخبه»، با تمام کلیشههای نسبی موجود در قصهاش، برای من یک فیلم ساده و بیادعا اما تاثیرگذار بود.
بازی دختربچهی نقش اصلی و همینطور هوشمندی کارگردان را در به
تصویرکشیدن جنبههای عادی زندگی این دختربچهی نخبه و درآوردن لحظات عاطفی عمیق بین او و داییاش، خیلی دوس داشتم.
سوال: چگونه يك كارگردان با هوشمندي خودش يك داستان ساده، كليشهاي و قابل پيشبيني را به يك اثر نسبتا پُركِشِش، پرتعليق و جاندار تبديل ميكند؟
جواب: فيلم را تماشا كنيد.
كيم كي دوك با «كمان» باز هم ثابت كرد كه مهارت ويژهاي در خلق لحظات بكر و شاعرانه با سكوت شخصيتهاي داستان دارد.
نشان داد كه درخشش «بهار، تابستان، پاييز، زمستان... و بهار» و «3-iron» او بيجهت و اتفاقي نبوده است.
اين شعر او هم عاشقانه، لطيف و عميق بود با يك پايانبندي ديوانهوار و ماندگار ديگر.
اثري درخشان و ماندگار. لحظهلحظهي اين فيلم «عشق حقيقي» را برايمان معنا ميكند. با قابهاي چشمنواز و موسيقي روحنواز.
زيباپسنداني كه با ريتم آرام و داستانهاي عميق مشكلي ندارند و سينما و ادبيات برايشان جدي است، بيدرنگ اين شاهكار هنرمندانه را تماشا كنند و لذت ببرند.
«زمان» ارزش ديدن داشت و بازي بازيگر زن نقش اول اين فيلم در بعضي از سكانسها، تكاندهنده و كمنظير بود.
ولي يقينا به پاي «بهار، تابستان، پاييز، زمستان و ... بهار»، «iron-3» و حتي «The Bow - كمان» همين كارگردان نرسيد بهنظرم.
يك عاشقانهي شاعرانه و زيباي ديگر از كارگردان فيلم ماندگار «بهار، تابستان، پاييز، زمستان و بهار...». با پايانبندي درخشان. بعضي از سكانسهاي اين فيلم «هنر» بهمعني واقعي كلمه بود. پيشنهاد ميكنم اگر تم «عاشقانه»ي نسبتا عميق دوست داريد، اگر از سينما فقط جلوههاي ويژه و قصههاي آبكي و سطحي نميخوايد، براي ديدن اين فيلم لحظهاي درنگ نكنيد. در ضمن بهتون قول ميدم دست كم ترانهي عربي اين اثر رو تا مدتها با خودتون زمزمه خواهيد كرد...
يك فيلمنامهي عميق با لايههاي فلسفي. با بازي خوب هافمن و موسيقي نسبتا گوشنواز. اين فيلم گزينهي مناسبي براي سرگرميِ صرف نيست و بينندهي باحوصله و متفكر را ميطلبد.
بازی دختربچهی نقش اصلی و همینطور هوشمندی کارگردان را در به
تصویرکشیدن جنبههای عادی زندگی این دختربچهی نخبه و درآوردن لحظات عاطفی عمیق بین او و داییاش، خیلی دوس داشتم.
جواب: فيلم را تماشا كنيد.
نشان داد كه درخشش «بهار، تابستان، پاييز، زمستان... و بهار» و «3-iron» او بيجهت و اتفاقي نبوده است.
اين شعر او هم عاشقانه، لطيف و عميق بود با يك پايانبندي ديوانهوار و ماندگار ديگر.
زيباپسنداني كه با ريتم آرام و داستانهاي عميق مشكلي ندارند و سينما و ادبيات برايشان جدي است، بيدرنگ اين شاهكار هنرمندانه را تماشا كنند و لذت ببرند.
ولي يقينا به پاي «بهار، تابستان، پاييز، زمستان و ... بهار»، «iron-3» و حتي «The Bow - كمان» همين كارگردان نرسيد بهنظرم.