هر روزِ زندگی دانش آموز دبستانی میبو حول ماهی ها می چرخد. او هر روز آنها را می بیند، می کشد و می خورد. پدرش نگران میبو است، زیرا به نظر می رسد او با بچه های دیگر متفاوت است. مادرش در مقابل او را به گرمی تماشا می کند و از او حمایت می کند...
کوجی، یک دانشجوی عکاسی است که توسط یک مرد ناشناس استخدام میشود تا از همسر و دختر کوچک او در پارکهای توکیو عکس بگیرد. این کار باعث میشود که کوجی با زنان مختلفی ارتباط برقرار کند و ...
مرد چهل و شش ساله ای به نام »ریوهئی ساساکی« (کاگاوا) از کار بیکار شده و جرئت نمی کند که این »شرم« را به خانواده اش منتقل کند. همسرش، »مگومی« (کویزومی)،زنی خانه دار است که بیشتر به اداره و نظم بخشیدن به خانه و میز شام فکر می کند. دو پسرشان، »تاکاشی« (کویاناگی) و »کنجی« (اینوواکی) نیز درگیر رازها و علایق خودشان هستند تا ایجاد رابطه با پدرشان...
داستان فیلم در جامعه ای اتفاق می افتد که دولت "قانون سعادت" را اجرا کرده است. این قانون می گوید 1 نفر از 1000 شهروند به صورت تصادفی که در سنین بین 18 تا 24 سال دارند در یک قرعه کشی اجباری خواهند مرد. مرگ در یک تاریخ و زمان از پیش تعیین شده رخ می دهد، یعنی زمانی که یک نانو کپسول تزریقی، که در سنین پایین در بدن این فرد برگزیده تزریق شده، منفجر می شود ...
بیمارستان دانشگاه توهو یک تیم فوقالعاده جراحی عروق کرونر تحت رهبری یک جراح جدید و ستارهدار آمریکایی (Kiji Kikkawa) ایجاد کرده است که متخصص در روش بسیار پرخطر «باتیستا» برای کوچک کردن اندازه قلبهای بزرگ شده است. به طور معمول این روش تنها 60 درصد موفقیت دارد، اما «تیم باتیستا» به 26 موفقیت پیاپی دست یافته است...
در حالی که تنها شش ماه از زندگی خود باقی مانده است، یک مرد 48 ساله (کوجی یاکوشو) ماموریتی را آغاز می کند تا دوباره با کسانی که به او ظلم کرده است ارتباط برقرار کند...
منطقه ای پر درخت در شرق ژاپن، در نزدیکی دامنه های کوه فوجی قرار دارد که به آن جنگل انتحاری می گویند. به دلیل اینکه مقصد کسانی است که به دلایل مختلف می خواهند خودکشی کنند بدنام است.پیر و جوان، زن و مردی که به دلایل مختلف می خواهند به آن پایان دهند...
آرزوی یک سگ بینا به نام شیرو توسط صاحب سابقش که اکنون مرده است برآورده می شود. شیرو تصمیم می گیرد برای مدت کوتاهی انسان شود تا بتواند دختری را که او را به عنوان یک توله سگ تربیت کرده است پیدا کند. در حالی که سعی می کند او را بشناسد...