کابوراگی، که به اتهام قتل بی رحمانه ای تحت تعقیب است، می گریزد و در ژاپن به فرار خود ادامه می دهد. ماتانوکی، کارآگاهی که مسئول پرونده اوست، به دنبالش است. با این حال، پس از گذشت ۴۸۸ روز از فرار کابوراگی، هنوز هیچ اطلاعاتی در مورد هویت واقعی و دلایل احتمالی او برای این جنایت در دست نیست.
امی، یک گردشگر ژاپنی، و جیمی، در یک کلوب با هم آشنا میشوند، اما امی ناگهان ناپدید میشود. هجده سال بعد، جیمی با دریافت پستکاری از امی به ژاپن سفر میکند تا گذشته را از نو مرور کند و به دنبال آرامش باشد.
یک مادر پس از یک فاجعه ویرانکننده به دنبال پسر گمشدهاش میگردد، تا در نهایت متوجه شود که خودش فوت کرده و در حال حاضر در دنیایی از روحهای بیآرام محبوس شده است. این داستان در یک دنیای ماوراء طبیعی و مهیب رخ میدهد.
کارآگاه یوجی کودو در شب ۲۹ دسامبر، برای دیدن مادرش که در بیمارستان بستری شده ، با ماشین خود به راه می افتد. در حین رانندگی، از مرگ مادرش مطلع شده و در حال پریشانی به طور تصادفی با مردی برخورد تصادف کرده و او را می کشد ...
یو کاتایاما مرد جوانی است که در روستای دورافتاده اما زیبای کامونمورا زندگی می کند. او از کودکی در آنجا زندگی کرده و به دلیل حادثه ای در گذشته قادر به ترک آنجا نیست. یو برای پرداخت بدهی مادرش در زباله دانی کار می کند.یک روز، میساکی ناکای از توکیو به کامونمورا باز می گردد. یو و میساکی دوستان دوران کودکی بودند. بازگشت او "یو" را تغییر می دهد...
ماتسوری تاکابایاشی بیست ساله متوجه می شود که به دلیل یک بیماری صعب العلاج تنها ده سال از زندگی اش باقی مانده است. او تصمیم می گیرد که به زندگی اش فکر نکند و عاشق نشود، اما در یک جلسه در مدرسه با کازوتو مانابه آشنا می شود...
پدر کوجی آکاشی خودکشی می کند . پدرش یک افشاگر بود که یک شرکت بزرگ را درگیر کرد. خانواده کوجی اکنون با نابودی روبرو هستند. کنیچی کیتامورا در یک پرورشگاه کار می کند. او به کوجی نزدیک می شود. کنیچی برای محافظت از کودکان بدش نمی آید که مرتکب جنایت شود. با توجه به کنیچی، کوجی به فکر انتقام گرفتن است....
داستان هفت جوان در مئباشی و توکیو. برخی از آنها در زادگاه خود زندگی می کنند و برخی دیگر برای تحقق رویاهایشان به توکیو نقل مکان کرده اند. دست تقدیر آنها را به یکدیگر رسانده تا آینده شان را بسازند...
این کار مطبوعات برای پوشش جرم شرکت ها ، توطئه های دولت و جامعه است. در همین زمینه است که خبرنگار زن جوان در مورد ضرب و شتم اریکا آستین های خود را بالا می برد و به سر کار می رود …
پس از اینکه پدر کنجی یاماموتو در اثر استفاده از یک مادهی مخدر میمیرد، او دچار غم و اندوه میشود. بعد از مدتی کنجی به یک کارتل جنایتکار میپیوندد و در آنجا با رئیس باند هیروشی شیباساکی ملاقات میکند. هیروشی با کنجی ارتباط برقرار می کند و همچون پدر و پسر به یکدیگر وابسته میشوند، اما...
در سال ۱۸۷۸، ۲۹۲ سامورایی برای یک نبرد سلطنتی با جایزه ۱۰۰ میلیارد ینی گرد هم میآیند. پلاکاردهای چوبی داده میشود و آخرین بازماندهای که به توکیو میرسد برنده میشود. شوجیرو ساگا برای نجات خانواده بیمارش در این نبرد شرکت میکند. یک بازی خطرناک برای بقا در طول سفر آشکار میشود.