برای اینکه همکلاسی هایش را از قلدری کردن باز دارد، قهرمان داستان، کامیا تورو، به دختری از کلاس خود، هینو مائوری، اعترافات دروغین می کند. مائوری با وجود اینکه میداند اعتراف دروغ است، با این سه قانون کنار می آید : «تا بعد از مدرسه با من صحبت نکن»، «مختصر ارتباط برقرار کن» و «عاشق همدیگر نشویم». این دو قول میدهند که عاشق هم نشوند، اما با شناختن یکدیگر، خود را به سمت یکدیگر جذب میکنند...
آتسویا و دو تن از دوستان دوران کودکیاش پس از بدرفتاری خود در یک فروشگاه عمومی قدیمی پنهان میشوند. بعداً نامه ای از گذشته کشف می کنند و تصمیم می گیرند به نگرانی های نویسنده پاسخ دهند...
کوئیچیرو شیمادا به یک مرکز تحقیقاتی در کنیا، آفریقا توسط یک بیمارستان آموزشی در ژاپن ارسال می شود. او یک وضعیت ناامید برخورد می کند و تصمیم می گیرد به کار وجود دارد به عنوان یک دکتر، درمان بیماران صدمه دیده در جنگ است. او با پرستاران و همکارانش در بیمارستان تلاش.
تاکومی هارادا و خانوادهاش در تعطیلات بهاری قبل از ورود او به دبیرستان به اوکایاما نقل مکان میکنند. در زمین بیسبال، تاکومی به توانایی خود به عنوان یک پرتاب کننده اعتماد بسیار زیادی دارد، اما از نظر اجتماعی او فردی تنهاست...
در توکیو، پنج نفر از افراد اجتماعی که ترک تحصیل میکنند، یک سرمایهگذاری موفق فناوری اطلاعات ایجاد میکنند، اما رئیس یک شرکت الکترونیکی با نفوذ هر کاری انجام میدهد تا آن را بدزدد...
منطقه ای پر درخت در شرق ژاپن، در نزدیکی دامنه های کوه فوجی قرار دارد که به آن جنگل انتحاری می گویند. به دلیل اینکه مقصد کسانی است که به دلایل مختلف می خواهند خودکشی کنند بدنام است.پیر و جوان، زن و مردی که به دلایل مختلف می خواهند به آن پایان دهند...
در خط زمانی متفاوتی ژاپن پس از جنگ به مناطق جداگانه تقسیم شده است. در یکی از این مناطق به نام "هوکیادو" برج بلندی ساخته شده است که حتی از توکیو نیز قابل رویت است. در تابستان سال 1996 سه دانش آموز به هم قول می دهند به وسیله هواپیمای دست ساز خود از مرز بگذرند و راز برج را فاش کنند...
در یک زمان تاریک در دوره هِیان، زمانی که نیروهای شیطانی پادشاهی را تهدید میکنند، امپراتور برای نگه داشتن نیروهای ماوراء طبیعی به اونمیوجی تکیه میکند . اما ...
یوکیسوکه ، مرد جوانی که پایش می لنگد، با کویومی ، زن جوانی که دکه تاایاکی را اداره می کند ، عاشق می شود یک ماشین به او برخورد می کند و پس از بیدار شدن از کما حافظه خود را از دست می دهد.
آی همیشه عاشق همکلاسی خود تاتو بوده است. وقتی او متوجه می شود که تاتو با دختر دیگری در یک رابطه پنهانی است، تصمیم می گیرد تا برنامه شان را برای آینده خراب کند...
داستان درباره یه دختر و پسر خبرنگاره که سر یه سری قتل وحشتناک با هم آشنا میشن و کمکم عاشق هم میشن. هر چی جلوتر میرن، شکها بیشتر میشه و دختره میترسه که شاید عشق خودش قاتل باشه.
داستان این سریال در اواخر دهه ۱۹۹۰ رخ میدهد. یک روزنامهنگار آمریکایی به نام جیک ادلستاین به توکیو نقل مکان میکند تا بهعنوان اولین خبرنگار خارجی به جمع کارکنان یک روزنامه بزرگ ژاپنی بپیوندد. او که در یکی از گروههای این روزنامه زیر بال و پر یک کاراگاه کهنهکار گرفته شده بود، تصمیم میگیرد که دنیای تاریک و خطرناک یاکوزای ژاپنی را مورد بررسی قرار دهد و آن را کاوش کند.
لوگان، یک مرد جهش یافته با قدرت های فوق العاده، از ژاپن دعوت می شود تا به دوست قدیمی خود، یوشیکو، کمک کند تا از ازدواج اجباری مارکو، عشق گمشده لوگان، با یک مرد شرور جلوگیری کند. لوگان و یوشیکو با گروهی از قاتلان و مأموران دولتی روبرو می شوند و باید از همه توان خود برای نجات مارکو استفاده کنند.
کایجی ایتوی یک انسان شر و مردم آزار است،یک روز با مردی ملاقات می کند،مرد که خود را اندو مینامد با پیشنهادی برای کایجی نزد او آمده است،به نظر میرسد جنسی که ارزش بسیار بالایی داشته زمانی که کایجی در مغازه او کار می کرده ناپدید شده و او کایجی را مقصر می داند حالا کایجی می تواند به کشتی ای برود که تمامی قماربازانی که مثل او مقروض اند در آن هستند و با قمار پولی که اندو به او می دهد برنده شود و قرضش را بدهد و یا برای همیشه برای اندو کار کند.کایجی تصمیم میگیرد به آن کشتی برود تا علاوه بر صاف کردن قرض هایش کمی هم پول به جیب بزند.