کِی اوسانای به همراه همسرش کوزوئه و دخترش روری زندگی آرام و خوشبختی را تجربه میکنند، اما همسر و دخترش در یک تصادف جان خود را از دست میدهند. زندگی کِی ناگهان تغییر میکند. یک روز، مردی به نام آکیهیکو میسومی سراغ کِی می آید و به او میگوید که در روزی که کوزوه و روری درگذشتند، روری که برای کِی کاملاً غریبه بود، قصد دیدن او را داشته است. آکیهیکو درباره یک زن به نام روری ماساکی به او توضیح میدهد...
یک دانش آموز دختر دبیرستانی به نام سایاکا خودکشی می کند، اما دلیل آن مشخص نیست. به نظر می رسد سایاکا با خانواده اش از جمله مادرش رومیکو زندگی عادی داشته باشد و رومیکو سایاکا را با عشق و مراقبت بزرگ می کرد ...
یوشیو مردی است که برای اداره آب شهر کار می کند و با مادرش زندگی می کند. او مرتباً از ملکه اس ام میهو بازدید می کند، اما هنوز نمی تواند ملکه اس ام یوکیکو افسانه ای را فراموش کند...
شیشیکاری جزیره ای دورافتاده است که از کاهش جمعیت و کاهش صنایع رنج می برد. کیتا ایزومی شروع به تولید انجیر سیاه در جزیره شیشیکاری کرد. به دلیل محصول خوب او، این جزیره نزدیک به دریافت کمک مالی 5 میلیارد ینی از دولت است که بخشی از سیاست دولت برای احیای اقتصاد روستایی است. ساکنان جزیره هیجان زده هستند، اما روزهای آرام آنها با ظاهر شدن میتسو اومیساکاتغییر می کند...
آتسویا و دو تن از دوستان دوران کودکیاش پس از بدرفتاری خود در یک فروشگاه عمومی قدیمی پنهان میشوند. بعداً نامه ای از گذشته کشف می کنند و تصمیم می گیرند به نگرانی های نویسنده پاسخ دهند...
سیجیرو با لبخندهای همیشگی، پیراهنهای طرحدار و موهایی که به سبک پسران امروزی روی پیشانیاش میریزد، شخصیتی کاریزماتیک دارد. غرور و خودخواهی او از توجه بیحد و حصر زنانی که مجذوب رفتار "پسران بد" و استعداد او شدهاند، روزبهروز بیشتر میشود. در همین حال، او همزمان با چندین زن رابطه دارد که همگی از اینکه سیجیرو با آنها مانند یک جنتلمن وفادار رفتار نمیکند، شوکه شدهاند. ریو یکی از این زنان است.
"شینوهارا اریکا" دانش آموز سال اولی، داخل دبیرستان در حالی که داره با دوستانش حرف میزنه ، درباره دوسـت پسرش یه داستان میسازه . در واقعیت، اصن دوسـت پسری نداره دوستای اریکا به داستانش شک میکنن و این اریکاس که به اونا دروغ گفته. بعد اریکا یک پسر جداب داخل خیابان میبینه و ازش عکس میگیره. بعد این عکس ها را به عنوان عکس های دوسـت پسرش به دوستاش نشون میده..
زن جوانی به سرطان سینه مبتلا شده است اما آن را از دوستش مخفی نگه می دارد. وقتی دوستش متوجه این موضوع می شود، تصمیم می گیرد برای عروسی برنامه ریزی کند، حتی اگر او فقط یک ماه از زندگی اش باقی بماند...
ناگیسا، دختر دبیرستانی است که بدون اینکه به پدر بیوهاش بگوید کجا میرود، به شهر کوچکی میرود که در آن متولد شده است. او خاطرات کودکی خود را به یاد می آورد و عشق او به ساتوشی شروع به قوی تر شدن می کند. با این حال، او از کشف اینکه ساتوشی با اریکو، یک زن متاهل رابطه دارد، شوکه شده است.
در آخرین روز قبل از اینکه آکیرا دانشآموز دوم دبیرستان به توکیو نقل مکان کند تا به مدرسه دیگری بپیوندد، یک چهارضلعی عشقی عجیب بین همکلاسیهای قدیمیاش نائو، گاکو، تاماکی و او شکل میگیرد که باید در یک دوئل تیراندازی با کمان حل شود...
یوکو 35 ساله، مجرد، بیکار است و از روانپزشکش برای مبارزه با افسردگی شیدایی خود دارو دریافت می کند. یوکو که در شهر کاماتا زندگی می کند، زمان خود را بین مردان مختلف دوستان تقسیم می کند که هر کدام ویژگی های خاص خود را دارند...