هنگامی که یک شخصیت مرموز شروع به هدف قرار دادن کیمیاگران ایالتی به دلیل گناهانشان در برابر خدا می کند، کیمیاگر ادوارد الریک و برادرش آلفونس در آسیب پذیرترین حالت خود قرار می گیرند...
ایوری ایگاراشی به عنوان رادیوگرافی در یک بیمارستان عمومی کار می کند. او افسرده شده است، زیرا آن آماکاسو، که او را دوست دارد، تصمیم گرفته است به خارج از کشور به دانشگاه پزشکی واشنگتن سفر کند..
دو برادر به نامهای ادوارد و آلفونسو الریک است که پس از مردن مادرشان ، قصد دارند به کمک دست نوشتههای پدر خود از علم کیمیاگری استفاده کرده و وی را زنده کنند. اما...
داستان پلیسی به نام "رجی" که ماموریت دارد تا به یک گروه مافیایی نفوذ کند، اما زمانی که او عضو این گروه مافیایی می شود، پلیسی به نام "شینا" قصد دارد رجی را دستگیر کند...
در یک مدرسه راهنمایی، "یوشیوکا" از "کئو" خوشش می آمد. او شبیه به دیگر پسرها نبود و بسیار آرام و متین بود. پس از اینکه "کئو" نقل مکان کرد، این دو دیگر تماسی با هم نداشتند و یکدیگر را نمی دیدند. تا اینکه در دبیرستان "یوشیوکا" دوباره با "کئو" روبرو شد، اما "کئو" دیگر آن پسر قبلی نیست و تغییر کرده است...
این کار مطبوعات برای پوشش جرم شرکت ها ، توطئه های دولت و جامعه است. در همین زمینه است که خبرنگار زن جوان در مورد ضرب و شتم اریکا آستین های خود را بالا می برد و به سر کار می رود …
فیلم درباره دختر و پسری است که سرنوشتشان در طی دورانی که تعادل آب و هوایی به هم خورده به هم پیچیده می شود. هوتاکا موریزاکی، دانش آموز دبیرستانی که از خانه در جزیره ای در ژاپن فرار کرده، هینو آمانو را می بیند، دختری با قدرتی مرموز که می تواند تنها با دعا کردن هوا را آفتابی کند.
رادیولوژیستها در یک بیمارستان، بیماران را از طریق اسکنهای اشعه ایکس، سیتیاسکن و امآرآی تشخیص میدهند. یکی از متخصصان در برقراری ارتباط با دیگران مشکل دارد، در حالی که دیگری با فشار ناشی از میراث خانوادگی در حوزه پزشکی مواجه است.
سه جوان – دو مرد و یک زن – در یک خانه مشترک زندگی میکنند و همهشان عاشق کیتا-کون میشوند؛ آن فرشتهی طبیعی و مرموز که جذابیتش هر بینندهای را مجذوب خود میکند. برای جلوگیری از ورود رقیب جدید، سه نفر «کلوپ ۳۳٪» را تشکیل میدهند و قسم میخورند عشق کیتا را به طور مساوی به سه قسمت تقسیم کنند. در میان درگیریها و رشد شخصی، کمکم متوجه میشوند که در زندگی واقعاً چه چیزی از همه مهمتر است.
فوتابا یوشیوکا در دوران مدرسهی متوسطه توسط همکلاسیهای دخترش به خاطر خیلی محبوب بودن در بین پسرها، تحقیر شد و از این رو در دوران دبیرستان سعی کرد با رفتارهای نامناسب، از تکرار چنین وضعیتی جلوگیری کند.
کونو ایتسوکو (Kouno Etsuko) یک زن 28 ساله که عاشق مد است. وی با آرزو تبدیل شدن به یک سردبیر مد ، به یک شرکت انتشاراتی می پیوندد ، اما او را بعد از ستخدام برای کار در بخش ویرایش نسخه ارسال می کنند. در آنجا کار او اصلاح خطاها و بخش های ناکافی اسناد و نسخه ها پیش از انتشاراست اما ایتسوکو ازکارش راضی نیست تا اینکه ...