 
 				
			پس از خیانت به رئیسانش ، یک ضارب در خیاطی خالی پنهان می شود ، جایی که او را به عنوان پسر صاحب فقید اشتباه می گیرند ، هویتی که تصمیم می گیرد از آن استقبال کند.
 
 				
			
                          داستان بیگانه ی به زمین فرستاده شده ای به نام "هری" که هویت پزشکی را در شهر کلرادو، از آن خود کرده و به تدریج شروع به مبارزه با معضل اخلاقی ماموریت مخفی خود در زمین می کند.
                        
 
 				
			
                          داستان این سریال در مورد چهار دوست می باشد که درگیر ماجرایی رازآلود می شوند زمانی که یکی از همکلاسی های قدیمی دوره کالج شان بصورت ناگهانی ناپدید می شود...
                        
 
 				
			دختری عاشق رئیس خود میشود و به خاطر او قانون شکنی میکند. اکنون زمان آن رسیده که این دختر سادهلوح، تقاص پس دهد.
 
 				
			
                          یک داستان شوخ طبعانه تاریک. حقه باز سریالی ماورایی هیجانانگیز است که در مورد یک نوجوان به نام جارد است که تلاش میکند خانوادهاش سرپا بماند، وقتی که یک غریبه به نام وید آرامششان را بر هم میزند.
                        
 
 				
			
                          اقتباسی از "Nickelodeon's Winx Club" این شکوفایی را دنبال می کند در حالی که او باید زندگی خود را در دنیای آخرت تنظیم کند، جایی که باید یاد بگیرد قدرت جادویی خطرناک خود را کنترل کند.
                        
 
 				
			
                           Wanda Maximoff و Vision - دو موجود فوق العاده قدرتمند که زندگی ایده آل خود را در حومه شهر دارند - شروع به شک می کنند که همه چیز آنطور که به نظر می رسد نیست.
                        
 
 				
			در دنیایی پر از جادوگر و هیولاها و ماجراجویان ، شفاگران هیچ قدرتی ندارند، یعنی عملا استفاده ای ندارند و همیشه مورد خشونت بقیه واقع میشن. حالا کیارو داستان ما قدرت برگرداندن زمان رو بدست آورده و داستان ما شروع میشه و...
 
 				
			
                          این مجموعه شخصیت های منحصر به فرد دنیای سینمایی مارول را نشان می دهد که طی سالهای گذشته بینندگان آنها را شناخته و دوست دارند و از نمادین ترین لحظات خود دوباره دیدن می کنند.
                        
 
 				
			
                          رینگاریندو سرزمینیه که با دیوار احاطه شده. دیوار این سرزمین رو میپوشونه، محافظت میکنه، حاصلخیز میکنه و مغزی میکنه. دیوار مثل خدا میمونه و پایه و بنیان رینگاریندوـه. یک روز یه فرد مرموز به اسم «بک اررو» در «اسشا» یکی از روستاهای حومه رینگاریندو پیداش میشه. اون حافظشو از دست داده ولی میگه تنها چیزی که میدونه اینه که از بیرون دیوار اومده. اون برای اینکه حافظشو بدست بیاره قصد داره به بیرون از دیوار بره ولی این عملا نزاعی با خودش بر سر خودشه.